دکتر حمیدرضا نقوی، روانپزشک، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، رییس بیمارستان روزبه (۱۳۹۴/۸/۱۰)
برگرفته و خلاصهای از مصاحبه ایسنا (مژگان زینلیپور)؛ با عنوان «گشتی میان فرشتگان/من بیمار نیستم!»
انواع اختلالات روانپزشکی
بعضی از اختلالات روانپزشکی از ابتدای تولد وجود دارند یا در سنین کودکی ظاهر میشوند. بعضی دیگر در سنین نوجوانی و جوانی و بعضی در دوره میانسالی و سالمندی. شایعترین مشکلات روانپزشکی در دوران کودکی اختلالات اضطرابی، اختلال پرتحرکی و بیتوجهی، افسردگی و اختلالات رشد روانی هستند. در افراد بزرگسال ممکن است، اشکال بسیار متنوعی از اختلال روانی بروز کند که بعضی از آنها شدیدتر و بعضی خفیفتر و سبکترند. شایعترین اختلالات روانی در افراد بزرگسال اختلالات اضطرابی، اختلالات خلقی بهخصوص افسردگیها و اختلالات سوء مصرف مواد هستند. اختلالات روانی هم از لحاظ شدت و وسعت مشکلاتی که برای بیمار ایجاد میکنند و هم از لحاظ سیر بیماری با یکدیگر بسیار متفاوتند. بعضی از اختلالات مثل اسکیزوفرنیا که معمولاً با اختلال در تفکر و آشفتگی در رفتار همراه است، سیر مزمنی دارند، به این صورت که بعضی از علایم آنها به صورت مستمر ادامه پیدا میکند و بعضی علایم دیگر گاه و بیگاه عود میکند. بعضی اختلالات دیگر مثل افسردگی و اختلال دوقطبی ماهیت عودکننده دارند؛ به این معنی که فرد مبتلا ممکن است چند نوبت (گاهی کمتر و گاهی بیشتر) در طول زندگی، هر بار به مدت چند هفته تا چند ماه دچار بیماری شود و در فاصله این دورهها به شرایط قبل از بیماری باز میگردد.
عوامل مختلفی در ایجاد اختلالات روانی نقش دارند. در بعضی موارد، مثل اسکیزوفرنیا و اختلال دوقطبی، آمادگیهای سرشتی از جمله عوامل وراثتی سهم بیشتری بر عهده دارند. کسانی که این آمادگی را دارند اگر بعداً در معرض استرسهای بیولوژیک یا روانیاجتماعی قرار بگیرند ممکن است مبتلا به اختلال روانی شوند. در کنار عوامل سرشتی، عوامل محیطی نقش بسیار مهمی در ایجاد اختلالات روانی دارند. فشارهای روانی که در مراحل مختلف زندگی از بدو تولد تا بزرگسالی بر یک فرد وارد میشوند میتوانند او را در معرض ابتلا به بعضی اختلالات روانی قرار بدهند. هر کودکی با توجه به ویژگیهای مزاجی خودش باید در یک محیط پرورشی مساعد فرصت رشد روانی سالم را پیدا کند. محیطهای متشنج خانوادگی، سوءرفتارها، بیتوجهیها، اعتیاد والدین و نابسامانیهای دیگر خانواده، کودکان را برای ابتلا به بیماریهای روانی آسیبپذیر میکند.
اختلال پرتحرکی و بیتوجهی از مشکلات نسبتاً شایع دوران کودکی است که اغلب باعث افت تحصیلی و سرخوردگی کودک میشود و اگر این اختلالات به موقع تحت درمان مناسب قرار بگیرد معمولاً به خوبی کنترل میشود. اما در بسیاری از موارد به دلیل عدم آگاهی خانواده، کودک از درمان بهموقع محروم میماند و در نتیجه ممکن است به انواع مشکلات ثانوی از جمله افسردگی، اضطراب و سوء مصرف مواد مبتلا شود. دوران نوجوانی مقطع بسیار مهمی از زندگی است و نوجوانانی که التهابهای این دوره را در غیاب مراقبتهای تربیتی صحیح در محیط خانه و مدرسه تجربه میکنند در معرض ابتلا به سوء مصرف مواد و اختلالات روانی دیگر قرار میگیرند. پناه بردن به مصرف مواد در بسیاری از موارد چه در نوجوانها و چه در افراد بزرگسال روشی است که اشخاص برای رفع مشکلات هیجانی خودشان انتخاب میکنند. در حالی که راه حل درست استفاده از خدمات مشاورهای و مراقبتهای روانپزشکی است.
