دکتر احمدعلی نوربالا، استاد گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران؛ یادداشتی از روزنامه شرق با عنوان «چالشهای سلامت روان و پیامدهای ناگزیر آن: غفلت همگانی از دردی فراگیر» (۱۳۹۳/۱۲/۷)
چالشهای سلامت روان در ایران و غفلت همگانی از این موضوع مهم، یکی از مهمترین معضلات سلامت در جامعه امروز ایران است که متأسفانه کمتر به اهمیت آن توجه کردهاند و درنتیجه ریشهها و پیامدهای آن از نظر دور مانده است. در ادامه، مهمترین چالشهای این وضعیت بررسی شده است.
۱- چالش در ماهیت و نام
اولین چالش سلامت روان، آن است که در نام و ماهیت آن، اختلاف نظر وجود دارد. عدهای سلامت روان را همان سلامت نفسانی میدانند که این واژه از اعراب گرفته شده است. متأسفانه عربها به روانپزشکی، علمالنفس میگویند و روانپزشکی را طبالنفس میخوانند. برهمین اساس گاهی سلامت روان را سلامت نفس مینامند و شاید علت اینکه علما هم در این مبحث وارد میشوند، همین ایراد در تعبیر است؛ چراکه بحث علم روانشناسی را بحث علمالنفس میدانند، درحالی که سلامت روان که همان سلامت در رفتار و برونداد حاصل از رفتار آدمی است و در آن جنبههای روانشناختی آدمی موردنظر است، با بحث سلامت نفسانی تفاوت دارد، چراکه مبحث کلیتری است. اخیراً سلامت معنوی و سلامت روحانی نیز موردتوجه واقع شده که به سلامت روانی هم نزدیک است. سلامت اخلاقی نیز یعنی رعایت اصول اخلاقی در هر شغل و حرفه اجتماعی که داشته باشیم. البته در نظر داشته باشید همه اینها ممکن است با هم در تعامل باشند. برای روشن شدن بحث، مثال زیر را در نظر بگیرید؛ اگر ما آیسیهای کامپیوتر را که همان سختافزار کامپیوتر است، برابر با جسم آدمی تلقی کنیم و نرمافزاری را که از آن استفاده میکنیم، روان بدانیم و اینکه این رایانه در چه وضعیتی قرار گرفته است و چگونه تحت تأثیر آب و هوا و محیط و مسایل محیطی قرار میگیرد به عنوان مؤلفه و بعد اجتماعی در نظر بگیریم و سرانجام آن انرژیای که به کامپیوتر نیرو میدهد تا همه ابزارها و سازوکارها به بهترین نحو کار کنند، را به عنوان بعد معنوی بدانیم، در این حالت به تمامی سازوکارها و توانمندیهای این دستگاه یعنی کامپیوتر، معادل نفس اطلاق می شود. درنتیجه باید دانست سلامت روانی، از سلامت جسمی، سلامت اجتماعی، سلامت معنوی، سلامت نفسانی و سلامت اخلاقی، کاملاً متمایز است.
۲- چالش در سببشناسی
در بیماری جسمی، غالباً علت مشخص است؛ برای مثال، تغییرات در غدد درونریز یا ویروس و باکتری عامل بیماری است. اما در بحث اختلالات روانی، چندین عامل نقش دارند. به همین دلیل در مورد اختلالات روانی، از واژه «اختلال» (Disorder) و برای بیماری های جسمی، از واژه «بیماری» (Disease) استفاده میکنیم. در مورد اختلالات روانی، عوامل زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی درگیر در سببشناسی هستند که در چهارحیطه عوامل زمینهای، عوامل آشکارساز، عواملی که منجر به تداوم بیماری میشوند و عواملی که میتوانند حفاظت کنند، بر این اختلالات تأثیر میگذارند. با کمال تأسف مشاهده میکنیم برخلاف بیماران جسمی، همه در مورد بیماران روانی نظر میدهند. همه ادعا دارند ما میتوانیم درمان کنیم و شفا دهیم. حتی خود بیمارها هم علت بیماری را بیان میکنند. اما باید دانست علتیابی و سببشناسی اختلالات روانپزشکی به این آسانی و سادگی نیست.
۳- چالش در شیوع
در مورد بیماریهای روانی، گاهی با بررسی یک یا چند نشانه یا علامت، اختلال را ارزیابی میکنیم. گاهی اختلال خاص روانی مانند اضطراب، افسردگی، مشکلات جنسی، خودکشی و غیره، گاهی هم شیوع وابستگی یا سوءمصرف مواد مورد ارزیابی قرار میگیرد. در مواردی شیوع در مقاطع مختلف سنی جوانان یا سالمندان میتواند متفاوت باشد و ما نمیتوانیم یک روند مشخص داشته باشیم.
۴- چالش در تشخیص
معمولاً تشخیص بسیاری از بیماریهای جسمی، مشخصاً با یک ابزار تشخیص پاراکلینیکی صورت میگیرد، اما در مورد اختلالات روانی، گاهی اوقات از نظر نوروتیک یا رواننژندی و حالات عصبی ارزیابی میشود و گاهی اختلال را با سیمای روانپریشی میسنجیم و گاهی متأسفانه انگ این بیماران روانپریش را به همه اختلالات روانپزشکی، تسری میدهیم. مهمتر آنکه، بیماریهای روانتنی تقریباً در همه رشتههای پزشکی و بیماریهای جسمی وجود دارند، ولی غالباً در ارزیابیها به حساب نمیآیند.
