[برگرفته از روزنامه شهروند، ۱۳۹۴/۳/۱۲]
میدانیم که امروزه عوامل نوظهوری در شیوه زندگی نمود یافته و با ارتقای کیفیت جنبههایی از زندگی و سرعت اجرای بسیاری از منویات فردی و اجتماعی انسانها همراه شده است. این نمودها برای بسیاری از مردم هیجانانگیز و مسرتبخش و مایه احساس پیشرفت و کنترل بر محیط است. با این حال، این گامهای رو به جلو با تبعاتی رو به روست که در واقع سلامت فرد و جامعه را تا اندازهای هزینه گسترش دامنه تواناییهای آدمی میکند. امروزه انکار روند رو به فزونی عوامل تنشزای زندگی روزمره ناشدنی است و با گسترش و تنوع هرچه بیشتر امکانات، عاملان شکلگیری استرس بیشتر و بیشتر میشود. در مورد نقش استرس در افزایش فرسودگی افراد، افت کیفیت زندگی، بالابردن شاخصهای مشکلات اجتماعی، افزایش فراوانی بیماریهای جسمانی و روانی، و حتی افزودن نرخ مرگ و میر یافتهها و شواهد بسیاری موجود است و اجماعی در این مورد مشاهده میشود. البته این نقش استرس در میان افراد مختلف جامعه کاملاً متفاوت است و عواملی چون اختلاف در وضعیت بیولوژیک، زمینههای اجتماعی و خانوادگی، و باورهای فردی تصویری رنگارنگ از تنوع نقش استرس در زندگی انسانها مینگارد. وضعیت روانی هر یک از اعضای جامعه بر مبنای همین عوامل شکل میگیرد و با تغییر میزان مواجهه با عوامل تنش یا استرس، تغییر میکند. به این ترتیب، زندگی امروز با چالشهای روانی نوظهوری متناسب با شکل، ماهیت و میزان استرسهای دنیای جدید رویاروست. اما سخن پیش رو در مورد این چالشها نیست، بلکه برای معرفی چالشهایی است که نگارنده آن را «فرارَوانی» میخواند. نخست، منظور از این واژه.
پیش از این منظور نگارنده از «روان» در یادداشتی آمده بود (مقاله «سلامت روان: ندایی برای تغییر نگرش»، روزنامه شهروند، ۱۳۹۳/۱۰/۲۳)؛ به طور خیلی خلاصه، کارکردی از مغز که قابل اندازهگیری، فرضیهسازی و پژوهش تجربی است و به کل متفاوت از «روح». در اینجا واژه «فرارَوانی» با معادل «metapsychic» میآید و در ردیف واژههایی چون فرانگرانی، فراشناخت و فراحافظه، از پیشوند «فرا» (meta) بهره میگیرد. لازم به یادآوری است که در اینجا مراد از فراروان، مفهومی عرفانی یا ماورایی نیست؛ آنگونه که برخی چنین برداشتهایی از واژههای مشابه داشتهاند. در اینجا موضوع روان و فراروان در ارتباط با روانپزشکی و روانشناسی دیده میشود. فرانگرانی، فراشناخت و فراحافظه به نگاه فرد به نگرانیها، شناختها و وضعیت حافظه خود میپردازد. به طور نمونه، فردی را تصور میکنیم که نگران است ولی از بابت این نگرانی شکایت یا آزردگی خاطری ندارد؛ به عبارتی ساده شده، «نگران نگرانی خود نیست». در این فرد «فرانگرانی» (metaworry) مشهود نیست و میتواند حالتی هنجار به حساب آید، نه وضعیتی بیمارگونه و نیازمند مداخله یا درمان.
و اما چالشهای فرارَوانی فراروی انسان امروز. موضوع این است که چالشهای ما در ارتباط با تنشهای زندگی جدید و اثرات بدنی آنها (روانی، غیر روانی و مرگ)، به خود این تنشها و اثرات مستقیم آنها بر انسان محدود نمیشود، بلکه چگونگی نگاه انسانها و جامعه به این اثرات و برداشت آنها از موضوع باید اثری چشمگیر بر دامنه و میزان اثرگذاری استرس بر چگونه زیستن آدمی داشته باشد. باورهای ما در بسیاری از موارد تعیینکننده اثر تنشهاست. مطالعه کلر (Keller) و همکاران۱ حاکی از افزایش نرخ مرگ و میر در افراد دچار استرسهای شدید محیطی است، اما این افزایش مرگ و میر محدود به افرادی بوده که اثر تنشهای محیطی را بر سلامت خود «زیاد» ارزیابی کرده بودند. همچنین افزایش مرگ و میر در افراد دچار استرسهای اندک که اثر تنشهای محیطی را بر سلامت خود «زیاد» ارزیابی کرده بودند دیده شد. از سوی دیگر، نرخ مرگ و میر در میان کسانی که باوری در مورد اثر مضر تنشهای محیطی بر سلامت خود نداشتند افزایش نداشت؛ چه تنش زیادی را در زندگی اخیر خود تجربه کرده بودند و چه تنشی اندک. هرچند تفسیر نتایج پژوهشهایی از این دست پیچیده و فراتر از حوصله این یادداشت است، این مطالعات اهمیت باورها و برداشتهای ما را در ارتباط با رویدادهای زندگی نشان میدهد و آن را تعیینکننده میداند. در همین راستا، جالب است که نشان داده شده داشتن رفتارهای یاریرسان داوطلبانه به دیگران مانع از آثار مضر استرس بر روان انسان میشود۲؛ اما جالبتر آن است که رفتارهای یاریرسان مذکور زمانی این اثر مفید را نشان میدهد که فرد نگاه مثبتی به دیگران و به انجام چنین رفتارهای خیرخواهانهای برای آنها داشته باشد۳! به بیان دیگر، در اینجا هم «الاعمال بالنیات».
در شرایطی که وجود تنشهای محیطی همواره و در هر سطحی زیانبار نیستند و این باورهای ماست که بخشی از پیامد آنها را میسازد و حتی تنشهای متوسط ممکن است با افزایش انعطافپذیری و مقاومت انسان در برابر ناملایمات همراه باشد، روشن است که آموزشدهندگان جامعه – آموزگاران و سایر منابع مورد وثوق مردم و بهویژه رسانههای عمومی – در این دنیای پرتنش نقشی بالقوه تعیینکننده دارند. به عبارت دیگر، با توجه به نقش مشخص این منابع در انتشار اخبار و شکلدهی باورهای عمومی، همانها میتوانند جایگاهی تعیینکننده در طراحی چالشهای فرارَوانی جامعه یا مهار آنها، و بنابراین در بناساختن سطح «سلامت روان» مردم داشته باشند؛ همان شاخصی که در تعیین قابلیتهای فردی، کیفیت زندگی، سلامت کلی جسمانی و حتی طول عمر افراد جامعه شاخص است.
منابع
۱- Keller A, Litzelman K, Wisk LE, Maddox T, Cheng ER, Creswell PD, Witt WP. Does the perception that stress affects health matter? The association with health and mortality. Health Psychol. 2012;31(5):677-84.
۲- Poulin MJ, Brown SL, Dillard AJ, Smith DM. Giving to others and the association between stress and mortality. Am J Public Health. 2013;103(9):1649-55.
۳- Poulin MJ. Volunteering predicts health among those who value others: two national studies. Health Psychol. 2014;33(2):120-9.