دکتر امیر شعبانی، روانپزشک (۱۳۹۳/۸/۱۸)
در اینجا مراد از خرافات، باورهای ناهمساز با عقل، تجربه و دانش است. باورهایی که گاه سینه به سینه منتقل میشود و با وجود شواهد آشکاری که بر غیر منطقی بودن آن دلالت میکند، پایدار میماند و بر شیوه تفکر و رفتار فرد مستولی است. در اینجا باورهای روانپریشانه دستهای از بیماران دچار اختلال روانی مقصود نگارنده نیست، بلکه باورهایی مورد نظر است که هرچند به چالش کشیدن آنها مستلزم رویارویی با افراد یا ناهمرنگی با جماعتی باشد، در واقع با فرهنگ یا خردهفرهنگ صاحب آن عجین است. چنین ایدهها و افکاری را گاه میتوان به نوعی اختلال در تعیین رابطه علت و معلولی حوادث پیرامون دانست. ولی در مواردی با وجود آگاهی ضمنی از غیرمعقول بودن آنها، رفتار مرتبط با آنها ادامه مییابد؛ مانند به چوب زدن برای پیشگیری از حوادث ناگوار. انگار فرد از مواجهه استدلالی با چرایی انجام چنین رفتاری گریزان است و ترجیح میدهد به هر دلیل تغییر رفتار ندهد؛ شاید یک در میلیون درست از آب درآمد!
و گاه باورهای بیمدرک آنچنان به شکل باورهایی جمعی و اسطورهای درمیآیند که در کلام روزمره مردم و ادبیات مورد پسندشان تنیده شده و اصولاً به پرسش کشیدنشان دور از ذهن به نظر میرسد؛ یا حتی تابو تلقی میگردد. موضوعاتی چون «با هوشبودن ایرانیها»، «چیره بودن بیچون و چرای ابرقدرتها بر جزییترین تغییرات سیاسی جهان»، «همیشه بهتر بودن اجناس غربی نسبت به نوع ایرانی»، یا حتی باورهای مرتبط با درمان چون «مفید بودن مصرف مستمر ویتامینها»، «پرعارضه بودن داروهای شیمیایی و بیعارضه بودن داروهای گیاهی»، «لازم بودن مصرف داروی ضد چرک به دلیل احساس چرک در گلو» و «اعتیادآور بودن داروهای اعصاب» از این قبیلاند. در برابر برخی از افراد، موافقت با هر یک از این عبارات نیاز به دلیل و مدرک ندارد و به راحتی پذیرفته میشود، در حالی که ابراز تردید در درستی آنها نیاز به توضیح مفصل و چالش مطول دارد یا با شگفتی مخاطب همراه میشود.
چرایی این پدیده (اختلال در تعیین ارتباط منطقی علت و معلول، یا اهمیت ندادن به منطق این ارتباط) پیچیده و چند عاملی مینماید و میتوان آن را به دو دسته شرایط فردی و شرایط محیطی تقسیم کرد:
الف- شرایط فردی
۱) شرایط ذاتی: ویژگیهای شخصیتی خاصی در درصدی از افراد وجود دارد که آنها را متمایل به رفتار و تفکراتی چون جدی گرفتن حس ششم، اندیشههای جادویی و تلهپاتی میکند و چنین باورهایی تعیین کننده ارتباط معمول آنها با دنیا و مردم است. این ویژگیها عموماً آموخته نشده و جزو خصوصیات فردی آنهاست.
۲) شرایط روانی: پایین بودن اعتماد به نفس یا تحمل ناکامیهای مستمر و نیافتن راهی برای هموار کردن دشواریهای زندگی از مواردی است که ممکن است واکنشی به شکل غلو در تواناییهای خود متظاهر شود. این ناباوری زمینهای به خود، ممکن است آنچنان قوام و دوام یابد و در اقشار مختلف در مقام مقایسه جامعه خود با جامعهای دیگر قدرت بگیرد که باز هم واکنشی غلوآمیز این بار در سطح گروهی از افراد برانگیزاند و باورهای مشابهی را رواج دهد. به عبارتی، نیاز فرد یا گروه به تغییر شرایط میتواند آنها را به ترجیح کنار گذاشتن روابط معقول علت و معلولی رهنمون کند و به این شیوه به استحکام خودباوری زخمخورده خود بپردازند و قدرتی بیشتر برای ادامه مسیر زندگی بیابند.
