رواج زود قضاوت کردن در میان مردم

دکتر امیر حسین جلالی، روانپزشک، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران

[برگرفته از هفته‌نامه زندگی مثبت، با تنظیم ملیحه مهدوی و عنوان «زود نتیجه‌گیری نکن، رفیق!»، ۱۳۹۴/۰۳/۱۶]

ابتدا باید به این موضوع بپردازیم که آیا قضاوت‌کردن در مورد دیگران موضوع بااهمیتی است یا خیر؟ به عبارت دیگر، نظر و دیدگاه دیگران مسأله مهمی است یا این‌که نباید به آن چندان اهمیت داد؟ واقعیت این است که این موضوع بسیار ترویج شده که بلوغ روانی هر فردی زمانی محقق می‌شود که نظر دیگران برای او چندان مهم نباشد، اما این باور به نظر من نادرست و کمی تحریف‌ شده است. از طرفی، هر فردی باید خودش به تنهایی تصمیم بگیرد، مستقلانه بیندیشد و از تصمیم‌ها و نگرش‌هایی که نسبت به موضوعات مختلف دارد راضی و خشنود باشد و مدام تحت‌تأثیر قضاوت‌ها و دیدگاه‌های اطرافیان قرار نگیرد. اما این موضوع به معنای این نیست که نظر و دیدگاه دیگران برایمان بی‌اهمیت و بی‌ارزش تلقی شود، زیرا اگر فکر و دیدگاه کسی برای شما مهم نباشد به هیچ وجه نمی‌توانید تأثیری از دیگران بگیرید یا تأثیری روی افراد بگذارید. وقتی فکر و دیدگاه کسی برایمان مهم است باعث شنیده شدن حرف‌های آن شخص می‌شود و در نتیجه از یکدیگر تأثیر می‌گیریم. در واقع، تأثیر در جوامع از همین طریق به‌وجود آمده است؛ یعنی به‌دلیل این‌که فکر و نظر دیگران برایمان اهمیت دارد، این تغییرات در زندگی‌مان به‌وجود می‌آید.

در مورد قضاوت‌کردن نمی‌توان موضوع را به صورت سیاه و سفید در نظر گرفت. یعنی نمی‌توان گفت قضاوت‌ کردن یا قضاوت نکردن یا مهم بودن قضاوت دیگران یا مهم نبودن آن؛ چون هر کدام از این مفاهیم به خودی‌خود می‌تواند گاهی یک ارزش باشد و گاهی ضدارزش تلقی شود.

اگر بخواهیم از بعد آسیب‌شناسی به مفهوم قضاوت‌کردن بپردازیم، شاهد این حقیقت هستیم که ما همواره در حال رصدکردن، ارزیابی و قضاوت‌کردن دیگران هستیم. به عبارت ایرانی‌تر، می‌توان گفت ما همواره در حال نیت‌خوانی دیگران هستیم. جدا از این‌که این موضوع را به‌عنوان امری خوب یا نادرست فرض کنیم، ابتدا بهتر است به پاسخ این پرسش برسیم که چرا ما به قضاوت‌کردن و نیت‌خوانی نیازمند هستیم؟ چرا باید مدام به سوی دیگران نگاه کنیم؟ یکی از ویژگی‌های فرهنگی ما ایرانی‌ها این است که دلیل بسیاری از مشکلات را به عوامل بیرونی نسبت می‌دهیم. در واقع، در دنیایی خارج از دنیای درونی‌مان دنبال علت بروز مشکلاتمان هستیم. در این نوع تعریف از قضاوت، قضاوت‌کردن می‌تواند به نوعی دفاع روانی باشد. در این نوع قضاوت فرد با متهم کردن دیگری یا جستجو و کنکاش برای یافتن عیب و ایراد در دیگری، خود را از معرض انتقاد و عیب‌جویی دور نگه می‌دارد. این بازتاب نوعی ناامنی است که اغلب ما حس می‌کنیم. مصداق آن ضرب‌المثل معروف ایرانی است که می‌گوید: «دست پیش را گرفت که پس نیفتد». قضاوت‌کردن هم نوعی دست پیش را گرفتن است. به این معنا که وقتی فرد احساس می‌کند در فضایی قرار گرفته که زیر ذره‌بین نگاه و قضاوت افراد دیگر قرار دارد و ممکن است حریم شخصی او تحت‌تعدی قرار بگیرد، پیش‌دستی می‌کند تا با ارزیابی و کنکاش در مورد دیگران نگاه انتقادآمیز را از خود دور کند و نگاه‌ها را متوجه شخص دیگری کند.

اگر به صورت کلی به این نتیجه برسیم که ایرانی‌ها بیشتر از مردم کشورهای دیگر به قضاوت می‌پردازند خود نوعی قضاوت است و رسیدن به این نتیجه‌گیری به تحقیق بیشتری نیاز دارد. این‌که بخواهیم خودزنی کنیم و به جای بررسی همه‌جانبه این موضوع، نیت‌خوانی و قضاوت‌کردن را تنها مختص ایرانی‌ها بدانیم چندان درست نیست و باید همه‌جانبه به این موضوع نگاه کرد. اما از روی برداشت‌هایی که از آثار سینمایی، ادبیات یا تعامل با افراد در فرهنگ به دست آمده، این حقیقت آشکار را می‌توان درک کرد که در فرهنگ غربی قضاوت نکردن یک ارزش محسوب می‌شود. البته همان‌طور که توضیح دادم این نوع قضاوت نکردن به معنای کنکاش نکردن در زندگی دیگران یا رصد نکردن در اوضاع و احوال دیگران است. این ارزش اخلاقی در فرهنگ غربی ترویج و تشویق می‌شود. به نظر من این موضوع را در فرهنگ غربی نمی‌شود نادیده گرفت.

موفقیت یک جامعه به این‌که چه تفکری در جامعه رایج و تا چه اندازه بعد هیجانی یک جامعه کمتر است، بستگی دارد. یک خطای ذهنی رایج وجود دارد به نام «پریدن روی بحث» (jumping to conclusion) که به معنای زود نتیجه‌گیری کردن در موضوعات مختلف است. در واقع، ما خیلی زود نتیجه‌گیری می‌کنیم و این موضوع در فرهنگمان بسیار رایج است. متأسفانه بیشتر اوقات خیلی زود موضوعی را به چیزی ربط می‌دهیم. وقتی چنین پدیده‌ای در یک جامعه وجود دارد به معنای این است که فاصله بین یک هیجان تا تصمیم‌گیری بسیار کم است، اما وقتی فرایندهای تفکر تقویت شود فاصله بین این دو بیشتر می‌شود. وقتی در فرهنگی قضاوت نکردن به معنای نیت‌خوانی نکردن، منع می‌شود و برای این موضوع تبلیغ و تشویق هم انجام می‌شود، در آن جامعه تفکر بیشتری وجود دارد و در چنین جامعه‌ای که فاصله بین هیجان تا جمع‌بندی بیشتر است امکان موفقیت در امور مختلف ممکن است بیشتر باشد.


Share

پاسخ دهید