دکتر امیر شعبانی، روانپزشک (۱۳۹۵/۵/۷)
[برگرفته از مجله چلچراغ]
موضوع دستیافتن به ویژگیهای شخصیتی و افکار دیگران از روی شاخصهایی چون دستخط، چهره، نوع انتخاب رنگ و البته نمادهای پوشش، دغدغهای بوده که به ویژه اغلب مورد توجه عامه قرار میگیرد. هرچند یافتههایی در این زمینهها و به خصوص موضوع مورد بحث که «نمادهای پوشش» است وجود دارد، در این یادداشت تمرکز بر این نکته است که دستیابی به ویژگیهای افراد و شناسایی چرایی انتخاب نوع پوشش یا رمزگشایی نمادهای پوشش از قبیل نوشتههای روی آن کار سادهای نیست.
اغلب تمایلی به ارائه تفسیری ساده و عینی از رویدادها وجود دارد و در محاورات روزمره ممکن است گاه فرصت یا تحملی برای نگاهی جز این نباشد. با این حال، در نوشتهها و گفتههای عمومی نیز میتوان قراینی از همین تفسیر عینی مشاهده کرد که در فاصلهای اندک به نصیحت دیگران در جهت اصلاح میرسد در حالی که هنوز همه احتمالات زیربنای نوع پوشش را لحاظ نکرده و شرایطی برای درک شدن دغدغههای خود (گوینده/نویسنده) توسط مخاطبان و نیز درک کردن ایدههای مخاطبان متنوع تدارک ندیده است. بنابراین پیش از ارائه فهرستی از احتمالات زمینهای برای انتخاب نوع خاصی از پوشش، لازم است به برچسبها یا انگهایی که هرگونه تفسیر یا نتیجهگیری کلی و بدون محدودیت به دنبال خواهد داشت توجه شود.
هرگونه رفتار یا پدیده جدیدی که در افراد دیده میشود قابل بحث از جنبههای فردی و اجتماعی و با رویکردهای مختلف است. بنابراین همین یادداشت نیز محدود به رویکردی ویژه است و بیتردید میتوان و باید از زوایای دیگر هم به این موضوع نگریست.
انتخاب نوع پوشش و نمادهای آن میتواند کاملاً آگاهانه یا کاملاً تحت تأثیر عوامل پیرامونی، و البته بسیار بیش از هر دو شق مذکور حالتی بینابین داشته باشد؛ نه کاملاً آگاهانه و نه کاملاً منفعل. رفتار افراد تحت تأثیر عواملی چون ویژگیهای شخصیتی، الگوهای شخصی، و الگوها و فشارهای خانوادگی/گروهی/اجتماعی شکل میگیرد و عوامل ذاتی/بیولوژیک در چگونگی این شکلگیری اثرگذارند. از عوامل به ظاهر ذاتی، به یکی از تواناییهای انسان به نام «نظریه ذهن» اشاره میشود. در افرادی که از منظر «نظریه ذهن» توانا محسوب میشوند، قدرت بیشتری برای تشخیص سلیقه و نوع نگاه سایر افراد به موضوعات دارند و بر این اساس میتوانند بر پایه قصد خود در تعیین نوع رابطه اجتماعی، رفتار خود را تنظیم کنند. از سوی دیگر، افراد ضعیف در «نظریه ذهن»، قادر به این «ذهنخوانی» و شناسایی شرایط اجتماعی نیستند و به همین ترتیب رفتار دیگری خواهند داشت.
ویژگیهای شخصیتی خصوصیاتی است که در هر فرد به شکلی پایدار در رفتار و کردار متظاهر است. حتی میتوان الگوهای خاصی از تفکر و تفسیر که به شکل یکنواختی توسط فرد به کار گرفته میشود را نیز از ویژگیهای شخصیت او دانست. این ویژگیها هرچند ممکن است در شرایط خاصی تغییر کند، عموماً به شکل ثابتی در طول زندگی فرد وجود دارد و به عبارتی دیگران او را با داشتن همین خصوصیات از سایرین تمیز میدهند. بدیهی است که این وجوه متمایز و پایدار افراد در پوشش آنها هم نمود مییابد و همانگونه که «شخصیت» بنا به تعریف، بسیار به دشواری قابل تغییر است، آثار آن در انتخاب پوشش و شاخصهای آن نیز به سادگی قابل دستکاری نیست. عوامل مختلفی که از شخصیت افراد اثر میپذیرد را میتوان نام برد که هر یک به سهم خود ممکن است در شکلگیری نمای آراستگی آنها دخالت داشته باشد. تمایل به دیده شدن یا دیده نشدن در گستره فراخی در افراد اجتماع وجود دارد و به مانند سایر رفتارها و تمایلات یک شاخص «همه یا هیچ» نیست. همچنین «چگونه دیده شدن» موضوعی است که به شکلی بسیار متنوع تفسیر میشود. تمایل به دیده شدن، گاه شکلی بیمارگونه مییابد که صورتی از آن در قالب «اختلال شخصیت نمایشی» توصیف شده است. اما فراوانی عمده این تمایل در قالب مذکور نمیگنجد و حتی در بسیاری از موارد نه تنها بیمارگونه نیست که کارکردی در جهت ارتقای اجتماعی فرد دارد.