۳) ویژگیهای تفکر: تفکر بسیط و غیرنقادانه به راحتی به وادی خطاهای منطقی میافتد و شیوهای غیرعلمی در برخورد با وقایع دارد. در واقع، تفکر علمی مختص دانشمندان نیست، بلکه افراد منطقی و نقدکننده دارای تفکر علمی هستند؛ به عبارتی، آنها به دنبال دلایل هستند و رابطه علت و معلولی میان رویدادها را تنها پس از بررسی منطقی شواهد میپذیرند. آنها آنچه را به عنوان حقیقت میشنوند، در ابتدا فرضیه میدانند و به دنبال شواهدی برای اثبات یا رد فرضیهاند. چنین شیوهای از تفکر، جزیی از زندگی بسیاری از افراد است؛ افرادی که طبیعتاً خرافهگریزند و یافتههای علمی را از اهلش طلب میکنند. آنها حتی این یافتههای مستندتر را نیز محک میزنند. شیوهای از تفکر که دنبال تحلیل و علت نیست و با ظاهرنگری توالی رویدادها را ناشی از ارتباط آنها میداند یا منبع پرطمطراق اطلاعات دریافتی را دلیلی بر صحت آن میپندارد، به سهولت به دام مدعیان میافتد و با تبلیغات فریبنده به تاراج میرود.
ب- شرایط محیطی
۱) شرایط فرهنگی- اجتماعی: هنگام رواج یک نظر یا گرایش بیمدرک یا غیرعلمی در جامعه – مانند نمونههایی که پیشتر آمد – نپذیرفتن نظر جمع و به نوعی خود را خلاف جریان آب نشان دادن اغلب هزینهای دارد که هرکس را توان پرداخت نیست. به این لحاظ، فشار جمع (دوستان، خانواده، همقطاران) فرد را همراه میکند و پشیمان از روشن کردن خطاهای منطقی دیگران.
۲) سوءاستفاده مروجان خرافات و تبلیغات غیراخلاقی: بدیهی است که نادانستههای بشر بسیار بیش از دانستههای اوست. به این لحاظ، خلاءهایی که در دانستههای انسان به هنگام حل مسائل روزمره پیش میآید غریب نیست و همه روزه پیش چشم همگان است. در تفکر علمی، فرد میداند که چه میداند و نیز میداند که چهها نمیداند و در برخورد با نادانستهها نیز شیوهای علمی برمیگزیند. همین خلاء نادانستهها، مکانی است برای جولان تبلیغ شیوههای غیرعلمی که هزینهای گزاف بر دوش نیازمندان مستأصل میگذارد و سودی کلان به جیب مروجان آگاه این شیوهها میبرد. همه روزه شاهد تبلیغات غیرعلمی با بزک شبه علمی در برخی رسانهها هستیم که از همین خلاءهای ناکارآمدی روشهای علمی سود میبرند. گاهی نیازی به تبلیغ رسانهای هم نیست و بسیار هستند افرادی که در خفا و به رایگان مثلاً تبلیغ مصرف تریاک میکنند و دوستان خود را برای درمان یک بیماری به این روش فرامیخوانند.
به طور خلاصه، منشأ بروز و رواج خرافات و در حالت کلی تفکر غیرنقادانه، عوامل گوناگون و متنوعی است که قابل تفکیک به شرایط فردی و شرایط محیطی است. با این حال، بخش اعظم این عوامل ناصواب قابل تعدیل و اصلاح است و ارتقای سطح آگاهی عمومی، رواج تفکر علمی در جامعه و رساتر کردن صدای اندیشمندان در منظر عموم مردم به شرایطی قابل قبولتر منتهی میشود.