حوادث تلخ زندگی مانند فوت نزدیکان، جدایی والدین، ابتلا به بیماری مزمن و ناتوانکننده جسمی، شکست عاطفی، طلاق، بیکاری، ورشکستگی و امثال اینها هم میتوانند نقش بسیار مهمی در ابتلا به بیماریهای روانی از جمله افسردگی و اضطراب داشته باشند. اگر کسانی که در معرض این گونه فشارها قرار میگیرند بتوانند از حمایتهای روانی - اجتماعی لازم برخوردار شوند، احتمال ابتلای آنها به بیماری روانی کاهش پیدا میکند.
شیوع اختلالات روانپزشکی و باورهای نادرست مردم در این زمینه
این اختلالات در همه جوامع از جمله در کشور ما شیوع قابل توجهی دارند. مطالعات همهگیرشناسی در کشور ما نشان داده است که حدود یک چهارم تا یک سوم از افراد جامعه دچار نوعی مشکل روانپزشکی هستند. با توجه به شیوع بالای اختلالات روانی، افزایش آگاهیهای مردم در باره این اختلالات برای ارتقای سلامت روان جامعه بسیار اهمیت دارد. متأسفانه ما شاهد این هستیم که نه تنها در بین افراد عادی جمعه بلکه حتی در اشخاصی که تحصیلات عالیه دارند انواع باورها و برداشتهای نادرست درباره بیماری روانی وجود دارد که مواجهه درست و منطقی با مسایل این بیماران را تهدید میکند. مثلاً بسیاری از مردم از تنوع بسیار زیاد بیماریهای روانی آگاه نیستند و تصور میکنند همه بیماریهای روانی کم و بیش از یک جنس هستند و خصوصیات مشابهی دارند. بسیاری اساساً بیماری روانی را به معنی واقعی بیماری نمیدانند بلکه ممکن است آن را نوعی جنزدگی یا حاصل طلسم و جادو تلقی کنند و یا آن را نتیجه ضعف اراده یا سستی ایمان شخص بدانند. این در حالی است که طبق مطالعات علمی اختلالات روانی، درست مثل بیماریهای جسمی، نتیجه نابسامانی در عملکرد بخشی از موجودیت انسان هستند و با شیوههای مناسب مداخله در بسیاری از موارد میشود آنها را مهار کرد.
این تلقیها عملاً باعث میشود که بسیاری از کسانی که دچار مشکلات روانپزشکی میشوند، نه تنها از خدمات درمانی لازم محروم بمانند، بلکه فشارهای مضاعفی را علاوه بر رنج بیماری متحمل شوند. واقعیت این است که بیماریهای روانی مثل بیماریهای جسمی حاصل نوعی نابسامانی در ابعادی از موجودیت انسان تحت تأثیر عوامل درونی و بیرونی هستند. اگر فردی دچار یک بیماری قلبی، ریوی یا گوارشی شود علایمی پیدا میکند که معمولاً ما نسبت به آنها با ابراز همدردی و دلسوزی واکنش نشان میدهیم. اما اگر همین فرد به دلیل آسیبی که به ذهن و روان او وارد شده دچار اختلال روانی شود، در چنین شرایطی اطرافیان اغلب به جای این که به فکر حمایت از بیمار باشند، با او کشمکش پیدا میکنند و ممکن است او را از خود برانند. به این ترتیب، بیمار روانی در شرایطی که نیاز به حمایت و پشتیبانی اطرافیانش دارد، مورد بیتوجهی یا حتی آزار آنها قرار میگیرد.
