دکتر بابک زمانی، نورولوژیست، دبیر انجمن علمی بیماریهای مغز و اعصاب ایران
هفته گذشته رؤسای انجمنهای پزشکی کشور در دو نامه به رئیس نظام پزشکی و وزیر بهداشت، درباره خطرات یکهتازی شاغلان طب بهاصطلاح سنتی (که اساسا جامعه پزشکی قائل به وجود چنین طبی نیست)، وظایف آنها را در مقابله با این موضوع یادآور شده و خواستار عمل به وظیفه قانونی و اخلاقیشان شدند. در مقابل وزارت بهداشت، رؤسای امضاکننده را به همایشی برای استماع دو ساعت سخنرانی درباره طب سنتی فراخواند تا شاید با همین دو ساعت قضیه فیصله یابد و خیل عظیم امضاکنندگان که بدنه اصلی جامعه پزشکی محسوب میشوند، مجاب شده و به راه بیایند (بهجای دعوت از مسئولان انجمن و دانشکده و معاونت طب سنتی به استماع مسائل بدیهی دانش طب و دو ساعت سخنرانی درباره طب برمبنای شاهد)! درنهایت باوجود بیانات کوتاه، منطقی و فاخر نماینده رسمی و قانونی جامعه پزشکی (دبیر محترم مجمع انجمنهای تخصصی) که لُب مطالب را مطرح کرد، نماینده وزارت بهداشت نتایجی نامتعارف گرفت که هدف این یادداشت واکاوی آنهاست. معاون وزارت بهداشت که شخصا انسانی دانشمند و بسیار صادق و پرتلاش است، در ابتدای صحبتهای خود بهعنوان مصداق کارکرد طب سنتی در کشور ما، ابنسینا را مثال میآورد و به نمونه دیگری اشاره نمیکند. این مثال آشکارا معالفارق است؛ چراکه ابنسینا را بههیچرو نمیتوان سنتی به شمار آورد! او پیشرو زمانه خود بود و اساسا اهمیتش در مواردی است که در تقابل با سنت پیشینیان راهی به سوی روشنایی گشود. همه میدانند در آموزش طب، اصل بر منش استاد است و نه مطلق اطلاعات که اتفاقا امروز به کلیکی پیش چشم ظاهر میشوند، حتی در موبایل! بنابراین کسانی به ابنسینا اقتدا میکنند که دانش زمان خود را فراگرفته و در پیشبرد آن تلاش کنند. تمامی پزشکان ایرانیای که شبانهروز در حال تلاش برای غلبه بر مشکلات داخلی هستند و پزشکان ایرانی خارج از کشور که در محیطی مناسب کار کرده و هر روز دانش طب را مرهون دستاوردهای نوین خود میکنند، به همراه بسیاری دیگر از پزشکان جهان که روشنبینی و دانشوری پیشینیان ما را پسندیدهاند، همه شاگردان راستین ابنسینا محسوب میشوند. افتخار ایرانیان به ابنسینا نظراتی است که حوزویان انشایی میخوانند و نه صرفا ارشادی! او ضمن ارشاد به سنتهای متقدمان، مطالب بسیاری، عمدتا تجربی، انشا کرد! معاون محترم هیچ نمونه دیگری از طب سنتی یا ایرانی ارائه نداده و ادامه میدهد که در ایران طب سنتی بهصورت مکمل طب عمل میکند! مشخص نمیکند که آیا تا به حال اینطور بوده یا قرار است از این بعد اینطور بشود؟ بنده بهعنوانی کسی که ۴۰ سال از خانههای بهداشت تا مدیریت بخشهای آموزشی و انجمنهای علمی تجربه خدمت دارم، ذرهای از این تکمیل و مکمل خاطره ندارم، اما مرکز خاطرات مغز من آکنده است از خاطرات تلخ افرادی که با پرداخت پول به صداوسیما، عوامفریبی میکنند و بیماران بسیار زیادی که فریب عوامفریبیها را خوردهاند و هر روز شاهدم چه عواقبی را تحمل میکنند و اگر مقصود ایشان این است که از این پس اینطور خواهد بود، پس بهجای هر توضیحی باید شیوه نظارت و نحوه برخورد با روند موجود را توضیح دهند تا چون منی آرامشخاطر