گفتوگویی با دکتر آذرخش مکری، روانپزشک
گزارشی از: دکتر مهتاب معتمد، دستیار روانپزشکی
[برگرفته از خبرنامه انجمن علمی روانپزشکان ایران، بهار ۱۳۹۶]
بر اساس خبری که چندی پیش توسط رسانهی خبری کانادا – Canadian Broadcasting Corporation – منتشر شد(۱)، دولت کانادا لایحهی قانونیسازی ماریجوانا را به مجلس برد. بر اساس این لایحه، افراد بالای ۱۸ سال حق حمل حداکثر ۳۰ گرم ماریجوانا را دارا خواهند بود. افراد میتوانند تا چهار گیاه حشیش را در خانه پرورش دهند و یا حشیش مصرفی خود را از یک فروشندهی گواهیشده بخرند. حداقل جریمهی رانندگی تا دو ساعت پس از مصرف ۱۰۰۰ دلار و حکم تصادف منجر به مرگ بعد از مصرف حبس ابد خواهد بود.
به بهانهی انتشار این خبر، در رابطه با آزادسازی حشیش با دکتر آذرخش مکری- روانپزشک و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران – به گفتوگو نشستیم.
موضوع آزادسازی حشیش چگونه شکل گرفته است؟
دکتر مکری: فکر میکنم قبل از این که بخواهیم وارد بحث شویم، لازم است به سه مفهوم مجزا که ممکن است با یکدیگر اشتباه شوند دقت کنیم. مفهوم اول جرمزدایی (decriminalization) است؛ جرمزدایی به این معناست که برای مصرف حشیش و حمل آن به اندازهی مصرف شخصی، مجازاتی برای فرد در نظر گرفته نمیشود. بنابراین کسی حق بازرسی افراد از نظر همراه داشتن حشیش و یا انجام تست ادراری حشیش از افراد را ندارد. بهعنوان مثال، در هلند یا بسیاری از ایالتهای آمریکا حشیش جرمزدایی شده است. مفهوم دوم، مسألهی قانونیسازی (legalization) است؛ به این معنا که علاوه بر مصرف، عرضهی ماده نیز آزاد میشود، اما این عرضه فقط برای افرادی است که برای مصرف شخصی به آن نیاز دارند. در برخی ایالات آمریکا حشیش قانونی شده است. موضوع سوم، تجاریسازی (commercialization) است. در تجاریسازی نهتنها عرضه و فروش ماده آزاد است، بلکه تبلیغات و بازاریابی و اعمال روشهای مختلف برای فروش بیشتر نیز بلامانع است. حتی در برخی ایالات آمریکا حشیش تجاریسازی شده است. بنابراین وقتی در رابطه با آزادسازی صحبت میکنیم لازم است تفاوت این مفاهیم را بدانیم.
نکتهی بعد، عوارض گزارش شده از حشیش است. در رابطه با عوارض مصرف حشیش به نظر میرسد آنچه ابتدا در ادبیات علمی آمده در ادامه تأیید نشده است. مطالعاتی در دههی ۱۹۷۰ در سوئد انجام شد که نشان میداد مصرف حشیش ریسک ابتلا به اسکیزوفرنیا را به شکل قابل توجهی تا حدود ۸/۲ برابر بالا میبرد. به عبارت دیگر، شیوع اسکیزوفرنیا که در جمعیت عمومی حدود یک درصد است، در جمعیت مصرف کنندهی حشیش به ۸/۲ درصد میرسد که باز هم آمار چندان بالایی نیست. از طرفی در بازبینیهای بعدی که با بازنگری حجم نمونه صورت گرفت، دیده شد که بسیاری از افراد که در گروه اسکیزوفرنیا قرار گرفته بودند، علایم سایکوز را قبل از مصرف حشیش نیز داشتهاند. مطالعات بعدی خطر ابتلا به اسکیزوفرنیا را در مصرفکنندگان حدود ۴/۱ تا ۶/۱ اعلام کردند که نسبت به اعداد اولیه بسیار پایینتر است. همین میزان خطر نیز ممکن است ناشی از متغیرهای مخدوش کننده باشد؛ به عنوان مثال گفته میشود افرادی که استعداد ابتلا به اسکیزوفرنیا دارند تمایل بیشتری نیز به مصرف حشیش دارند. عارضهی دیگری که برای مصرف حشیش در نظر گرفته میشد تأثیر آن روی حافظه و افت عملکرد تحصیلی بوده است؛ مطالعات بعدی در افرادی که بالای یک ماه پرهیز از حشیش داشتند چنین عوارضی را گزارش نکردند و به نظر میرسد بسیاری از این عوارض خودمحدودشونده است؛ استثنا در مورد افرادی است که زیر سن ۱۸ سالگی و بالاخص زیر سن ۱۳ سالگی مصرف سنگین حشیش را آغاز کردهاند. به بیانی دیگر، افرادی که در سنین بزرگسالی مصرف حشیش دارند، کاهش حافظه در کوتاه مدت را تجربه خواهند کرد. اما فراموش نکنیم که در مصرف بنزودیازپینها نیز چنین اثری مشاهده میشود، با این نکته که عارضهی ناشی از مصرف حشیش نیز قابل برگشت است.
