یادداشتی از دکتر امیر شعبانی در هفتهنامه «زندگی مثبت» (۱۳۹۳/۴/۱۴؛ لینک کانال تلگرامی نویسنده):
چه کسی دچار اختلال دوقطبی است؟
دستهای از بیماریهای روانپزشکی به نام اختلالات «خُلقی» شناخته میشوند که نامآشناترین آنها اختلال افسردگی است. در واقع علامت بیمارگونه اصلی افراد مبتلا به این اختلالات، علامت مربوط به «خُلق یا روحیه» دانسته شده است. اختلال افسردگی انواع گوناگونی دارد که هر یک دارای ویژگیهایی منحصر به خود است. این اختلال به شکل «دورههایی» از علایمی چون بیحوصلگی، بیانگیزگی، غمزدگی، خستگی، کاهش امید به آینده، احساس پوچ بودن و عدم تمایل به زندگی یا حتی زنده بودن تظاهر میکند. گاهی نیز به شکل «دورهای» نیست و به صورت درازمدت و حتی تا سالها به طول میانجامد.
گروهی از افرادی که دچار افسردگی میشوند ممکن است در طول زندگی خود دوره یا دورههایی از آشفتگی خُلق تجربه کنند که به کلی متفاوت از دورههای افسردگی است. به این دورهها شیدایی (mania) یا نیمهشیدایی (hypomania) میگویند و مورد زیر نمونهای از آن است:
آقای الف ۲۸ ساله، متأهل، دیپلمه و کارمند است. او سه سال پیش، پس از یک مشکل مالی جدی دچار افسردگی شدید شد و با درمان دارویی بهبود یافت. یک سال پیش نیز دوباره و این بار به دنبال بروز بیماری سرطان در پسر عمویش مبتلا به افسردگی شد و این بار نیز به پزشک مراجعه کرد و با پنج هفته مصرف داروی ضد افسردگی بهبودی کامل یافت.
آقای الف از دو هفته پیش اغلب سر کار نمیرود و تغییراتی در رفتارش مشاهده میشود: «شبها حداکثر دو ساعت میخوابد در حالی که اصلاً در طول روز خسته یا خوابآلوده نیست. همه میگویند بیش از حد حرف میزند و گاهی شوخیهایی میکند که پیش از این از او سرنزده بود. گاه و بیگاه شروع به تعریف و تمجید از تواناییها و قابلیتهای زیاد خودش میکند و در این مورد به داستانسرایی میپردازد. گاهی نیز برخلاف منش همیشگی، بسیار عصبانی میشود و با تندخویی با دیگران صحبت میکند.»
در نمونه بالا، روایتی از آقای الف را میبینید که پس از دو دوره افسردگی و درمان موفق، دچار دورهای از آشفتگی «خُلق» شده که «شیدایی» نام دارد. در چنین دورههایی خُلقِ فرد اغلب در حد بسیار بالا (احساس شادی و نشاط نامتناسب یا غیرمعمول) است و یا به شکل تحریکپذیر (عصبانیت یا واکنشهای پرخاشگرانه مستمر به شکلی نامتناسب یا غیرمعمول) تظاهر میکند. به جز آن، فرد مبتلا ممکن است هر یک از ویژگیهای پرحرف شدن، پُرکارشدن، خستگیناپذیر شدن، مغرورتر شدن، خود بزرگبینی، پرانرژی شدن، نیاز نداشتن به خواب و زیاد شدن تمایل جنسی را نشان دهد. در این دورهها فرد خصوصیاتی پیدا میکند که در حالت معمول در او مشاهده نشده و برای اطرافیان تازگی دارد. به دورههایی که شکل خفیفتری دارد، «نیمهشیدایی» میگویند.
افرادی که دچار دوره یا دورههایی از شیدایی یا نیمهشیدایی شدهاند، در ارزیابی روانپزشک ممکن است تشخیص «اختلال دوقطبی» (Bipolar) بگیرند. در واقع، روانپزشک پس از ارزیابی دلایل دیگر بروز علایم شیدایی (مانند برخی از بیماریهای غدد درونریز یا مغزی و مصرف مواد یا برخی از داروها) و اطمینان از این که چنین دلایلی عامل بروز تغییر رفتار فرد نیست، تشخیص اختلال دوقطبی را مطرح میکند.
