مصاحبه ایسنا با دکتر امیر شعبانی، روانپزشک؛ ۱۳۹۷/۳/۱۲
آیا امکان بررسی اختلالات جنسی در گزینشهای پیش از ورود به مشاغلی که با دانش آموزان سروکار دارد توسط روانشناس یا روانپزشک وجود دارد؟ تدوین پروتکل ارزیابی سلامت روان و جنسی عملی است؟ گزینش در حوزه سلامت روان چه اختلالاتی را مشخص میکند؟ آیا معلمان پرخطر در این بررسیها شناسایی میشوند؟
در این جا قاعدتاً منظور همه اختلالات جنسی نیست، بلکه آن دسته از اختلالات است که فرد در برخی از موقعیتها یا در مواجهه با برخی از اشیا یا تصورات به شکلی غیرمعمول دچار برانگیختگی جنسی میشود و به آنها پارافیلیا میگویند. تشخیص این دسته از اختلالات یا گرایشات غیرمعمول جنسی که میتواند برای افراد هدف آنها بسیار آزارنده یا غیرقابل تحمل باشد در جریان یک مصاحبه یا انجام یک آزمون تشخیصی کار سادهای نیست و اغلب نیاز به اطلاعات گستردهای از سوی نزدیکان یا همکاران فرد مبتلا دارد. هرچند ممکن است با دستیابی به برخی از اطلاعات شخصی مانند ویژگیهای شخصیتی یا سابقه ارتکاب مکرر جرم بتوان احتمال بیشتری برای وجود چنین اختلالی در یک فرد داد، امکان تعیین دقیق افراد مبتلا به پارافیلیا بهطور کلی و در سطح گسترده اندک است. بنابراین در عمل آنچه مهم است پیشگیری از وقوع ارتکاب رفتارهای نامتناسب جنسی در محیطهایی چون مدارس با آموزش کارکنان مدارس، والدین و کودکان و نوجوانان است.
غربال یا سرند کلی اختلالات روانپزشکی نیز راهگشا نیست. اولاً در بیشتر موارد، ابتلا به اختلالات روانپزشکی مانعی برای اشتغال محسوب نمیشود و اتفاقاً باید تلاش شود تا جای ممکن انگ یا استیگمای ابتلا به اختلالات روانپزشکی در جامعه کاهش یابد تا درمان به شکل گستردهتر و مؤثرتری در دسترس عموم قرار گیرد و از سویی از فشار اجتماع بر افراد مبتلا کاسته شود. در ثانی، میدانیم که حدود یکچهارم افراد جامعه دچار اختلالات روانپزشکی و نیازمند درمان هستند و نباید به این بهانه این نسبت قابل توجه از مردم را از حقوق اولیه خود محروم کرد. سوم اینکه بیشتر مبتلایان به اختلالات روانپزشکی دچار رفتارهای انحرافی یا کردارهای قانونشکنانه ناشی از این ابتلا نیستند و اغلب قانونشکنان را باید در میان افراد غیرمبتلا جُست.
در کشورهای دیگر برای جلوگیری از حضور افرادی که دچار چنین اختلالاتی هستند چه راهکارهایی انتخاب شده است؟
مهمترین عامل کمککننده در شناسایی افرادی که احتمال ارتکاب به رفتارهای نامتناسب جنسی نسبت به دیگران دارند بررسی سابقه رفتاری آنهاست که گاهی با استفاده از سوابق قضایی قابل اتکا بهدست میآید. با این حال، از آنجا که میدانیم اکثریت قاطع معلمان مدارس افرادی فرهیخته و دارای جایگاهی قابل احترام در جامعه هستند، به صرف تردید در وجود برخی از نشانههای مشکوک نمیتوان و نباید کسی را پیش از ارتکاب به رفتار ناشایست زیر سؤال برد. لازم به ذکر این نکته مهم است که
بیشتر موارد تعرض جنسی به کودکان و نوجوانان در مدارس اتفاق نمیافتد بلکه در خانه و توسط افراد بسیار نزدیک صورت میگیرد. بنابراین بازهم تأکید باید بر پیشگیری از وقوع ارتکاب این رفتارها با تمهیداتی از این قبیل باشد:
۱) آموزش معلمان، والدین و کودکان و نوجوانان، ۲) تذکر دادن به افرادی که نشانههای خطر را بروز میدهند، ۳) مهیا کردن بستری برای آشکارسازی این رویدادها، ۴) فرهنگسازی عمومی برای هوشیار بودن اعضای خانواده و گفتگوی آنها در این باره، ۵) حمایت همهجانبه از افراد قربانی توسط خانواده، جامعه و مراجع قانونی و ۶) تأمین قوانین مورد نیاز و رسیدگی قانونی به موضوع.
