دکتر مهدی لبیبی، جامعهشناس (۱۳۹۴/۸/۱۳)
برگرفته از هفتهنامه زندگی مثبت، با تنظیم ملیحه مهدوی و عنوان «مسیر موفقیت را نمی شود رج زد»
در همه جای دنیا تعداد کلاسها و همایشهایی که مدعی تغییرات بنیادین و انقلابی در زندگی افراد هستند، کم نیست. دلیل اصلی این اتفاق را نه در افراد بلکه در جامعه باید جستجو کرد. باید دید چه اتفاقی در جامعه افتاده که افراد به سمــت چنیــن همـایشهـا و سمینارهایی روی میآورند. در حوزههای دیگر نیز شاهد اتفاقاتی مشابه این موضوع هستیم. برای مثال، یک زمان میبینیم تعداد مراجعهکنندگان به جراحان پوست و زیبایی بسیار زیاد شده است. دلیل این مسأله وجود جراحان زیبایی موفق نیست بلکه باید بررسی کرد چرا افراد میل به زیباتر شدن دارند.
اگر تعداد مراجعهکنندگان به کلاسها و همایشهای موفقیت بسیار زیاد و آمارشان در حال بیشتر شدن است، نشاندهنده این حقیقت است که در جامعه ناکامی زیاد بوده و تعداد افرادی که دلشان میخواهد به آرزوهای بزرگ برسند، زیاد شده است. همچنین این استقبال زیاد نشان میدهد تعداد افراد کمحوصله و کمصبری که میخواهند سریع به موفقیت برسند در حال افزایش است. در نتیجه میتوان گفت جامعه از حالت طبیعی خود خارج شده است.
در گذشته افراد انتظارات معقولی از آینده خود داشتند اما امروزه بهدلیل افزایش فاصله طبقاتی، وقتی فرد خود را با سطح مالی افراد دیگر مقایسه میکند نوعی احساس محرومیت در او ایجاد میشود. در واقع، آرزوهای بزرگ در فرد شکل گرفته ولی توانایی رسیدن به آن سخت یا غیرممکن است. این فرد با خود فکر میکند برای رسیدن به چنین امتیازاتی باید راه درازی را طی کند و به همین دلیل سراغ تبلیغاتی میرود که شعار آن رسیدن به موفقیتهای یکشبه و سریع است. وقتی فردی وارد این نوع کلاسها میشود و بازار آن را گرم میبیند او هم شخص دیگری را وارد اینگونه کلاسها میکند و بازار این سخنرانان گرمتر میشود. اگر هم نظارتی بر نحوه فعالیت اینگونه افراد نباشد تعدادشان روزبهروز بیشتر میشود.
افرادی که مهارتهای کلامی خوبی دارند و از جاذبههای بصری خود به خوبی استفاده میکنند به یکی از این سخنرانان موفقیت تبدیل میشوند. این افراد با استفاده از مهارتهایی که دارند افراد را به سوی خود جذب میکنند، اما موضوعی که فراتر از این اتفاق است بحث سواد رسانهای و سواد روانشناختی است. این نوع سواد و دانش را باید در سطح عمومی به افراد آموزش داد که این رسالت بزرگ بر گردن رسانههاست؛ چه از طریق مطبوعات و چه رادیو و تلویزیون باید این آگاهی و اطلاعات را به مردم داد که اگر شخصی در دنیا صاحب منصب یا امکاناتی شده، با شرکت در یک کلاس موفقیت یا مانند آن به چنین جایگاهی نرسیده بلکه این فرد مشقات و رنج زیادی را برای چنین موقعیتی متحمل شده است. افراد موفق و مشهوری بودند و هستند که گاهی عمرشان را برای یک تئوری یا نظریهای دادهاند.
سخنوران موفقیتی که ادعا دارند با وجود تکنیکهایی خاص میتوان به سرحد موفقیت رسید، چرا خودشان با استفاده از این تکنیکها به چنان موفقیتی نرسیدهاند؟ به قول شاعر: «کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی». اگر فرد مدعی استادی در این حوزه است پس باید جزو موفقترین افراد در دنیا باشد، اما وقتی از نزدیک وارد زندگی این افراد میشوید، میبینید که اغلب اینطور نیست و بیشتر این اساتید با مشکلاتی در زندگی مواجهاند و بخش عمده این مباحث جنبه تبلیغاتی دارد.
ما نمیتوانیم بگوییم تکنیکهای موفقیت وجود ندارد، بلکه حد و اندازه این مهارتها با شرکت در چند کلاس و گوش کردن به چند سخنرانی مشخص نمیشود. یعنی نمیتوان تنها با چند دوره کلاس به یک انسان با قابلیتهای فوقالعاده زیاد تبدیل شد که بتوان جهان را تغییر داد. آموزش تکنیکهای موفقیت در حالت کلی اگر به گونهای باشد که فرد را نسبت به مهارتها و قابلیتهایی که دارد آگاه کند، خوب است. همچنین باید به افراد آموخت در گذشته زندگی نکنند و موقعیت بیرونی خود را بشناسند. اینها اصول کلی موفقیت است که به تمامی افراد در همه شرایط میتوان توصیه کرد. عدهای هستند که از این توصیهها موفقیتهایی نیز به دست میآورند، اما این موفقیتها شبیه یک معجزه نیست. متأسفانه در جامعه امروزی این تصور ایجاد شده که با شرکت در کلاسهای موفقیت، فرد به یک انسان خارقالعاده و استثنایی تبدیل میشود.
متأسفانه وقتی اینگونه طرز تفکر در مورد کلاسهای موفقیت وجود داشته باشد، زمینه برای فریبکاری عدهای فراهم میشود. این باور در بسیاری از حوزههای دیگر نیز وجود دارد. برای مثال، عدهای تصور میکنند با شرکت در کلاس کنکور وارد دانشگاه میشوند در حالی که شرکت در کلاس کنار زحمات فرد میتواند سبب موفقیت او شود. گاهی میبینیم یک فرد روستایی که هیچگونه امکانات خاصی هم در اختیار نداشته، رتبه اول یک رشته را به دست آورده است. بنابراین انسان با سعی و تلاش خود میتواند به موقعیتهای بهتر در زندگیاش برسد، نه صرفاً با شرکت در کلاسی خاص. اگر اینگونه فضاسازیها در جامعهای رواج یابد که اطلاعات عمومی افراد پایین است، فرصت برای کسانی که از این ناآگاهی سوءاستفاده میکنند، زیاد میشود.
با تمام توضیحاتی که دادیم نمیتوان اصل موضوع را نادیده گرفت؛ یعنی تکنیکهای موفقیت در علم روانشناسی را نمیتوان انکار کرد. در علم روانشناسی با آموزش برخی مهارتها میتوان افراد را توانمند کرد ولی تمامی این مباحث به معنای ایجاد معجزه در افراد نیست. آنچه که در حال حاضر در مورد کلاسهای موفقیت وجود دارد به معنای صرف آموزش نیست. افراد در این دورهها انتظاراتی از خود دارند که منطقی و عقلانی نیست. برخی از این آموزشها نهتنها کمکی به افراد نمیکند بلکه شرایط آنها را بدتر نیز خواهد کرد.