دکتر محمدرضا کاظمی، روانپزشک (۱۳۹۴/۱۱/۱۵)
برگرفته از هفتهنامه زندگی مثبت؛ با تنظیم نسرین خسروشاهی و عنوان «افسردههای مالیخولیایی»
«مراسم ازدواج جاستین در قصری بزرگ در حال انجام است اما این ازدواج چندان معمولی نیست و در نهایت هم به هم میخورد، زیرا در میانه مراسم جاستین ستارهای نورانی را میبیند که کمکم ناپدید میشود. در ادامه فیلم جاستین دچار افسردگی شده و به اصرار خواهرش، به همان قصر آغازین فیلم برای زندگی همراه خانواده کوچک او میآید. او چنان بیمار است که از انجام کارهای روزمره مانند حمام کردن نیز عاجز است. در همین زمان مشخص میشود دلیل گم شدن ستاره، برخورد سیاره عظیمی به نام «ملانکولیا» با آن است. سیاره ملانکولیا که تا کنون پشت خورشید پنهان بوده، اکنون دیده میشود که در حال آمدن به سوی زمین و برخورد با آن است؛ برخوردی که پایان جهان را رقم خواهد زد.» این ساخته لارنس فون تریه، کارگردان سرشناس دانمارکی در سال ۲۰۱۱ تنها یکی از آثار هنری است که با محوریت مالیخولیا یا ملانکولیا خلق شده است.
اصطلاحی در طب سنتی وجود دارد که در ادبیات، فرهنگ و حتی هنر جهانی شده است؛ به نام«مالیخولیا» یا «ماقولیا» یا «ملانکولیا» که همه، اشکال مختلف یک عبارت هستند. این اصطلاح از قدیم به ما رسیده و شاید در معنای کلی بیماری روانپزشکی به کار میرفته چون هر فردی هر نوع بیماری روانپزشکیای داشت گفته میشد مالیخولیا دارد. این حالت در طب سنتی سودازدگی ترجمه شده، زیرا در طب سنتی اعتقاد بر این است که زمانی که سودای فرد زیاد شود از نظر روانی نیز به هم میریزد. افرادی که در طب سنتی به اخلاط اربعه اعتقاد دارند، معتقدند اگر هر کدام از چهار خلط که شامل صفرا، سودا، بلغم و خون است زیاد شود یا بسوزد فرد ممکن است دچار مالیخولیا شود. مالیخولیا را گاهی در معنای جنون میگرفتند. جنون کلمهای نیست که در علم پزشکی امروز جایی داشته باشد و بیشتر یک اصطلاح حقوقی است ولی در گذشته معتقد بودند افرادی که از نظر روانی به هم ریختهاند انگار دچار جنزدگی یا تسخیر شدهاند. به همین دلیل باورشان این بود که آنها مجنون یا دچار مالیخولیا شدهاند. آن زمان این تصور وجود داشت که با توجه به افزایش یکی از چهار خلط، علائم متفاوتی ممکن است بروز کند. مثلاً فردی خشمگین شده و به دیگران حمله میکند یا رنگ چهرهاش تغییر میکند و سرخی رو به سیاهی سوق پیدا میکند یا فردی بدون علت میخندد، با خودش حرف میزند یا آواز میخواند، خواب زیادی دارد یا بزاقش زیاد است.
علائمی که شرح آنها داده شد در علم پزشکی امروز هر کدام با تشخیصهای دیگری مطرح و بعضی از آنها معادل بیماریهای سایکوسوماتیک (روانتنی) و یا معادل اختلال دوقطبی مطرح میشوند، اما در پزشکی امروز نوع خاصی از افسردگی وجود دارد که به آن افسردگی ملانکولیک یا افسردگی مالیخولیایی گفته میشود و صفات ملانکولیک دارد. این نوع افسردگی نوع شدیدی از افسردگی و بیشتر درونزاد است.
معمولاً سه بخش در ابتلا به اختلالات روانپزشکی دخیل است؛ بخش زیستشناختی، بخش روانشناختی و بخش محیطی. در افسردگی ملانکولیک بیشتر گفته میشود جزء بیولوژیکال یا زیستی مهم است و اتفاقهای محیطی کمتر در آن دخیل هستند. یعنی احتمالاً برخی مواد در مغز فرد به صورت زیستی و بدنی کم (یا زیاد) تولید میشود یا گیرندههای این مواد مشکلی دارند.
در این نوع افسردگی فرد احساس گناه شدیدی دارد. افرادی که دچار این نوع افسردگی هستند معمولاً از نظر حرکتی – چه حرکتهای جسمی و فیزیکی و چه حرکتهای روانی – کند میشوند. مشخصه دیگر این افراد این است که به شدت سحرخیز هستند و صبحهای خیلی زود بیدار میشوند و خوابشان کم میشود؛ برخلاف انواع دیگر افسردگی که ممکن است افراد دیر به خواب بروند. در این نوع افسردگی، بدترین ساعات بیماریشان صبح اول وقت است و شبها ممکن است به سمت بهتر شدن بروند. در این نوع افسردگی با توجه به شدتش احتمال این که فرد دست به اقدامی علیه خود بزند، زیاد است. هر چند ممکن است بیماری آنقدر شدید باشد که بیمار توان و حال انجام چنین کاری را هم نداشته باشد.
زمانی که این بیماری شدت میگیرد فرد در واقعیتسنجی و قضاوتش دچار مشکل میشود و ممکن است باورهای نادرستی درباره خود و دیگران پیدا کند. حتی این احتمال وجود دارد که دچار توهم شود و صداهایی بشنود که دیگران نمیشنوند. ماهیت این صداها تخریبی است و گفته میشود «افسردگی سایکوتیک» بروز کرده است. به بیان دیگر، علائم سایکوز که اختلال واقعیتسنجی است هم به آن اضافه شده است.