امیر شعبانی، روانپزشک؛ روزنامه همشهری، ۲۹ آذر ۱۳۹۶
این روزها دوباره موضوع آلودگی هوا در تهران و شهرهای بزرگ ایران مورد بحث است و تبعات آن مایه نگرانی شهروندان. آلودگی هوا تبعات گوناگونی بهویژه در سیستمهای ریوی و قلبی دارد ولی در اینجا نگاهی گذرا به جنبه روانپزشکی و اثر آن بر سلامت روان انسانها میشود.
الف- پیش از پرداختن به اثر بیولوژیک مستقیم آلودگی هوا بر مغز و کارکردهای آن، اشارهای به نگرانیهای حاصل از آن در اجتماع و آحاد مردم لازم است. مانند سایر مصائب عمومی و بلایایی که در یک جامعه عامل زدودهشدن حس امنیت و آرامش میشود، این مشکل نیز با اثرات حاد و مزمن خود محل زندگی را به شرایطی پرالتهاب و پرمخاطره تبدیل میکند و احساس نارضایتی و ناکامی را در میان مردم رواج میدهد. جدا از تبعاتی که واقعاً آلودگی هوا بر سلامت روان انسانها از طریق اثر مستقیم بر سلولهای مغز دارد، بُعد روانی آن چهبسا نگرانی منطقی موجود را بارها بیشتر جلوه دهد. بسیاری از افراد در شرایط عادی اغلب از اضطراب و تشویشهای روزمره در رنجاند و اخبار روزهای دشوار افزایش آلودگی هوا و محدودیتهای اعمال شده در رفتوآمد و شرایط زندگی میتواند این افراد آسیبپذیر را به یک وضعیت حاد روانی سوق دهد و سطح سلامت روان افراد عادی جامعه را نیز تنزل دهد.
ب- از سوی دیگر، آلایندههای هوا با اثرگذاری بر سد خونی-مغزی که مانعی برای ورود بسیاری از مواد و عوامل آسیبزا به مغز است، قادرند بهتدریج به آن آسیب بزنند و پس از چندی با سهولت بیشتر به ناحیه مغزی وارد شوند. بنابراین در مناطقی که آلودگی هوا به شکلی درازمدت و نهچندان شدید هم وجود دارد این محافظ مغز بهتدریج کارکرد مناسب خود را از دست میدهد و ورود عوامل مضر به مغز ساده میشود.
آلایندهها همچنین قادرند در سیستم تنفسی التهاب ایجاد کنند که بهنوبه خود به تولید واسطههایی به نام «سایتوکاین» مینجامد. سایتوکاینها پروتئینهایی هستند که میتوانند پیامهایی را میان سلولهای عصبی منتقل کنند و در فرایند مورد بحث، قادر به ایجاد آسیبهایی در مغز خواهند بود؛ از قبیل ازدیاد تولید رادیکالهای آزاد، ایجاد التهاب در سلولهای عصبی و تجمع یافتن پروتئینهایی در مغز. مرگ سلولهای عصبی عاقبت استمرار چنین واکنشهایی است. نکته دیگر آن است که آلایندهها قادر به ورود مستقیم به پیاز بویایی از طریق بینی هستند.
پ- هنوز درباره اثر آلودگی هوا بر بروز افسردگی و اضطراب اطلاعات کافی وجود ندارد، هرچند میدانیم که احتمالاً دستکم به شکل غیرمستقیم، آلودگی هوا به کاهش کیفیت سلامت روان و عود یا بروز اختلالات روانپزشکی مذکور منجر میشود. اما آنچه دارای شواهد علمی مستحکمتر است، ارتباط زندگی در مناطق دستخوش آلایندههای هوا با اختلال در کارکردهای «شناختی» مغز است. به این معنا که تواناییهایی از قبیل قدرت حافظه، توانایی تمرکز و توجه، سرعت پردازش اطلاعات و توانایی درک موضوعات و مفاهیم در ساکنان این مناطق کمتر از ساکنان نواحی بدون آلایندههای هواست. دو عامل مهمی که در اثرگذاری آلودگی هوا بر کارکرد مغزی مردم در نظر گرفته شده، عبارت از «غلظت آلایندهها یا شدت آلودگی هوا» و «مدت زندگی در منطقه آلوده» است. بهاینترتیب پرهیز از حضور درازمدت و مستمر در این مناطق هم ممکن است از تبعات آن بکاهد.
در مجموع، اکنون میدانیم که آلایندهها هم به شکل مستقیم سلولهای مغزی را میآزارند، هم کارکرد آنها را در فعالیتهای روزمره زندگی مختل میکنند، و هم به شکل غیرمستقیم با ایجاد فضای نگرانی و ناامنی در جامعه از سطح سلامت روان مردم میکاهند. امید است با در نظر داشتن همه این تبعات که علاوه بر آنچه بسیاری از مردم از مضرات آلودگی هوا بر سیستمهای ریوی و قلبی آگاهند وجود دارد، عزمی مؤثرتر در مدیریت امر حادث شود.