اختلال بدریخت‌انگاری چیست؟

اثری از «Boris Grigoriev»

دکتر ساناز آزادفروز، روانپزشک، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی بابل (۱۳۹۴/۳/۲۴)

[برگرفته از هفته‌نامه زندگی مثبت؛ با تنظیم نسرین خسروشاهی و عنوان «آینه به من راست بگو»]

«دماغم قوز داره، چند بار تا حالا عمل کردم ولی تا الان اون‌طور که دلم می‌خواد صاف نشده. تازه بعد از اینکه دماغمو عمل کردم متوجه شدم سمت راست صورتم با سمت چپم تقارن نداره، واسه همین رفتم برای پروتز. حالا که پروتز زدم بازم اون‌جوری که دلم می‌خواد تقارن نداره. حالا شاید رفتم این طرف صورتمو سوهان کشیدم که مثل اونورم بشه…» شاید با شنیدن این جمله‌ها با خودتان بگویید این یک شوخی است، مگر می‌شود کسی این همه جراحی روی صورتش انجام بدهد و در نهایت هم در کمال نارضایتی بخواهد راهکار جراحی دیگری برای خودش دست و پا کند؟! اما در کمال تعجب افراد مبتلا به اختلال بدریخت‌انگاری بدن پای ثابت مراجعه به مطب‌های جراحان پلاستیک هستند. آنها هر کاری‌ می‌کنند در نهایت خودشان را زشت می‌دانند و دنبال راهی برای زیبا کردن خودشان هستند. اغلب این اختلال با اختلال‌های دیگری همراه است که باید به آنها هم توجه شود.

اختـلال بدریخت‌انگاری (Body Dysmorphic Disorder) اختلالی است که در آن فرد احساس می‌کند نقصی فرضی در زیبایی بدنش یا هر چیزی که در رابطه با ظاهرش است، وجود دارد. حتی در صورت وجود یک نقص واقعی در ظاهر هم دل‌نگرانی و اشتغال فکری فرد بیشتر از حد طبیعی است در حدی که باعث افت عملکردش می‌شود و او را در زمینه‌های فردی، شغلی یا تحصیلی دچار مشکل می‌کند و اضطراب هم به وجود می‌آورد. فردی که دچار اختلال بدریخت‌انگاری است به طرز غیرطبیعی باور دارد که قسمتی از بدنش زشت است و نقصی دارد که ممکن است همه به او نگاه کنند یا مورد توجه همه قرار بگیرد و در هر جمعی احساس کند افراد قسمتی از بدنش را که دچار نقص است مورد اشاره قرار می‌دهند.

شروع این اختلال معمولاً از نوجوانی و از زمانی است که همراه با فرایند بلوغ تغییرات زیادی در جسم و بدن ایجاد می‌شود. از آنجا که در این دوران اعتماد به نفس نوجوان در حال شکل‌گیری است بسیار مستعد ابتلا به این اختلال است. شیوع این بیماری در جمعیت عمومی و براساس آمار جهانی ۱ تا ۲ درصد است اما درصد شیوع آن در کشور ما مشخص نیست. برخلاف اینکه شاید به نظر برسد این اختلال در خانم‌ها شیوع بیشتری دارد، خانم‌ها و آقایان به یک میزان به این اختلال مبتلا می‌شوند و فقط ممکن است تفاوت‌هایی در علامت‌شناسی داشته باشند و اینکه نقص فرضی را در کجای بدن حس کنند.

به‌طور کلی شایع‌ترین جایی که فرد نسبت به زیبایی آن دل‌نگران است چهره و صورت و به‌خصوص بینی است. بعد از آن ممکن است فرد نسبت به موهایش حساس باشد؛ اینکه زشت است یا ریزش دارد یا کم‌پشت است. در مواردی که این اختلال شدید است جاهایی که دور از ذهن است مانند اعضای تناسلی و پستان‌ها را هم درگیر می‌کند. ویژگی‌ای که در آقایان وجود دارد و در خانم‌ها دیده نمی‌شود، نگرانی از میزان عضلانی بودن بدن است. آنها فکر می‌کنند توده عضلانی بدنشان به اندازه کافی نیست و به همین دلیل مدام به باشگاه می‌روند یا از تزریق‌های خطرناک استفاده می‌کنند.

اگر بخواهیم این اختلال را شبیه‌سازی کنیم، شبیه بیماری وسواس است. همان‌طور که فرد وسواسی باور ندارد که دستش تمیز است و دائماً آن را می‌شوید، فرد مبتلا به اختلال بدریخت‌انگاری این شک را به زشتی‌اش دارد و آنقدر به این موضوع باور دارد که جنبه وسواسی پیدا می‌کند و مرتب به پزشکان متعدد و به‌ویژه جراحان پلاستیک مراجعه می‌کند تا نقص را برطرف کند. بنابراین، این افراد رفتارهای وسواس‌گونه دارند و ممکن است یک‌سوم از وقت خودشان را جلوی آینه بگذرانند و بخواهند نقص فرضی را جبران کنند و بپوشانند یا حتی از خستگی زیاد از آینه دوری کنند.