پیدا کند و با هم همنوا بشویم. معاون محترم میفرماید تنها دستورالعملهایی که اثبات علمی داشته باشند در شبکه درمان رسمی کشور جایگاهی خواهند داشت. میشود تقاضا کرد آن یکی، دو مورد علمی کاربرد اثباتشده این درمانها را که باعث شده این همه وقت و امکانات ملی صرف آنها شود، اعلام کنند تا از همین امروز از مزایای آنها استفاده کنیم و بیماران سودش را ببرند تا بقیه بماند برای بعد! آقای معاون محترم درحالیکه معلوم است جامعه پزشکی را خطاب میدهند، میفرمایند سبک زندگی هم مهم است و باید شیوههای سنتی زندگی را -که ظاهرا مدافع آنها طب سنتی است- در نظر داشت؛ گویی سبک زندگی ما ربطی به یافتههای پزشکی مدرن ندارد؛ مثلا آبگوشت و کلهپاچه با قدمت چندهزارساله برای همه با همان تعابیری که هزاران سال قبل از معرفی چربیهای خون استفاده میشد، همچنان غذاهای سنتی مفیدی هستند یا توالتهای سنتی ما با تنگی کانال نخاع کمر مشکلی ندارند. معاون محترم میافزایند زمینههای ادغام طب سنتی برمبنای علمی در شبکههای بهداشت فراهم شده است، بدون اینکه حتی به یک تحقیق چاپشده بینالمللی یا یک روش درمانی مشخص کوچکترین اشارهای بکنند و بدون اینکه کوچکترین تصوری از آنچه در شبکههای بهداشتی میگذرد، داشته باشند و بدون آنکه به تصویری بپردازند از اینکه بهورزان و کارکنان این شبکهها با مسائلی مثل سردی و گرمی و اخلاط بلغمی و صفراوی که یحتمل از مادربزرگهایشان هم شنیده بودند، چه باید بکنند؟ بیتردید این مسئله ادغام هم مثل بسیاری مسائل دیگر به بوته فراموشی سپرده خواهد شد، اما معلوم نیست جواب وقت کارشناسان و کارمندانی را که این برنامهها را آماده میکنند و افرادی مانند حقیر که مجبور میشوند وقت خود را به پاسخ اختصاص بدهند، چه کسی خواهد داد؟ چه کسی جز مردم محروم و رنجدیده ما خسارت ملی مهاجرت صدها پزشک جوان را که با شنیدن این صحبتها ناامیدتر از پیش راهی دفاتر مهاجرت میشوند، پرداخت خواهد کرد؟ آقای معاون از تأسیس مؤسسات آموزشی و تحقیقاتی متعدد در زمینه طب سنتی اطلاع دادهاند؛ آشکار است که بدون تنویر ابهامات و پاسخ به سؤالات پیشگفته، گسترش امکانات برای طب سنتی چیزی جز نقض غرض نیست. آقای معاون از ارتباط با سازمان بهداشت جهانی و اهتمام آن سازمان به طب سنتی بهخصوص در جهان سوم خبر دادهاند. نفس ارتباط با سازمان بهداشت جهانی خبر خوشحالکنندهای است. وزارت بهداشت کشور ما میتواند با نگرش این سازمان به طب سنتی در کشورهای جهان سوم (جایی که به دلایل اقتصادی درمانهای مدرن هنوز راهی پیدا نکردهاند و سازمان تلاش میکند با درمانهای خطرناک مقابله و درمانهایی که آشکار است خطری ندارند، ساماندهی کند) آشنا شود، ولی مهمتر از آن شاید وزارت بهداشت کشور ما بتواند از طریق سازمان بهداشت جهانی به استانداردهای آموزش پزشکی در دنیا، نحوه چرخش اطلاعات در دنیا و شیوههای مدیریت اقتصاد درمان در کشورها هم دسترسی یافته و آنها را باور کند. در خاتمه صادقانه امیدوارم معاون محترم با آن همه کاری که بهدلیل بحران کرونا سرشان ریخته، وقت زیادی را صرف خواندن این یادداشت بیمقدار نکنند و خسارت این وقت جزئی را هم پای طب سنتی و هوادارانش بنویسند نه این نسخهنویس کمترین!