زخم ناشی از برچسبهای ما بر بیماران روانی
متأسفانه فرهنگ ما از گذشتههای دور شامل عناصری بوده است که دیدگاهی منفی را نسبت به اختلال روانی رواج میدهند. هنوز گاهی شاهد این هستیم که در رسانههای جمعی بیماری روانپزشکی بهانهای برای تحقیر و تمسخر افراد در نظر گرفته میشود. این نوع نگاه نسبت به بیماری روانی سبب میشود که بیماران بابت بیمار بودن خودشان احساس شرم داشته باشند، در روابط اجتماعی آسیب ببینند و از جستوجوی کمکهای درمانی یا پذیرش و پیگیری برنامههای درمانی خودداری کنند. این مسأله به خصوص در شرایطی اهمیت بیشتر پیدا میکند که اکثر مردم اطلاعات دقیق و درستی درباره تنوع بسیار زیاد اختلالات روانی ندارند و معمولاً بیماری روانی را با انواع شدید آن برابر تصور میکنند. در حالی که انواع شدید اختلالات روانی که ضمن آنها بیمار علایمی مثل هذیان و توهم پیدا میکند، تنها نسبت کوچکی از طیف وسیع اختلالات روانی را تشکیل میدهد. اکثر بیماران روانی که اختلالات سبکتری مثل اضطراب و افسردگی دارند بار برچسب اهانتآمیزی را به دوش میکشند که به ناروا بر گروه کوچکی از بیماران روانی تحمیل شده است.
برخی تصور میکنند که بیماران روانی خودشان مسؤول ایجاد مشکلاتشان هستند. خیلی از خانوادهها از بیمارشان انتظار دارند که خودش به تنهایی مشکلش را حل کند و علایم اختلالی مثل افسردگی را با تقویت اراده و کنترل افکار، احساسها و رفتار خودش برطرف کند. حال اگر نتواند، او را سرزنش میکنند. این گونه برخوردها با بیمار روانی به جز این که در او احساس گناه ایجاد کند و اعتماد به نفس او را پایین آورد، معمولاً نتیجه دیگری ندارد. البته اشخاص میتوانند با افزایش آگاهیها و شناخت بیشتر از خودشان و تقویت مهارتهایشان به ارتقای سلامت روان خودشان کمک کنند، اما زمانی که یک اختلال روانی شکل گرفته باشد، معمولاً کمک گرفتن از افراد متخصص برای رویارویی با مشکل ضروری است.
جایگاه رمال وجنگیر
برداشت نادرست دیگری که متأسفانه هنوز در بخشهایی از جامعه ما وجود دارد و مانع از رسیدگی مناسب به مشکلات روانپزشکی میشود، این باور عامیانه و خرافی است که بیماری روانی نتیجه نفوذ ارواح خبیثه و اجنه است. متأسفانه بسیاری از بیماران و خانوادههایشان هنوز برای حل مشکلات خود به جای مراجعه به مراکز درمانی نزد اشخاصی که خودشان را دعانویس و رمال و جنگیر معرفی میکنند میروند و نه تنها منابع مالی و فرصت درمان درست را از دست میدهند، بلکه مشکلات بیشتری به مشکل بیماری اضافه میکنند. باید توجه کرد که اختلالات روانپزشکی ارتباط نزدیکی با انواع آسیبهای اجتماعی از جمله فروپاشی خانواده، خودکشی، خشونت، بیمبالاتیهای جنسی و جرایم و جنایات مختلف دارند. بنابراین درمان بهموقع و صحیح بیماریهای روانی نه فقط از جهت کمک به خود بیماران، بلکه علاوه بر این برای پیشگیری از انواع آسیبهای اجتماعی و حفظ سلامت عمومی جامعه هم حائز اهمیت است.
