دکتر معصومه موسوی، فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان
[برگرفته از هفتهنامه سلامت، با عنوان «علل، علایم و علاج اختلال یادگیری»، ۱۳۹۵/۵/۱۶]
هزاران نفر در جامعه دچار اختلال یادگیری هستند. کودکان و بزرگسالان بسیاری همراه با این اختلال به سختی زندگی میکنند و این در حالی است که اطلاعات کافی در رابطه با آن به جامعه داده نمیشود. تشخیص اختلال یادگیری و اطلاعرسانی در مورد علایم و درمانهای مربوط به آن مسأله مهمی است زیرا وجود این اختلال نهتنها میتواند عامل شکست تحصیلی باشد، بلکه باعث کاهش اعتماد بهنفس، خشم، پرخاشگری، استرس و سرخوردگی خواهد بود.
اختلال یادگیری مسأله جدیدی نیست. طی دهههای گذشته هم کودکان بسیاری به آن مبتلا بودهاند اما چون سواد اهمیت بالایی نداشته و تعداد افراد بیسواد زیاد و بسیاری از مشاغل یدی بوده، بنابراین علایم آن کمتر به چشم میآمد. امروزه تحصیلات اهمیت بیشتری پیدا کرده و تعداد مدارس بیشتر شده و اکثر کودکان تحصیل میکنند. به همین دلیل علایم مربوط به اختلال یادگیری در همان سالهای نخست تحصیل مشخص میشود و به چشم میآید. اختلال یادگیری ارتباطی با هوش کودک ندارد و هر چه سریعتر تشخیص داده شود، راحتتر قابلدرمان است.
اختلال یادگیری چیست؟
اختلال یادگیری در واقع شامل گروهی از اختلالات است و به معنی ناتوانی فرد برای دریافت و تحلیل اطلاعات چه به صورت کلامی و چه غیرکلامی است. فرد دچار اختلال یادگیری در خواندن، نوشتن یا محاسبات به مشکل برمیخورد. اختلال یادگیری مشکلی پایدار است و در آن پیشرفت تحصیلی فرد با کارکرد هوشیاش تطابق ندارد.
آمار مبتلایان چقدر است؟
در ایالات متحده آمریکا هشت درصد کودکان بهدلیل اختلال یادگیری تحت درمان هستند اما آمار دقیقی از این موضوع در کشور ما و سایر کشورها وجود ندارد. دلیل آن هم پیچیده بودن این اختلال و دامنه تعریف مبهم آن است. متأسفانه در کشور ما آموزش و پرورش، روانشناسی، روانپزشکی و… هرکدام طبقهبندی و تعریف مخصوصی برای اختلال یادگیری دارد که به دنبال آن این موضوع بر تشخیص و درمان هم اثر میگذارد. بهطور کلی، به نظر میرسد ۸ تا ۱۰ درصد کودکان در کشور ما دچار این اختلال باشند. اختلال یادگیری در پسران شایعتر است. به هر صورت تشخیص این اختلال اهمیت زیادی دارد زیرا علاوه بر مشکلات تحصیلی که دانشآموز پیدا میکند، اختلالات دیگر روانپزشکی مثل پرخاشگری و اختلالات رفتاری هم ممکن است با آن همراه شود.
چرا فرزندم اختلال یادگیری دارد؟
علت بروز اختلالات یادگیری مانند بسیاری دیگر از اختلالات مشخص نیست اما به نظر میرسد ژنتیک در آن نقش مهمی داشته باشد. در عین حال، برخی عوامل محیطی مثل سمومی که مادر حین بارداری با آن مواجه شده مثل سرب و حتی الکل، مواد مخدر و سیگار میتواند بر مغز کودک اثر بگذارد. در برخی مطالعهها حتی نشان داده شده صدمات مغزی جنین حین بارداری میتواند زمینهساز تشدید اختلال یادگیری شود.
اختلال یادگیری با چه علایمی ظاهر میشود؟
اختلال یادگیری شکلهای گوناگونی دارد و بر اساس آن با علایم متفاوتی تظاهر پیدا میکند:
اختلال در زبان شفاهی: کودکان دچار این نوع از اختلال یادگیری در تفکیک صدا مشکل دارند. هجی کردن و درک دستورالعملها برای آنها مشکل است. این کودکان توانایی درک جملات ساده را دارند اما وقتی جمله پیچیده میشود، تفسیر آنچه میشنوند، برایشان سخت است. آنها در مقایسه با همسالانشان ذخیره لغات کمی دارند. این کودکان در چیدن کلمات کنار هم برای تبدیل آن به یک جمله دچار مشکل میشوند و درک درستی از مفهوم جملات شرطی یا حروف رابط مثل «بهطوری که» یا «چنانچه» را در جمله ندارند. فهم جملات سببی برای آنها مشکل است و در کل آنچه را میشنوند نمیتوانند به درستی تحلیل کنند.