۵- چالش در درمان
طبق تحقیقات در کشور، درصد قابل توجهی از بیماران مبتلا به اختلالات روانی به دعانویسان و ساحران مراجعه میکنند. مورد دیگر این است که پدربزرگها و مادربزرگهای خانوادهها، درمان را انجام میدهند. در فاز بعدی مشاوران و روانشناسان مداخله میکنند که باعث میشود زمان را از دست بدهیم. مورد آخر پزشکان عمومی هستند که گرچه تا حدی میتوانند بیماران روانی را درمان کنند، اما در مواردی هم مشکل پیشآمده است. لازم به ذکر است اقوام درجه یک برخی از پزشکان موجه شهر، ضمن مراجعه به روانپزشکان مایل نیستند فرد پزشک فامیلشان متوجه شود، زیرا او اجازه مصرف داروی روانپزشکی را نمیدهد که این نگاه، آن هم در جامعه باسواد و فرهیخته پزشکی، قطعاً کار را در اجتماع و با افراد معمولی سختتر میکند.
۶- چالش در انگ
چالش بعدی چالش در انگ است. در مورد بیماران روانی، متأسفانه مراجعه به پزشک نوعی بدنامی و انگ خانوادگی و اجتماعی تلقی میشود و معمولاً مشکل را به علل غیرعلمی از قبیل سستی اراده، ضعف ایمان یا تقاص رفتارهای فرد نسبت میدهند و این مقولات را عامل بیماری میدانند. البته این باور نادرست که با این افراد و خانواده آنها نباید ازدواج کرد و بیماری را نیز باید مخفی نگه داشت، هم مطرح است.
۷- چالش در هزینهها و بار کلی
ارزیابی هزینههای اختلالات روانی کار سختی است. حتی در دنیا هم محاسبه هزینه بیماران اختلال شخصیت صورت نگرفته و هرجا هم که ارزیابی کرده اند، معتقدند کمتر از حد ارزیابی شده است و غالباً هزینه بار بیماریهای روانتنی محاسبه نمیشود. در سال ٢٠٠٨ در آمریکا، ١٠ اختلال مورد ارزیابی قرار گرفت و میزان هزینه ٨١٧/٢ میلیارد دلار در سال محاسبه شد.
۸- چالش در توجه سیاستگذاران
در ساختار تشکیلات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به عنوان متولی تأمین، حفظ و ارتقای سلامت کشور، فقط یک دفتر به عنوان اداره کل برای سلامت روانی- اجتماعی و اعتیاد وجود دارد. درحالی که میزان بار کلی اختلالات رفتاری و روانی در ایران، ١۴درصد است؛ میزان سهم بودجه سلامت روان از بودجه کل سلامت، سه درصد است و تعداد مراکز ارایهکننده خدمات درمان سرپایی روانپزشکی، تعداد تختهای بستری روانپزشکی در بخش دولتی و خصوصی و نیروی انسانی دخیل در سلامت روان کشور ناچیز است.
۹- چالش در برخورد مؤسسههای حمایتی
مؤسسات بیمهای و حمایتی در برخورد با بیماریهای جسمی مشکلی ندارند، اما مشاوره و رواندرمانی توسط بیمهها پوشش داده نمیشود و برای بیماران بستری روانپزشکی سقف دارد. حتی غالب بیمههای تکمیلی، هیچیک از خدمات روانپزشکی را پوشش نمیدهند. بسیاری از داروهای روانپزشکی، درمان ناشی از اعتیاد و اقدام به خودکشی مشمول بیمه نمیشوند. طبق آمار پیمایش ملی سال ١٣٩٠، از بین بیمهشدگان فقط ۴۵ درصد توانستهاند از بیمه خود به طور کامل برای خدمات سرپایی و فقط ۴٠ درصد توانستهاند از بیمه خود به طور کامل برای خدمات بستری استفاده کنند.
۱۰- چالش در برخورد رسانهها
برخورد رسانه ها درمورد بیماریهای جسمی غالباً کارشناسی شده است. اما در مقابل، اختلالات روانی در برخی موارد که باید اطلاع رسانی شود، مورد غفلت واقع میشود. تنشهای اجتماعی یا حتی برخی اختلالات رفتاری با آب و تاب و هیجان اطلاعرسانی میشود، برخی رفتارهای مجرمانه به بیماران روانی نسبت داده میشود و برخی واژههای انگآفرین (مانند دیوانه، خل، بیعقل، تیمارستانی و…) در رسانهها منعکس میشود که بر مظلومیت بیماران روانی میافزاید. گاهی اطلاعات ژورنالیستی را پررنگ منعکس میکنند که جز ناامیدی و افزایش بیم و اضطراب، پیامد دیگری در جامعه ندارد. در مورد خودکشی نیز توصیه مؤکد شده که رسانهها با آب و تاب این اخبار را منعکس نکنند. و درنهایت متأسفانه روز جهانی بهداشت روان، چون سایر روزهای جهانی، اطلاعرسانی نمیشود.
نتیجه گیری: اگر همین وضعیت ادامه پیدا کند، نباید منتظر پیامدهای خوبی در آینده باشیم. برای برون رفت از این وضعیت، نیاز به یک عزم ملی و یک بسیج همگانی داریم و رسانهها میتوانند جرقه این کار را بزنند.