وزارت بهداشت قاعدتاً باید از طریق دانشگاههای علوم پزشکی بر همه فعالیتهایی که با عنوان ارائه خدمت به بیمار روانی صورت میگیرد، نظارت داشته باشد. اما متأسفانه این نظارت بیعیب و نقص نیست. از همه اسفبارتر فعالیت اشخاصی است که با عناوینی از قبیل دعانویس از ناآگاهیهای مردم سوء استفاده میکنند. با توجه به این که مراجعان ما از مناطق مختلف کشور و از گروههای متفاوت اجتماعی به این مرکز میآیند، بیماران زیادی را میبینیم که پیش از مراجعه به روانپزشک مراجعاتی به دعانویس داشتهاند. این مراجعات طبعاً به جز اتلاف وقت و سرمایه هیچ سودی برای بیماران و خانوادههایشان ندارد، بلکه به واسطه تأخیر در شروع درمانهای واقعی بیمار را در معرض خطرات بیشتر قرار میدهد. انتظار میرود که نهادهای نظارتی از این گونه فعالیتهای غیر قانونی و مخرب ممانعت به عمل آورند.
حفظ حقوق همه بیماران از جمله در درمان اعتیاد
بخشی از فعالیتهایی هم که در بعضی مراکز خصوصی تحت عنوان درمان اعتیاد یا مراقبت شبانهروزی از بیماران روانی انجام میشود، بسیار دور از موازین علمی و اخلاقی است. فردی که به دلایل مختلف دچار سوءمصرف مواد یا سایر اختلالات روانی شده، به هیچ بهانهای نباید از حقوق اولیه انسانی محروم شود. متأسفانه گاهی خانوادههایی که از مراقبت بیمارشان به ستوه آمدهاند، به مراکزی رو میآورند که بیماران را در ازای دریافت مبالغ نسبتاً کمی در شرایط بسیار نامناسب نگهداری میکنند، از امکانات اولیه بهداشتی محروم میکنند و حتی مورد ضرب و شتم و اذیت و آزار قرار میدهند. نهادهای نظارتی باید قاطعانه در برابر فعالیت چنین مراکزی که متأسفانه تعدادشان کم نیست بایستند و از حقوق بیماران روانی دفاع کنند.
مسأله نگرانکننده دیگر اقداماتی است که در برخی از مراکز مشاوره خصوصی که با مجوز سازمان نظام روانشناسی و مشاوره فعالیت میکنند، صورت میگیرد. متأسفانه این مراکز در شرایطی خود را درگیر ارائه انواع خدمات درمانی به بیماران روانی کردهاند که هیچ نظارتی از جانب وزارت بهداشت به عنوان متولی سلامت کشور بر عملکرد آنها وجود ندارد. البته همکاران روانشناس بالینی میتوانند در ارائه خدمت به بیماران روانی مشارکت مؤثری داشته باشند، اما فعالیتهای درمانی چه از نوع بیولوژیک و چه از نوع رواندرمانی باید تحت نظارت وزارت بهداشت صورت گیرد. در غیر این صورت ممکن است بیماران روانی از مداخلههای نادرست و غیراصولی آسیب ببینند. رواندرمانیها بخش مهمی از خدمات مورد نیاز بیماران روانی هستند و باید صرفاً در قالب یک برنامه جامع درمانی در مراکزی که وزارت بهداشت فعالیت آنها را به رسمیت شناخته و بر عملکرد آنها نظارت دارد، صورت گیرند.
شرحی از شرایط بیمارستان روزبه
این مرکز در حال حاضر با مجموعهای از کلینیکهای تخصصی و فوق تخصصی و بیش از ۲۰۰ تخت فعال طیف متنوعی از خدمات سرپایی و بستری را به بیماران مبتلا به اختلالات روانی که از سراسر کشور به آن مراجعه میکنند، ارائه میدهد. در سال گذشته این مرکز نزدیک به ۳۵۰۰۰ مورد مراجعه سرپایی داشته و قریب به ۲۰۰۰ مورد هم خدمات بستری ارائه داده است. خدمات بستری این بیمارستان در یک بخش اورژانس با ظرفیت ۲۰ تخت با ۱۰ تخت زنانه و ۱۰ تخت مردانه، دو بخش زنانه و چهار بخش مردانه برای بیماران بزرگسال و دو بخش فوق تخصصی دخترانه و پسرانه برای بیماران کودک و نوجوان ارائه میشود.