اختلال در خواندن: این نوع اختلال شایعترین حالت اختلال یادگیری است و ۷۵ درصد تمام موارد اختلال یادگیری را دربر میگیرد. کودکان دچار این اختلال با شناسه حروف، کلمه و جمله ناآشنا هستند. در یک کودک معمولی بعد از یادگیری حروف، کلمات به صورت اتوماتیک خوانده میشود اما این کودکان در سریع خواندن و درک کلمات و جملات طولانی دچار مشکل میشوند. وقتی مجبورند متنی را بلند سر کلاس بخوانند از سوی همکلاسیها مورد تمسخر قرار میگیرند و به همین دلیل از بلند خواندن خودداری میکنند. کودک مبتلا، نهتنها در درک درس فارسی بلکه در فهم سایر دروس مثل تاریخ و جغرافی هم به مشکل برمیخورد و در نهایت دچار شکست تحصیلی میشود.
اختلال در نوشتن: این اختلال نوع دیگری از اختلال یادگیری است. دانشآموز مبتلا توان نوشتاری و دستخط خوبی ندارد، املای او پر از غلط است و نقطهگذاری و دستور زبانش مشکل دارد. این کودکان توانایی برقراری ارتباط با جملاتی که مینویسند را ندارند زیرا نمیتوانند کلمات و جملات را درست به هم مرتبط کنند. ساختار نوشتار این کودکان ضعیف است و نمیتوانند آنچه در ذهنشان است را با نوشته به دیگران انتقال دهند. نوشتههای آنها پراکنده و گسسته است و خواننده توانایی درک مطلب را نخواهد داشت.
اختلال در ریاضیات: در مقایسه با سایر اختلالات یادگیری، پژوهشهای کمتری روی اختلال ریاضی انجام شده است. در کودکان مبتلا درک سیستم نماد اعداد مشکل است و در محاسبات و حل مسأله دچار مشکل میشوند. دلیل آن هم این است که افراد عادی قبل از حل مسأله ابتدا یک مرور ذهنی دارند و بعد آن را روی کاغذ میآورند؛ اما کودکان مبتلا توانایی مرور در ذهن را ندارند.
چگونه میتوان به این کودکان کمک کرد؟
افراد متخصص در حوزه اختلال یادگیری و آموزگارانی که در این حوزه آموزش دیدهاند، راهکارهایی بلدند که کمک میکند این ضعف جبران و اختلال یادگیریشان درمان شود. در مرحله نخست باید کودک تحت ارزیابی قرار گیرد. معلم باید گزارشی در مورد دانشآموز بنویسد تا مشخص شود در چه حوزههایی دچار ضعف است. علاوه بر این، آموزگار باید نقاط قوت کودک را هم بنویسد تا بهعنوان یک منبع بتوان نقاط ضعف کودک را پوشش داد. بعد از مراجعه به کلینیکهای توانبخشی، تستهای مخصوصی هم وجود دارد که ضعف را در هر حوزه مشخص میکند. کنار این تستها باید تست هوش از کودک گرفت و بر اساس آن و اختلافاتی که مثلاً بین هوش کلامی و غیرکلامی وجود دارد متوجه نوع اختلال یادگیری شد. بعد از تست هوش، ارزیابیهای شناختی نیز از نظر بویایی، شنوایی، حسی، حرکتی، فضایی و… انجام میشود. البته لازم است روانپزشک اطفال هم کودک را بررسی کند و سایر اختلالات از جمله بیشفعالی سنجیده شود. گاهی مشکل کودک اختلال یادگیری نیست بلکه سایر اختلالات روی توجه و تمرکز او اثر منفی گذاشته و ابتدا باید آنها را درمان کرد. بهعنوان مثال کودکی که بیشفعال است و نقص توجه دارد وقت کافی برای درس خواندن صرف نمیکند؛ پس یادگیریاش مشکل دارد. در این حالت باید ابتدا بیشفعالی را درمان کرد. اختلالات هیجانی مثل اضطراب و افسردگی هم میتواند علایمی مشابه اختلال یادگیری داشته باشد. علل غیر بیماری دیگری که میتواند علایم مشابه اختلال یادگیری ایجاد کند را هم باید بررسی کرد. مثلاً کودکی که دوزبانه است – یعنی زبانی که در مدرسه میشنود، زبانی نیست که بر آن تسلط دارد – ممکن است دچار علایمی مشابه اختلال یادگیری شود. این کودک دچار «اختلال یادگیری» نیست، گرچه در یادگیری دچار ضعف است.