این اختلال از لحاظ تغییرات زیستی هم تشابه‌هایی با اختلال وسواس دارد. نوروترانسمیتر سروتونین در این افراد هم مانند افراد وسواسی دچار تغییر عملکرد است.

این اختلال به علت‌های مختلفی بروز می‌کند که یکی از موارد مهم آن عامل ژنتیک است. در فامیل افراد مبتلا هم این اختلال و هم اختلال وسواس و انواع اختلالات اضطرابی از جمله اضطراب اجتماعی شایع است. جنبه‌های شخصیتی هم در زمینه‌سازی این اختلال مطرح است به گونه‌ای که افراد کمال‌گرا که به اصطلاح شخصیت وسواسی دارند چون می‌خواهند همه چیز ایده‌آل و کامل باشد زیبایی را هم به کمال می‌خواهند. افراد خودشیفته‌ای که اعتماد به نفس بالایی دارند هم ممکن است این مشکل را داشته باشند، چون‌ می‌خواهند از همه سر باشند. در برخی موارد هم علل محیطی باعث این اختلال‌ می‌شود و مثلاً نقص کوچکی که در دوران نوجوانی باعث شده فرد مورد تمسخر قرار بگیرد، زمینه بروز این اختلال را فراهم می‌کند.

اغلب اوقات افراد مبتلا به اختلال بدریخت‌انگاری به روان‌پزشک مراجعه نمی‌کنند و در عوض مراجعات مکرر به جراحان پلاستیک دارند. آنها به طور معمول بعد از جراحی ناراضی هستند و تقاضای جراحی مکرر روی یک عضو می‌کنند. جراحان پلاستیک باید در موارد مشکوک پیش از هر جراحی مراجعانشان را به یک روانپزشک ارجاع دهند و اگر این اختلال در آنها وجود داشته باشد اقدام به جراحی نکنند و بدانند که ابتدا تفکر فرد باید اصلاح شود. اما ممکن است فرد به دلیل رنج و عذابی که متحمل می‌شود خودش به روان‌پزشک مراجعه کند چون گفته شده یک‌سوم این افراد ممکن است خانه‌نشین و گوشه‌گیر شوند و حتی افکار خودکشی داشته باشند. در برخی موارد هم خانواده فرد بیمار را می‌آورند و علائم را تشریح می‌کنند.

برای درمان باید ابتدا مشخص شود فرد کنار این اختلال مشکل دیگری دارد یا نه؛ چون این افراد تا ۹۰ درصد موارد افسردگی هم دارند و تا ۷۰ درصد موارد می‌توانند به انواع اختلالات اضطرابی دچار شوند و حتی یک‌سومشان دچار علایم هذیانی باشند که حتماً باید با درمان‌های دارویی حل شود.

برای این اختلال داروهایی از قبیل داروهای ضد وسواس که روی سروتونین کار می‌کنند استفاده می‌شود. در عین حال در میان درمان‌های غیردارویی، درمان شناختی-رفتاری (CBT) درمان مؤثری است که در طولانی‌مدت اثر خود را به جا می‌گذارد. گاهی اوقات هم گزینه مناسب، درمان ترکیبی شامل دارودرمانی و روان‌درمانی است.

مدت دوره درمان به اختلال‌های همراه بستگی دارد، اما حداقل یک دوره ۶ تا ۱۲ ماهه درمان دارویی را باید در نظر گرفت و درمان شناختی-رفتاری نیز باید ۱۲ تا ۱۵ جلسه با توجه به شدت بیماری انجام شود.

اگر خانواده بیمار زود متوجه بیماری‌ او شوند می‌توانند از افت عملکردش جلوگیری کنند. آنها باید تا آنجا که می‌توانند اطمینان‌بخشی کنند و اگر متوجه شدند با یک جراحی پلاستیک رضایت فرد جلب نمی‌شود باید احتمال وجود این اختلال را بدهند. خود بیمار هم اگر در مراحل اولیه باشد و احساس کند این فکر بیمارگونه است و آن نقصی که دل‌نگرانش است به نظر بقیه به آن شدت نیست، باید از تکنیک‌هایی مانند پرت کردن حواس استفاده کند یا توجهش را متمرکز موضوع دیگری کند و شرایط اضطراب‌آور را کاهش دهد. این تکنیک‌ها کمک‌های اولیه‌ای است که تنها به افرادی کمک می‌کند که می‌دانند فکرشان بیمارگونه است.


Share

پاسخ دهید