بیماران ما در طول دوره بستری متناسب با نیازهایشان از انواع خدمات درمانی از جمله درمانهای دارویی، رواندرمانیها، برنامههای آموزشی، کاردرمانی، بازیدرمانی، حمایتهای اجتماعی و آموزش خانواده برخوردار میشوند. خدمات سرپایی این مرکز هم در مجموعهای از کلینیکها از جمله درمانگاههای روانپزشکی بزرگسالان، درمانگاههای فوق تخصصی روانپزشکی برای کودکان و نوجوانان، کلینیکهای رواندرمانی تحلیلی و شناختی، کلینیکهای نورولوژی و موارد دیگر ارائه میشود.
درصد اشغال تخت در بخشهای بزرگسال این مرکز نزدیک به ۱۰۰ درصد است. در واقع ما به دلیل محدودیت امکاناتمان تنها کمتر از یک سوم مراجعهکنندگان بخش اورژانس خودمان را که به دلیل مشکلات حاد نیاز به بستری فوری دارند، میتوانیم در این مرکز بستری کنیم. این در حالی است که دو سوم دیگر که باید در انتظار فرصت بستری شدن در مراکز دیگر یا همین مرکز باقی بمانند، معمولاً خودشان و خانوادههایشان شرایط بسیار سختی را تحمل میکنند.
مسأله کمبود تختهای روانپزشکی در کشور ما یک مشکل بسیار جدی است و لازم است مسؤولان ما در این خصوص به فکر یک اقدام عاجل باشند. وزارت بهداشت برای جبران کمبود تختهای روانپزشکی، بیمارستانهای عمومی را مکلف کرد که ۱۰ درصد از تختهایشان را به بیماران روانی اختصاص دهند؛ ولی این دستورالعمل تنها در بعضی بیمارستانها به اجرا درآمد و بعداً تقریبا به فراموشی سپرده شد؛ چرا که بیمارستانهای عمومی از تأسیس بخشهای روانپزشکی استقبال نکردند. چون اولاً بر اساس برداشتهای نادرست، از پذیرش بیماران روانی واهمه داشتند و ثانیاً به علت تعرفههای بسیار پایین خدمات روانپزشکی، نگران تقلیل درآمدهایشان بودند. اگرچه ما به افزایش تعداد تختهای روانپزشکی در سطح کشور احتیاج داریم، مسأله مهمتر برای ما توسعه کمی و کیفی خدمات غیربستری است. در واقع بسیاری از بیماران روانی اگر پیش از عود بیماری یا تشدید علائمشان از خدمات سرپایی مورد نیازشان برخوردار شوند، احتمال کمتری وجود دارد که به بستری نیاز پیدا کنند. یکی از روشهای مناسب برای رسیدن به این هدف تأسیس مراکز روزانه خدمات روانپزشکی است. متأسفانه تا به حال در کشور ما توجه زیادی به این موضوع نشده است. در مراکز روزانه بیمارانی که دوره حادی از بیماری روانی را پشت سر گذاشتهاند، برای مدتی از انواع خدماتی که در طول روز به آنها ارائه میشود استفاده میکنند تا احتمال عود یا تشدید بیماری آنها کمتر شود و بتوانند زندگی عادیتری داشته باشند.
همکارانم در طول یک سال گذشته برنامهریزیهای لازم برای راهاندازی یک مرکز روزانه با برنامه متنوع را انجام دادهاند و این مرکز به خواست خدا در هفتههای آینده در محل ساختمان جدید بیمارستان روزبه آغاز به کار خواهد کرد. نحوه کار در مراکز روزانه به این صورت است که بیماران تازه ترخیص شدهای که بر اساس ارزیابیهای انجام شده در طول مدت بستری، اولویت بیشتری برای استفاده از خدمات روزانه دارند، در طول یک دوره سه ماهه از ساعت ۹ صبح تا چهار بعدازظهر مجموعهای از برنامهها، شامل آموزش بیمار، آموزش خانواده، گروهدرمانی، کاردرمانی، تفریحدرمانی، توانبخشی و حمایتهای اجتماعی را دریافت میکنند. این چنین برنامههایی اولاً باعث میشود که بیماران درک بهتری از ماهیت بیماری خودشان پیدا کنند و پذیرش و آمادگی بیشتری نسبت به ادامه درمانهای دارویی که برای کنترل علایم یا پیشگیری از عود بیماری آنها لازم است، داشته باشند. ثانیاً تواناییهای بیماران را برای سازگار شدن با مسایلشان و برگشت به محیط اجتماع افزایش میدهد. ثالثاً در جریان این برنامهها شرایط استرسزا در محیط اطراف بیمار و عوامل مختلفی که ممکن است باعث عود علایم بیماری شود، شناسایی و تا حد امکان کنترل میشود.
