دکتر میترا حکیم شوشترى؛ فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان
همه ما بارها راجع به «خلاقیت» مطالب مختلفى شنیدهایم و همواره آرزوى داشتن فرزندى خلاق را داشتهایم. اما آیا تابهحال اندیشیدهایم که میتوانیم خلاقیت را در وجود خود و فرزندمان تقویت کنیم؟! اگر بخواهیم تعریفى ساده و ملموس در مورد «خلاقیت» بیان کنیم این است که مسائل روزمره و همیشگى را از زاویه جدیدى بنگریم و سعى در تغییر مطلوب شرایط داشته باشیم.
انسان خلاق است اگر محدود نیندیشد!
جالب است بدانید همه انسانها سطحى از خلاقیت را دارند و تغییر در برنامههای معمول زندگى مانند تزئین غذا، چیدمان میز کار و… بهنوعی رفتارهاى خلاقانه تلقى میشوند. این حس تجربههای جدید در همه افراد و از سنین خردسالى وجود دارد اما با توجه به زمینه مساعد بروز، میتواند تقویت شود. در حقیقت هرچه کودکان ملزم به رعایت رفتارها و قوانین مشخص و ترغیب به پیروى از عملکردهاى همیشگى شوند، خلاقیت در وجود آنها کمرنگتر خواهد شد. به عبارتى، والدین و معلمان باید تواناییهای فردى کودک را بشناسند و با توجه به استعدادها و علایق او، نگاه دقیقى به راهکارهاى جدید وى در رویارویى با مسائل مختلف داشته و درصورتیکه خطر جسمى و روانى در پى ندارد، آنها را بپذیرند. متأسفانه این مسأله در سیستم آموزشى مدارس بسیار بارز است، چنانکه اگر دانشآموزی مسائل ریاضى را به شیوهای متفاوت با شیوه آموزش حل کند، غالباً با واکنش معلم روبرو شده و حتى پافشارى وى بر درست بودن روش انجام مسأله نوعى گستاخى و بیادبی تلقى میشود. بسیارى از والدین تجربههای بچهها در امور مختلف را دوست ندارند و بهنوعی از آن میترسند. از همین رو، مدام الگوهاى ذهنى خود را به آنها دیکته میکنند که بهتدریج فرزند را از نوآورى دور میکند. نکته دیگر اینکه گرچه براى خلق فرصتهای جدید در زندگى، بهرهمندی از هوش متوسط لازم خواهد بود، اما الزاماً به این معنا نیست افراد باهوش، خلاقتر هستند. انسان خلاق کسى است که نگاه خیلى باز به زندگى دارد، خود را در قالبهای همیشگى محدود نمیکند و فرصت تجربههای جدید را از خود و دیگران سلب نمیکند.
«خلاقیت» رفتارهاى عجیبوغریب نیست
علاوه بر این باید توجه داشت خلاقیت الزاماً به معناى رفتارهاى خاص و پیچیده نیست و بروز و پرورش آن نیاز به ابزار خاصى ندارد. انجام امور مختلف زندگى روزمره به شیوههای مختلف بهخوبی نمایانگر رفتارهاى خلاقانه است و این پیام را به کودکان منتقل میکند که میتوانند بدون هراس بیرون آمدن از چارچوبهای همیشگى، عملکردهاى متفاوتى در موقعیتهای مختلف داشته باشند. چنین رفتارهاى جدیدى در فعالیتهای روزمره مانند چیدمان ظروف غذا، استفاده از رنگهای متفاوت، تزئینات جزئی با وسایل ساده و حتى دورریختنى و… علاوه بر اینکه انرژیبخش است و فرسودگى ناشى از روزمرگیهای زندگى را کم میکند، بسترى مناسب براى فرزندان مهیا میکند تا آنها همچنین رویهای را دنبال کنند و همواره در جستجوى روشهایی جدید براى بهبود شرایط زندگى باشند.
تقویت «خلاقیت» با سادگى!
نکته حائز اهمیت دیگر در زمینه پرورش خلاقیت در کودکان این است که هرچه اسباببازیهای بچهها بهخصوص در سنین خردسالى سادهتر باشد، سبب تقویت قدرت تفکر، تخیل و خلاقیت میشود زیرا فرصتى ایجاد کرده تا کودک بتواند به روشهای مختلف از آنها استفاده کند. اما برخلاف این، اسبابهای کاملاً پیشرفته مانند بازیهای رایانهای که تمام جنبههای بازى را در اختیار کودک قرار میدهد و مجالى براى تغییر ندارند، تنها هیجانآفرین هستند و فرصتى براى تفکر و تغییر به کودک نمیدهند.