رابطه اختلال یادگیری و هوش
موضوع مهم دیگر توانایی هوشی و معلولیت ذهنی است. کودکانی که نمره هوش پایینی دارند یا دچار معلولیت ذهنی خفیف و هوش مرزی هستند، یادگیری ضعیفی دارند. معمولاً روی کودکانی تشخیص اختلال یادگیری گذاشته میشود که میزان یادگیری آنها از توان هوشیشان کمتر باشد. کودکانی که هوش پایینی دارند را نباید با یک کودک باهوش مقایسه کرد. باید دید توان یادگیری کودک از توانایی ذهنی او پایینتر است یا نه؟ اگر جواب مثبت بود، تشخیص اختلال یادگیری کنار معلولیت ذهنی گذاشته میشود. در بیشتر موارد، کودکانی که اختلال یادگیری دارند، از هوش متوسط یا بالاتر از طبیعی برخوردارند اما بهدلیل پیشرفت تحصیلی نسبتاً خوبی که دارند، اختلال یادگیریشان تشخیص داده نمیشود، در حالی که اگر اختلال یادگیری آنها تشخیص داده و درمان شود، میزان پیشرفتشان میتواند بسیار بیشتر شود. برای درمان، کودک باید به مراکز اختلال یادگیری خصوصی یا وابسته به آموزش و پرورش ارجاع داده شود و در هر دو سیستم نیز میتواند کمکهای لازم را دریافت کند.
آیا مدرسه این کودکان را باید از همسالان آنها جدا کرد؟
این کودکان باید حتماً به مدارس عادی بروند، اما مدارسی که در آن حجم درسی زیاد است و معلمان سختگیر هستند برای آنها مناسب نیست. این کودکان باید در کنار مدارس عادی به مراکز توانبخشی مراجعه کنند تا آموزشهای لازم هفتهای یک تا دو جلسه به آنها داده شود. درمانها را باید تا آخر دوره دبستان یا کلاس ششم ادامه داد تا پایه یادگیری محکم شود، اما در مقاطع بالاتر دیگر نیازی به آموزش نیست. برای درمان میتوان از کار درمانگران ذهنی، گفتاردرمانگرها و معلمانی که در زمینه اختلال یادگیری درس خواندهاند، کمک گرفت.
والدین این کودکان چه وظیفهای برعهده دارند؟
نکته بسیار مهم در موفقیت و درمان کودک رابطه والدین و معلم است. باید در درجه نخست به والدین کمک کرد با این مشکل کودک کنار بیایند. والدین گاهی شاهد تفاوت فرزندشان با دیگر کودکان هستند و این موضوع سبب دلسردی آنها میشود و رابطه والد و کودک را دچار مشکل میکند و وضعیت تحصیل کودک را به هم میریزد. باید والدین را به درستی در جریان گذاشت و از آنها خواست برای درمان قدم بردارند.
والدین در عین حال نباید کودک را به حال خود رها کنند یا بیش از حد به او فشار آورند زیرا این کار اعتماد به نفس کودک را از بین میبرد. والدین نیز به برخی آموزشها نیاز دارند. آموزگارانی که در این حوزه آموزش دیدهاند به والدین میگویند باید روی چه حوزههایی کار کنند. ساعت جلسات آموزشی برای کودکانی که دبستانی هستند باید کوتاه و حدود ۱۵ دقیقه باشد و برای مقاطع بالاتر حدود ۳۰ دقیقه. جلسه آموزشی باید با تفریح و کاری خوشایند همراه باشد و کار آموزشی با همان کار خوشایند پایان داده شود. در ضمن آموزش باید از پاداش و تقویت رفتار استفاده کرد و روشهای خلاقانه و مبتکرانه داشت. جلسات آموزشی هرگز نباید روی رابطه والد-فرزندی اثر منفی داشته باشد. در صورتی که اینطور باشد باید جلسات را قطع کرد، زیرا عوارض حاصله بیشتر از عواید مثبت ماجراست. کودکان مبتلا به اختلال یادگیری، دانشآموزان غیرفعالی هستند و نمیتوانند راهبردهای یادگیری حل مسأله را به کار گیرند. آنها توانایی خود را قبول ندارند و نمیتوانند مستقل عمل کنند. این کودکان اغلب تکالیفشان را در خانه با حمایت والدین یا در مدرسه به کمک معلم انجام میدهند.