یکی از برنامههای دیگری که در این بیمارستان به اجرا در آمده و قرار است توسعه پیدا کند، برنامه ویزیت بیماران در منزل است. بسیاری از کسانی که مبتلا به بیماریهای شدید و مزمن هستند ممکن است توجه لازم را به ضرورت ادامه درمانهای سرپایی خودشان نداشته باشند. چون یا اساساً خودشان را بیمار نمیدانند یا به اهمیت درمان توجه ندارند. متأسفانه در بسیاری از موارد خانوادهها هم حمایت مناسبی از بیمار ندارند. چون یا از مشکلاتش به ستوه آمدهاند و او را به حال خود رها کردهاند یا نمیتوانند بیمارشان را برای ادامه مراجعات سرپایی قانع کنند. در چنین مواردی، اگر محل سکونت بیمار فاصله زیادی از بیمارستان نداشته باشد، ما برنامه ویزیت در منزل را برای او به اجرا در میآوریم. این برنامه برای بیمارانی در نظر گرفته میشود که دچار اختلالات شدید و مزمن روانی هستند و احتمال میرود که مراجعات سرپایی را دنبال نکنند. افراد تحت پوشش این برنامه به طور منظم و در فواصل معین توسط تیم درمانی شامل یک پزشک و یک پرستار در منزل خودشان ویزیت و از خدمات درمانی لازم برخوردار میشوند. منابع دولتی بسیار محدودی در قالب حمایت از برنامههای پزشکی جامعهنگر در اختیار دانشگاه قرار داده شده است که از این محل حقالزحمه مختصری به همکارانی که در برنامه ویزیت در منزل شرکت میکنند، اختصاص پیدا میکند و هزینه رفت و آمد آنها پرداخت میشود.
در ماههای اخیر برنامهریزی برای راهاندازی یک بخش ویژه درمان سوءمصرف مواد انجام شده است. البته اساتید این مرکز قبلاً هم در ارتباط با مساله سوءمصرف مواد اقدامات بسیار مهم و اساسی داشتهاند. در واقع اغلب تحولات مهمی که در درمان اعتیاد در سطح کشور در دهههای اخیر صورت گرفته، توسط بعضی از اساتید روانپزشکی که در بیمارستان روزبه فعالیت میکنند، برنامهریزی و هدایت شده است. اما راهاندازی بخش جدید فرصت بسیار خوبی خواهد بود برای این که ما شیوههای جدید ارائه خدمت به بیمارانی را که سوءمصرف مواد دارند، طراحی کنیم و به کار بگیریم تا سرمشق مراکز درمانی دیگر در سطح کشور قرار گیرند.