موضوع بعدی، بحث اعتیادآوری حشیش است. در مطالعات دیده شده که تقریباً از هر ۱۵ نفر و گاه از هر ۲۰ نفر که یک بار مصرف حشیش دارند تنها یک نفر به آن معتاد میشود که این میزان نسبت به الکل و سیگار به مراتب کمتر است. میدانیم که این میزان برای سیگار حدود ۳ به یک و در مورد الکل حدود ۸ به یک است.
نکتهی دیگر این که، در دورهای دیده شد که درصد زیادی از زندانیان آمریکای شمالی تنها جرمشان مصرف حشیش یا خرید و فروش مقادیر اندکی حشیش بوده است و منابع و بودجهی زیادی صرف امور قضایی و دادستانی و زندانیشدن این افراد میشد.
تمامی این موارد، دست به دست هم دادهاند تا عدهای به این نتیجه برسند که میتوان حشیش را به یکی از سه شکل جرمزادیی، قانونیسازی و یا تجاریسازی، آزاد کرد. به هر حال نباید منکر این موضوع شد که آزادسازی حشیش با منافع مالی عدهای همسو است، اما صرف وجود این منافع مالی نباید باعث چشمپوشی از اهداف پزشکی آن شود. در مجموع به نظر میرسد تا حدی در رابطه با حشیش اجحاف صورت گرفته و عوارض آن بزرگنمایی شده است و این مسأله تا جایی پیشرفته که مصرف حشیش را با افزایش جرم و جنایت مرتبط دانستهاند که چندان صحیح نیست و این بهدلیل نمونههای مربوط به افراد حاشیهنشین و بیکار بوده است.
از نظر شما آزادسازی حشیش در هر یک از سه شکلی که اشاره کردید، چه تأثیری بر الگوی مصرف این ماده خواهد داشت؟
دکتر مکری: به اعتقاد من تجاریسازی منجر به فاجعه خواهد شد. بدیهی است وقتی عدهای از فروش مادهای سود ببرند، اصرار بیشتری برای ترویج مصرف آن خواهند کرد. بیشتر از اینکه انگیزهی مصرفکنندگان دررابطه با تأثیر یک ماده در یک کشور اهمیت داشته باشد، انگیزهی فروشندگان ماده است که تعیینکننده است. چنانچه فروش مادهای سود داشته باشد، فروشندگان، انواع محاسبات و لطایفالحیل را جهت افزایش مصرف ماده در جامعه بهکار خواهند بست. این موضوع مختص حشیش نیست و مشابه آن را در افزایش مصرف نوشابهها و فستفود و … میتوان دید. به عبارتی دیگر، اعتیادآوری ماده، بیش از آنکه به فارماکولوژی آن مرتبط باشد، به نحوهی بازاریابی برای آن ارتباط دارد. از نظر من تجاریسازی برای حشیش کاملاً مردود است.
اما اکثریت درمانگران دنیا معتقدند که در رابطه با مصرف حشیش باید جرمزدایی صورتگیرد؛ به این معنا که برای افراد به صرف مصرف حشیش مجازاتی درنظر گرفته نشود. ممکن است این سوءتفاهم ایجاد شود که اگر افراد به دنبال مصرف جرمی مرتکب شوند، مجازاتی گریبانگیر آنها نخواهدبود؛ واضح است که اینگونه نیست و مجازات مربوط به هر یک از جرایم به صورت جداگانه اعمال میگردد.