از نشانههای خطری که در بالا ذکر شد میتوان به این موارد اشاره کرد:
بزرگسالانی که به مرزها و محدودههای خصوصی و شخصی افراد بیتوجهاند، به هنگام خشم و پرخاش توهینهای جنسی بر زبان میآورند؛ کودکان را به داشتن اسرار شخصی و سکوت ترغیب میکنند؛ گرایش آشکاری به گذران اوقات شخصی خود با کودکان و ترجیح آن به ارتباط با همسالان دارند؛ دارای یک دوست کودک ویژه هستند؛ کودکان را با عبارات جنسی توصیف میکنند؛ به تماشای پورنوگرافیهای کودکان میپردازند؛ به هنگام سوءمصرف الکل و سایر مواد رفتار نامتناسب جنسی نشان میدهند؛ رفتارهای نامتناسب خود را توجیه میکنند و به جای آن برای رفع مسئولیت از خود دیگران را سرزنش میکنند؛ و رفتارهای نامتناسب خود را کماهمیت و بیضرر جلوه میدهند.
آگاهسازی درباره مسائل جنسی از چه دورهای، با چه ادبیاتی و توسط چه گروهی باید انجام شود؟
آگاهسازی باید از سنین خیلی کم و متناسب با مراحل رشدی کودک و البته متناسب با فرهنگ خانواده انجام شود. باید والدین از آموزش کافی جهت انتقال به موقع و تدریجی اطلاعات جنسی به فرزندان خود برخوردار شوند تا این اطلاعات به شکلی درست، کنترلشده و البته کافی منتقل شود. در صورت دریغ کردن این اطلاعات از کودکان، آنها به زودی به اطلاعاتی گمراهکننده، نامتناسب و گاه تهدیدکننده از سایر منابع دست خواهند یافت. آموزش خانوادهها میتواند از طریق رسانهها، کتابهای آموزشی و کارشناسان آموزشدیده صورت گیرد و با توجه به این که در بسیاری از موارد ممکن است سؤالات تخصصی باقی بماند، مراجعه به روانپزشکان و روانشناسان بالینی راهگشا خواهد بود.
نتیجه تابو بودن آموزشهای جنسی در کشور چه بوده است؟
جای خالی آموزشهای عمومی در عرصههای آموزشی رسمی و رسانههای عمومی به شدت احساس میشود. بدیهی است که سخن گفتن در این ارتباط برای بسیاری از افراد دشوار است و دامن زدن به این تابو در رسانههای عمومی رسمی نیز دشواری بیشتری در پی دارد. همچنین فقدان اطلاعرسانی مؤثر در ارتباط با رویدادهایی اینچنین و سرپوش گذاشتن بر این اخبار، میتواند امنیت و بیپروایی بیشتری برای مرتکبین به این رفتارها مهیا کند.
اختلالات خاموش چطور شناسایی میشوند؟
گروهی از افراد ممکن است دارای گرایش به ارتکاب رفتارهای انحرافی جنسی باشند اما به سبب نبودن شرایط ارتکاب، چنین رفتاری نشان ندهند. آزار جنسی دیگران تنها در زمینه یک اختلال جنسی روی نمیدهد و زمینههای اجتماعی و فرهنگی نیز میتوانند زمینهساز باشند. برخی ویژگیهای شخصیتی، افراد را برای ارتکاب به آزار دیگران آزاد میگذارد و این افراد برای اجرای منویات خود تنها نیاز به شرایط مناسب دارند. گرایش خاموش در چنین افرادی وجود دارد و در صورتی که افراد آسیبپذیر آگاهی کافی داشته باشند، اطرافیان آنها حمایتگر و آگاه باشند و قانون مؤثری جریان داشته و به اجرا درآید، این گرایش به احتمال زیاد خاموش میماند و یا در صورت بروز به کمک عوامل یادشده سرکوب میشود.