دکتر میترا حکیم شوشتری، فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان
[برگرفته از هفتهنامه سلامت، با عنوان «مهارت شنیدن را تمرین کنیم»، ۱۳۹۴/۷/۲۸]
همه، پدرها و مادرها را مسئول مشکلهای کودکان و نوجوانان قلمداد میکنند. متخصصان سلامت روان هم معتقدند که والدین نقش تعیینکنندهای در مشکلهای رفتاری و عاطفی کودکان دارند. حتی زمانی که بچهها در مدرسه موفق نیستند، آموزگاران و اولیای مدرسه مدعی میشوند تقصیر پدر و مادرهاست. والدین حلقه مفقوده نظام آموزشی هستند! والدین سرزنش میشوند، اما آموزش نمیبینند. افرادی که به پدر و مادر تبدیل میشوند، علاوه بر نقش همسری، نقش جدیدی هم برای خود انتخاب میکنند بیآنکه آموزش ببینند و نسبت به آن آگاهی پیدا کنند. به همین دلیل زندگی فردیشان آسیب میبیند، رابطه با همسر بعد از تولد فرزند کمرنگ میشود و آنها که به خویشتنپذیری (حس خوب درباره خویشتن) آسیبزدهاند، نمیتوانند به فرزندشان کمک کنند چنین نگرشی را به خود و تواناییهای خود پیدا کند. به دلیل همین ناآگاهی و احساسهای ناخوشایند است که بیشتر والدین مهارت خوب گوش کردن و درک احساسهای فرزندشان را ندارند. اینجا همان نقطهای است که مشکلهای ارتباطی بین والد و فرزند آغاز میشود. ما والدین با انکار مداوم احساس کودکان باعث خشم و سردرگمی آنها میشویم. زمانی که کودکان احساس خوبی داشته باشند، رفتارشان نیز خوب است. ما باید به آنها کمک کنیم عواطف و احساسهای مثبت و منفی خود را بپذیرند. پذیرش به معنای تایید احساسهای کودک نیست بلکه باید به او این اطمینان را داد که احساس او درک شده است، اما آیا در مورد خودمان این وضع اتفاق میافتد؟ وقتی آشفته و عصبی هستیم یا به نوعی لطمه دیدهایم، درک میکنیم تنها چیزی که نمیخواهیم بشنویم، پند و اندرز است؟ اگر قادر باشیم احساس خود را بشناسیم و درک کنیم در شرایط آشفتگی به چه چیزی نیاز داریم، قطعا میتوانیم به بچههایمان کمک کنیم. وقتی کسی واقعا به حرفمان گوش دهد و حس درونی ما را بفهمد به تدریج آشفتگی ما کم میشود و سعی میکنیم از عهده مشکلهایمان برآییم و به راهحل فکر کنیم. کودکان نیز اگر گوشی برای شنیدن و جوابی از روی همدلی پیدا کنند، با احساسهای خود بهتر کنار میآیند. بهتر است جملهها را به جای «تو» با «من» شروع کنیم. مثلا به جای اینکه «تو همیشه منو ناراحت میکنی.» بگوییم: «من از حرفهایت ناراحت شدم.» وقتی احساس خود را از عملکرد کودک بیان میکنیم باید به گونهای باشد که او به این ذهنیت دچار نشود که او را دوست نداریم. شیوه نادرست بیان ماست که احساس و رفتار کودک را دچار مشکل میکند. برای مثال وقتی سر و صدای بازی کودک مزاحم صحبت تلفنی شماست در قدم اول احساس خود را با روی خوش بیان کنید. مثلا بگویید: «سر و صدات نمیذاره من با تلفن صحبت کنم عزیزم!» در مرحله بعد به جای فریاد و امر و نهی چند انتخاب پیش روی کودک بگذارید: «میتونی یا بی سر و صدا بازی کنی یا اگر دلت میخواهد اتاق را ترک کنی؛ تصمیم با خودته!»