آیا اختلال چند شخصیتی، همان اختلال دوقطبی است؟
بسیاری از افراد، اختلال دوقطبی را با «اختلال چند شخصیتی» که اغلب در فیلمهای سینمایی با آن آشنا شدهاند، اشتباه میگیرند؛ در حالی که هیچ ارتباطی میان آنها نیست. مبتلایان به اختلال دوقطبی در صورت پیگیری درمان دارویی (که اساس درمان آنهاست) و تبعیت از دستورات پزشک، ممکن است در فواصل دورههای آشفتگی، زندگی کاملاً عادی داشته باشند، به تحصیلات خود تا بالاترین درجه آن ادامه دهند، به موفقیتهای بزرگ شغلی دست یابند و روابط اجتماعی کاملاً عادی و حتی بهتر از بسیاری از افراد غیر مبتلا داشته باشند. چنین اهدافی برای بسیاری از افراد مبتلا قابل دستیابی است و البته برای آن دسته از کسانی که بهبودی کامل نمییابند یا مشکلاتی در عملکرد اجتماعی، شغلی، تحصیلی یا خانوادگی خود دارند، کماکان پیگیری درمان برای نزدیک شدن به اهداف بالا بهترین راهکار است و همواره امید برای عملکرد بهتر و بهتر وجود دارد.
آیا اختلال دوقطبی انواعی دارد؟
این اختلال را به انواع ۱) اختلال دوقطبی نوع یک، ۲) اختلال دوقطبی نوع دو و ۳) اختلال خلق ادواری (سایکلوتایمیک) تقسیم میکنند. بیشترین آشفتگی خُلقی که در افراد مبتلا به هر یک از این انواع سهگانه بروز میکند، از نوع دورههای افسردگی است. به عبارت دیگر، آنها بیشتر در وضعیت افسردگی هستند تا در حالت (نیمه)شیدایی، و بیشتر در وضعیت افسرده به پزشک مراجعه میکنند. اما آنچه این سه نوع را از هم متمایز میکند به این شرح است:
الف- اگر فرد دستکم یک دوره شیدایی را تجربه کرده باشد، دچار اختلال دوقطبی نوع یک است.
ب- اگر فرد به جز دوره یا دورههای افسردگی شدید (با نام علمی «ماژور» یا «اساسی»)، دستکم یک دوره نیمهشیدایی را تجربه کرده باشد (و نه هرگز دوره شیدایی)، مبتلا به اختلال دوقطبی نوع دو است.
ج- اگر فرد به مدت طولانی (بیش از دو سال)، در بیشتر اوقات در دورههای افسردگی خفیف و نیمهشیدایی (که گاه و بیگاه به هم تبدیل میشوند) باشد، دچار اختلال خلق ادواری است.
البته شکل یا اشکال خفیفتری از اختلال دوقطبی نیز تعریف شده که هنوز مورد اجماع صاحبنظران نیست.
چه درمانی برای اختلال دوقطبی در دسترس است؟
بیتردید درمان اصلی این بیماری، به کمک داروها انجام میشود. درمان غیر دارویی به شکل رواندرمانی نیز در موارد خاصی مؤثر است، ولی نمیتوان آن را جایگزین درمان دارویی نمود و تنها به عنوان مکملی برای افزایش اثربخشی داروها به کار میرود.
از آن جا که اختلال دوقطبی بسیار عودکننده است و عدم درمان دارویی تبعات نامطلوب و گاه ناگواری در زندگی فرد دارد، لازم است که مصرف دارو یا داروها به مدت طولانی و در مواردی برای همیشه ادامه یابد. در واقع، حتی پس از برطرف شدن کامل علایم بیماری و رسیدن به عملکرد شغلی، تحصیلی یا اجتماعی مطلوب، باز هم در بیشتر موارد لازم است که مصرف دارو برای تداوم بهبودی و ثبات کارکرد فرد ادامه پیدا کند.