شجاعت در پذیرش تغییرهاى سازنده
کودکى که دوست دارد کارهاى جدید و خاص انجام دهد، علاقه به تهیه کاردستى در او دیده میشود و مایل نیست فقط از الگوهاى مشخص همیشگى تبعیت کند و بهنوعی همواره در جستجوى حل مسأله به شیوه خودش است، قدرت خلاقیت بالاترى دارد. پرورش قدرت خلاقیت کودک حس دموکرات بودن و آزاداندیشى والدین را میطلبد که او را به رفتارهاى کلیشهای و تقلید از دیگران وادار نکند. بهعنوان مثال، اگر فرزند در یکى از دروس نمره پایینى کسب کرد، پیش از اینکه اولین راه؛ یعنى شرکت در کلاس تقویتى را انتخاب کنید، با او گفتوگو کنید و در مورد روشهای دیگر موفقیت در درس مانند درس خواندن با همکلاسیها در ساعات فراغت از مدرسه، استفاده از کتابهای کمکدرسی و… گفتوگو کنید و از او هم در مورد راهکارهایى که به ذهنش میرسد، نظر بپرسید. در حقیقت والدین و همچنین سیستم آموزشى مدارس باید به خلاقیت بهعنوان مهارت نگاه کنند و در تلاش براى این باشند که خلاقیت در وجود بچهها شکل بگیرد. همچنین برخلاف تصور، گاهى کودکان ایدههای خوبى براى موقعیتهای مختلف زندگى دارند. بهعنوان مثال ممکن است زمانى که والدین در مورد نحوه پذیرایى مهمانان صحبت میکنند، کودک پیشنهاد چیدمان میوههای برش زده یا ژلههای کوچک را داشته باشد که هم جنبه زیبایى دارند و هم در هزینهها صرفهجویی میشود. در واقع اگر بزرگترها بپذیرند که آنها هم ممکن است اشتباه کنند و قدرت پذیرش ایدههای جدید را داشته باشند، با شرایط خوبى در زندگى روبرو میشوند و فرزندان نیز میآموزند با فکرى باز و خلاق در زندگى رفتار کنند. خلق فرصتهای جدید براى کودکان همیشه جذابتر است و به همین دلیل آنها بهراحتی مایل به انجام هر تجربه جدیدى هستند. رنگآمیزی درخت با رنگ آبى یا آسمان صورتى نمونه سادهای از این قدرت است ولى متأسفانه بسیارى از والدین در اولین برخورد او را به پیروى از امور واقعى ترغیب میکنند. محدود کردن هیجانات و تجربیات جدید در واقع قدرت خلق موقعیتهای جدید را از کودک میگیرد. شاید یکى از دلایل این رفتار بزرگترها، ترس از تغییر است که متأسفانه طى سالهای اخیر، به دلیل وضعیت غیرقابل پیشبینی اقتصادى و اجتماعى، این وضعیت بارزتر شده و افراد سعى دارند خود را در قالب پایدار زندگى نگه دارند و در معرض تغییرات قرار نگیرند. قطعاً زندگى در حضور شرایط یک زندگى پایدار، فرصت نوآورى در خلق فرصتها را فراهم میکند ولى ما بیش از شرایط اجتماعى خود را در چارچوبها محدود میکنیم و حتى کوچکترین فرصتهای تغییر مانند رفتن به محل کار از مسیرى دیگر را هم از خود سلب میکنیم.
سادهترین راهکار پرورش خلاقیت کودکان
قصهخوانی در زمان خواب یکى از بهترین فرصتهای تقویت خلاقیت در کودکان است. گرچه این روزها برنامههای متعدد قصه و لالایى وجود دارد، هرگز این فرصت ارزشمند را از خود و فرزندتان دریغ نکنید و حداقل ۱۰ دقیقه قبل از خواب را به این مقوله اختصاص دهید. همچنین بهتر این است که پایان داستان را همراه با تخیل کودک تغییر دهید یا اینکه از او بخواهید احساس خود را بهجای شخصیتهای داستان بیان کند و… چنین موقعیتهایی را براى پرورش خلاقیت کودکان مغتنم بدانید. فقط کافى است رغبت و زحمت آن را بپذیرید وگرنه نیاز به هیچ امکان مالى یا شرایط اجتماعى خاصى نخواهد بود.
واکاوى فردى در تشخیص خلاقیت
هر فردى با طرح چند سؤال ساده از خود بهخوبی میتواند تشخیص دهد که علاقه او به پرورش خلاقیت چگونه است و چقدر مایل به تقویت این خصیصه در وجود خود و فرزندش است. سؤالاتی از این قبیل: از انجام کارهاى معمول به شیوههای مختلف توسط خود یا فرزندم تا چه حد هیجانزده میشوم، چقدر دوست دارم در چالشهای انتخاب قرار گیرم یا فقط معرفى روشهای درستکارها از طرف دیگران را میپذیرم؟ آیا ترجیح میدهم همیشه از الگوى خاص در رفتار و عملکردهاى زندگى تبعیت کنم یا تغییر مسیر را براى خود فرصتى جدید و مغتنم میدانم؟ آیا پس از خواندن داستان یا تماشاى فیلم، پایان دیگرى براى آن متصور میشوم؟ از تماشاى فیلمهایی که پایان باز دارند لذت میبرم یا دوست دارم همیشه همه ماجراها واضح و مشخص به سرانجام برسند؟ آیا مایل به شنیدن مسائل دیگرى غیر از موضوعات موردعلاقه یا تخصص شغلى خود هستم؟ اگر فرصتى براى گفتوگو یا مطالعه در زمینهای کاملاً متفاوت با شرایط زندگى ایجاد شود، از کسب اطلاعات تازه استقبال میکنم یا از آن گریزانم؟ زمانى که موضوعى را مطرح میکنم که مخاطب علاقهای به شنیدن آن ندارد تا چه حد مهارت دارم به شیوه دیگرى و بدون عصبانیت، در چارچوب دیگرى راجع به آن صحبت کنم؟ آیا تحمل انتقاد دیگران را دارم و چقدر از عملکردهاى خود انتقاد میکنم؟ وقتى راهحلی پیدا میکنم، به شیوههای دیگر براى کسب نتایج بهتر هم میاندیشم یا آن را بهترین و آخرین روش میدانم؟