مسأله سوء مصرف مواد از معضلات بسیار مهم کشور ماست و با وجود این که قدمهای بزرگی برای مقابله با آن برداشته شده هنوز آسیبهای سنگینی به سلامت روان جامعه ایرانی وارد میکند. سوء مصرفها هم خودشان اختلال روانی محسوب میشوند و هم با سایر اختلالات روانی رابطه تنگاتنگی دارند. کسانی که دچار بیماریهای روانی مثل افسردگی، اختلالات اضطرابی یا مشکلات شخصیتی هستند، اغلب گرایش بیشتری به مصرف مواد دارند و از طرف دیگر کسانی که از مواد اعتیادآور استفاده میکنند، اغلب در کنار سوء مصرف مواد یک یا چند اختلال روانی دیگر هم پیدا میکنند. بخشی که به زودی در بیمارستان روزبه آغاز به کار خواهد کرد، برای بیمارانی در نظر گرفته شده که علاوه بر سوءمصرف مواد، اختلال روانی دیگری هم دارند. تمرکز این بخش بر ارائه خدمات سرپایی خواهد بود، اما امکان بستری بیماران هم در موارد لزوم وجود خواهد داشت. تلاش بر این خواهد بود که بر پایه موازین علمی مجموعه روشهایی که میتوانند برای کمک به بیماران مبتلا به سوء مصرف سودمند باشند، از جمله رواندرمانیها، درمانهای دارویی و حمایتهای اجتماعی، در قالب برنامههای جامع درمانی در این بخش به کار گرفته شود.
مدت اقامت در بیمارستان
میانگین مدت اقامت بیماران در بخش اورژانس در حدود پنج روز و در بخشهای عادی در حدود ۲۸ روز است. در طول سالهای گذشته ما سعی کردهایم مدت اقامت بیماران را در بیمارستان که زمانی ۴۵ روز یا بیشتر بود تا حد ممکن کوتاهتر کنیم. ولی حقیقت این است هنوز این مدت خیلی طولانی است و باید کوتاهتر شود. زیرا با تسریع در ترخیص بیماران ما خواهیم توانست به تعداد بیشتری از بیمارانی که مشکلات حاد روانپزشکی دارند، ارائه خدمت داشته باشیم.
طولانی بودن مدت توقف بیماران در بیمارستان دلایل مختلفی دارد؛ مثلاً یک عده از بیماران از طرف دستگاه قضایی ارجاع شدهاند یا بیخانمان و فاقد سرپرست هستند که تا زمان تعیین تکلیف ناگزیریم آنها را در بیمارستان نگه داریم. در مورد برخی از بیماران هم مشکلات تشخیصی یا مقاومت نسبت به درمانها وجود دارد که طولانی شدن مدت بستری اجتنابناپذیر است. بیماریهای شدید روانی اغلب مراحل حادی دارند که ضمن آنها ممکن است بیمار نیاز به بستری داشته باشد. در طول این دورهها اغلب بیمار به شدت بیقرار میشود، ممکن است باورهای هذیانی پیدا کند، دچار توهمات شنوایی و بینایی شود و از خوردن غذا و دارو امتناع کند. در یک چنین شرایطی ما بیمار را بستری میکنیم و با استفاده از روشهای موثر از جمله درمانهای دارویی علایم حاد بیماری را کنترل میکنیم. تلاش ما بر این است که علایم شدید و نگرانکننده هر چه سریعتر مهار شوند. به جز در این مراحل حاد که بستری کردن بیماران اجتنابناپذیر است، درمان بیماران روانی بهتر است در قالب خدمات سرپایی و در شرایطی که بیمار در کنار خانواده و در جامعه حضور دارد صورت گیرد. برای تحقق این هدف، ما برنامههایی را مدون کردهایم تا در طول مدت بستری از طریق آموزشهای لازم بیماران و خانوادههایشان را برای ادامه درمان به صورت سرپایی آماده کنیم. در عین حال در همین مدت از طریق برنامههای کاردرمانی و تفریحدرمانی تواناییهای بیمار را برای بازگشت به اجتماع تقویت میکنیم و در مواردی که لازم باشد سعی میکنیم از طریق حمایتهای اجتماعی محیط زندگی بیمار را هم برای پذیرش او مساعدتر کنیم. اجرای موفق این برنامهها مستلزم این است که بخشهای ما به تعداد کافی به نیروهای روانپرستار، روانشناس، کاردرمانگر و مددکار اجتماعی مجهز باشد؛ در حالی که متأسفانه در حال حاضر ما از لحاظ نیروی انسانی به شدت در مضیقه هستیم و این مسأله توان ما را برای ارتقای کیفیت خدماتمان و ارائه خدمت به بیماران روانی مطابق با موازین علمی روز محدود میکند.