آزادسازی مصرف حشیش چه تأثیری بر الگوی مصرف سایر مواد خواهد داشت؟
دکتر مکری: این موضوع یکی از ابربحثهای روانپزشکی است و دینامیک پیچیدهای دارد. عدهای معتقدند، مصرف حشیش به خودی خود منجر به مشکلی جدی نمیشود. با اینحال حشیش یک دروازه است و مغز را مستعد لذت بیولوژیک میکند. وقتی فرد با این لذت آشنا شد، تمایل دارد لذت مرحلهی بعد را نیز تجربه کند؛ به همین دلیل، مصرف موادی مثل هروئین و آمفتامین در این افراد بیشتر است. عدهای نیز، نظری کاملاً عکس این دیدگاه را دارند. این عده معتقدند، وقتی مصرف حشیش جرمانگاری شود، مصرفکنندگان حشیش نیز در گروه مجرمین و افراد ضداجتماعی قرار میگیرند، درحالیکه با جرمزدایی احتمال این که مصرفکنندگان به خیل انبوه گروههای با رفتار ضداجتماعی بپیوندند، کاهش مییابد. میتوان فرض کرد، که اگر زمانی مصرف مشروبات الکلی در غرب محدود شده و جرم تلقی میشد ممکن بود اکنون یک مصرفکنندهی معمولی به اندازهی یک مصرفکنندهی هروئین یا کوکائین رفتار ضداجتماعی نشان دهد. بنابراین جامعه میتواند بخشهایی از خود را طرد کند یا بهعکس از بخشهایی انگزدایی کند و آنها را به خود برگرداند.
معیار آزادسازی یا محدودسازی یک ماده در جامعه چیست؟
دکتر مکری: اعتیادآوری یک ماده بیش از آن که به خصوصیات آن ماده مرتبط باشد به قدرت و استعداد میزبان برمیگردد. میزبان ضعیف در برابر یک مادهی ساده هم گرفتار میشود. شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه نیز، بر اعتیادآوری ماده تأثیر میگذارد. حال اگر شما در جامعهای هستید که افراد در کنترل تکانه دچار مشکل هستند، سیاستها نیز باید سختگیرانهتر باشد. در نتیجه نسخهی کلی دادن درست نیست. در کشوری مثل کانادا، که نظم و قانونمندی اجتماعی وجود دارد و افراد جامعه نیز از نظر کنترل فردی و انضباط اجتماعی قابلقبول هستند از نظر من این تصمیم منطقی بوده است.
پارامترهای اقتصادی بر بیکاری، تورم و در دسترس بودن فعالیتهای لذتبخش دیگر مؤثر است. مفهومی در روانشناسی تحت عنوان «مصرف تجربی» (experiential consumption) وجود دارد و به معنای مصارفی است که برای تجربهکردن موضوعی لذتبخش هزینهای پرداخت میکنیم؛ مثل سفر دور دنیا یا قایقسواری و … . برای فردی که مصارف تجربی مثل تور جزایر قناری یا قایقسواری تفریحی دارد، عرضهکردن یک مصرف تجربی مثل حشیش، چندان خطرناک نیست. مصارف تجربی بازار خود را دارند و با یکدیگر در رقابت هستند و باید دید این مصارف، در جامعه چگونه به تعادل میرسند. پاکستان و هند از کشورهایی هستند که مصرف حشیش در آنها به نوعی آزاد است. در این کشورها حشیش را تحت عنوان بنگ یا چای بنگ میفروشند و میتوان تصور کرد که مصرف چای بنگ میتواند بخشی از مصرف تجربی مردم محروم روستایی این مناطق باشد.
در مجموع، برآیند فکر من این است که در رابطه با مصرف حشیش بهتر است به سمت جرمزدایی و قانونیسازی برویم؛ به این ترتیب، تا حدی از وحشتی که در خانوادهها در رابطه با مصرف حشیش هست بکاهیم و این باور غلط که تمام مشکلات نوجوان به خاطر حشیش است را تصحیح کنیم. بسیاری از مشکلات نوجوانی که حشیش مصرف میکند به دلیل استعداد میزبان، کمبود خویشتنداری، کمبود خودتنظیمی و کاهش مصارف تجربی است. مصرف حشیش تنها یک اندیکاتور است.
نکته آخر این که رشد و تکامل طبیعی در انسانها بهخصوص کودکان و نوجوانان، کنترل خوب تکانه، تنظیم مناسب هیجان و احساس رضایتمندی از زندگی در فرد، باعث عایقسازی میشود و حتی اگر از مواد شدیدتر از حشیش نیز جرمزدایی شود، فرد به سمت مصرف مواد نخواهد رفت. شاید وظیفهی مهم ما به عنوان روانپزشک، تلاش برای افزایش احساس شادی و رضایتمندی در افراد باشد.
منبع:
A1- Available from: http://www.cbc.ca/news/politics/marijuana-legal-bill-1.4069178.