متأسفانه هنوز کم نیستند افرادی که ازدواج را عامل درمان بیماریهای شدید روانی میپندارند و فرد مبتلا را حتی در حالی که ممکن است تمایلی به ازدواج نداشته باشد وادار به آن میکنند. واقعیت آن است که نه تنها شواهدی مبنی بر آن که ازدواج به بهبودی بیانجامد وجود ندارد، ممکن است در شرایطی خود، عاملی تنشزا در جهت تشدید وضعیت بیمار و بیماری او باشد. به این ترتیب، نباید به ازدواج به عنوان یک راه حل درمانی نگریست، بلکه تأیید آن باید با در نظر گرفتن جمیع شرایط بیماری فرد مبتلا، پیگیری و تلاش کافی او برای ادامه مناسب درمان، ارزیابی منابع حمایتی او، صلاحیت او در پذیرش مسؤولیت و اداره زندگی جدید و قابلیت او در مدیریت رابطه با همسر و دیگران از یک سو، و وجود انگیزه و تمایل کافی او برای تشکیل زندگی جدید از سوی دیگر باشد.
با در نظر داشتن این نکته که فرد مبتلا ممکن است پس از ازدواج به حمایت خانوادگی، عاطفی و اقتصادی بیشتری نیاز داشته باشد و موضوعات مختلفی چون فرزندآوری نیز از آن پس مطرح خواهد شد، انجام مشورت با روانپزشک معالج پیش از هرگونه تصمیمگیری برای ازدواج ضرورت قطعی دارد. اطلاع دادن صادقانه موضوع بیماری به همسر آینده احتمالی فرد مبتلا نیز از مباحث مهم اخلاقی و منطقی است که پیش از ازدواج باید به کمک پزشک معالج از عهده آن برآمد.