به جز ویژگیهای پایدار شخصیتی، وضعیت روانشناختی افراد را نیز باید در نظر داشت. مراد از وضعیت روانشناختی الزاماً وضعیتی بیمارگونه نیست؛ هرچند آن را نیز شامل میشود. اعتماد به نفس ضعیف، اعتماد به نفس مناسب و بزرگمنشی، هر یک به نوعی ممکن است در انتخاب پوشش دخیل شود و البته تفسیر از پیش تعیین شده محکمی برای انتساب پوشش نامتناسب با فرهنگ عام جامعه با هر یک از این وضعیتهای روانشناختی نمیتوان ارائه کرد. فرد دارای اعتماد به نفس پایین ممکن است پوششی همرنگ جماعت اکثریت برگزیند تا از متفاوت بودن بپرهیزد؛ چرا که تحمل شاخص بودن را ندارد. فرد دیگری که او هم اعتماد به نفس ناکافی دارد، ممکن است پوششی کاملاً متفاوت با اکثریت را ترجیح دهد؛ چرا که با ایجاد تفاوتی آشکار، نقصان متصور خود را پوشش میدهد. در واقع، صرفاً از روی پوشش یک فرد نمیتوان در مورد وضعیت روانشناختی او قضاوت کرد چرا که این موضوع با عواملی بسیار متنوع در ارتباط است. به این ترتیب بسیاری از افراد نیز، مستقل از وضعیت شاخص روانشناختی مورد بحث، ممکن است پوششی غیرمعمول را برگزینند.
شاخص روانشناختی مهم دیگر، وضعیت خلُقی یا روحیه افراد است. اختلال افسردگی که فراوانی قابل ملاحظهای در جامعه دارد با افزودن بر تمایل فرد به گوشهنشینی و جمعگریزی و بیتفاوت کردن او به رأی و نظر دیگران، موضوع نمایش ظاهری فرد در اجتماع را کماهمیت میکند و به تبع آن پوشش ظاهری او تغییر میکند. از سوی دیگر، فرد افسرده ممکن است به شیوهای معکوس عمل کند و سعی کند با بر تن کردن البسهای به رنگ شاد روحیه بهتری بیابد. او حتی ممکن است با اغراق کردن در رنگهای مورد استفاده دیگران را به اشتباه بیندازد در حالی که با احساس عمیقی از غم درگیر است.
به جز وضعیت بیمارگونه افسردگی، بسیاری از افراد جامعه روحیهای کاملاً سرزنده و مؤثر ندارند یا قادر به مدیریت مطلوب تنشهای زندگی نیستند و بدون ابتلا به یک اختلال روانپزشکی مشخص، مشغلههای ذهنی و عینی زندگی رفتارشان را به گونهای دیگر رقم میزند و اصولاً گزینش نوع خاصی از پوشش در نگاه آنها بیاهمیت است. از سوی دیگر، بسیاری از افراد دارای روحیهای بسیار سرزنده هستند و نشاطی مسری دارند و بر این اساس پوشش دیگری خواهند داشت. «خُلق» احساس درونی مستمر و غالب فرد است و هرچند انواع ناکارآمد آن را میتوان به شیوههایی اصلاح کرد، این اصلاح نیازمند مداخلهای حرفهای است و معمولاً تنها با نصحیت و توصیه تغییر عمدهای نمیکند.
روابط اجتماعی و باورهای جمعی و سنتی/مذهبی/فرهنگی نیز به شکلی پیچیده در تعیین نوع پوشش افراد جامعه اثرگذار است. هرچند سنن به ظاهر مشخصی در هر جامعه جا افتاده و در خردهفرهنگهای آن نیز برخی قواعد به شکل تکرار شوندهای مشهود است، عوامل پیشگفته (ویژگیهای شخصیتی و روانشناختی) و همچنین برداشت فرد-ویژه از هر یک از سنن، چگونگی اجرای آن را متنوع میکند. در میان عوامل مرتبط با روابط اجتماعی مؤثر بر رفتار افراد، میتوان به شاخصی به نام «فشار همتایان» یا «فشار همسالان» اشاره کرد. نزدیکترین افراد اجتماع به هر فرد میتوانند به شکل گروهی، وضعیتی را تعریف کنند که تخطی از آن برای افراد آن گروه ساده نیست و نیازمند پرداخت هزینه است. در واقع، اعضای این گروه برای نشان دادن رفتار متفاوت باید نظر مخالف یا متفاوت سایر اعضای گروه خود را تحمل کنند. منظور از گروه در اینجا الزاماً فرقه نیست، بلکه حتی جمعی از دوستان همکلاسی یا گروهی از افراد فامیل میتواند مورد نظر باشد.
در مجموع میتوان چنین اشاره کرد که انتخاب شاخصهای پوشش و به کارگیری نمادهای سنتی یا غیرسنتی آن در افراد جامعه به عواملی بسیار گوناگون وابسته است که تغییر بسیاری از آنها ساده نیست. اهداف ارتقای سطح سلامت روان، معالجه اختلالات روانپزشکی و اصلاح روابط و الگوهای ناکارآمد اجتماعی در قوارهای نیست که با بیانیه و مصوبه به دست آید. سادهسازی موضوعاتی این چنین پیچیده و ارائه صورتبندی غیرواقعبینانه، نه تنها کمکی به ارتقای وضعیت اجتماعی-روانشناختی جامعه نمیکند، ممکن است به فاصله گرفتن اقشار جامعه از یکدیگر و تشدید بیاعتمادی میان گروههای اجتماعی و آحاد جامعه بینجامد.