داروهایی که برای درمان این بیماری به کار میرود انواع مختلفی دارد. برخی از آنها مانند لیتیوم، والپروات، لاموتریژین و کاربامازپین به نام داروهای «تثبیتکننده خُلق» مشهورند. داروهای دوم تا چهارم فوق، در دسته داروهای ضد تشنج نیز قرار میگیرند که البته این کاربرد آنها ارتباطی با اثربخشیشان در درمان اختلال دوقطبی ندارد. از سایر داروهایی که قابل تجویز در درمان این بیماری است، میتوان به کوئتیاپین، الانزاپین، ریسپریدون و آریپیپرازول اشاره کرد. داروهای دیگری نیز برای تجویز وجود دارد، اما آنچه یادآوری آن در اینجا مهم است، توضیحی در مورد جایگاه مصرف داروهای ضد افسردگی – از قبیل فلوکستین، سرترالین، فلووکسامین، سیتالوپرام، ونلافاکسین و دولوکستین – در درمان اختلال دوقطبی است. این داروها در درمان اختلالی به نام افسردگی اساسی مؤثرند، اما در تجویزشان برای افراد افسردهای که مبتلا به اختلال دوقطبی هستند (یعنی فرد افسردهای که در گذشته دورهای از شیدایی یا نیمهشیدایی را گذرانده است) باید احتیاط شود. روانپزشک میتواند آنها را در موارد خاصی در همراهی با سایر داروهای درمان کننده اختلال دوقطبی (که برخی از آنها در بالا نام برده شد) تجویز کند، اما مصرف خودسرانه داروهای ضدافسردگی ممکن است به وخامت سلامت روان فرد بیانجامد. در این افراد، گاهی مصرف داروی ضد افسردگی به بروز دوره جدیدی از نیمهشیدایی یا شیدایی منتهی میشود. ایمیپرامین، آمیتریپتیلین، نورتریپتیلین و دزیپرامین، برخی از داروهای ضد افسردگیاند که بیشتر در مظان اتهام ایجاد عود دوره شیدایی در فرد مبتلا به اختلالات دوقطبی قرار گرفتهاند.
داروی دیگری که مصرف خودسرانه و نابهجای آن اکنون در اقشاری از جامعه دیده میشود و ممکن است برای فرد دچار اختلال دوقطبی مضر و مایه عود دوره خُلقی شیدایی یا نیمهشیدایی شود، مِتیلفِنیدِیت (یا ریتالین) است. کاربرد پزشکی این دارو عمدتاً در درمان «اختلال بیش فعالی و نقص توجه» (ADHD) است؛ همچنین، به ندرت در درمان اختلال افسردگی اساسی مقاوم به درمانهای مرسوم ممکن است توسط روانپزشک در دوره کوتاهی تجویز شود. بر خلاف درمان اختلال بیش فعالی و نقص توجه، که مصرف این دارو ممکن است به مدت طولانی ادامه یابد، در درمان افسردگی مقاوم به درمان سعی روانپزشک بر آن است که آن را در کوتاهترین دوره ممکن تجویز کند. به هر حال، مصرف آن در اختلال دوقطبی، حتی در دورههای افسردگی مورد پذیرش نیست و میتواند به وخیم شدن سیر بیماری منجر شود.
کمخوابی و اختلال دوقطبی
کمخوابی یکی از مشکلاتی است که ممکن است در دورههای افسردگی یا شیدایی دیده شود و نیاز به مداخله درمانی دارد. از سویی خود بیخوابی شبانه میتواند عاملی برای بروز یک دوره جدید نیمهشیدایی یا شیدایی باشد و بنابراین خود فرد نیز باید از بیدار نگهداشتن خود در شب پرهیز کند. بیخوابی ممکن است به کمک داروها درمان شود، ولی گاه این مشکل به طول میانجامد و به جز با رعایت دستورات بهداشت خواب، تغییری نمیکند. به عبارت دیگر، فرد لازم است که فعالیت جسمانی کافی در طول روز و در صورت امکان ورزش مرتب (مثلاً دستکم سه روز در هفته و هر بار حداقل ۲۰ دقیقه) داشته باشد، از خواب روزانه بپرهیزد، شبها قهوه نخورد، مکان خوابیدن خود را تغییر ندهد، هر صبح در ساعت مشخصی بیدار شود (فارغ از آن که شب در چه ساعتی به خواب رفته)، پیش از خوابیدن تلویزیون تماشا نکند و غذای سنگین نخورد، به جز برای خوابیدن مدتی طولانی را در بستر نگذراند، و اگر به خواب نمیرود تقلای زیادی نکند (مکان خواب را ترک کند و چند دقیقه به فعالیتی مشغول شود).
مصرف مواد و اختلال دوقطبی
فرد مبتلا با توجه به نوساناتی که در خلق و رفتارش طی دورههای عود رخ میدهد ممکن است به مصرف مواد مخدر یا سایر مواد (از جمله الکل) روی آورد. برخی نیز با مصرف مواد در حقیقت به تنظیم روحیه یا خلق خود میپردازند. بدیهی است که با این رفتار به تدریج دچار وابستگی به مواد میشوند و درمان خود را پیچیده و پیچیدهتر میکنند. مواردی از بروز شیدایی نیز با قطع ناگهانی مصرف موادی چون تریاک گزارش شده است که میتواند نشان دهنده اهمیت ترک اصولی مصرف مواد – و نه ترک اجباری و ناگهانی در کمپهای ترک اعتیاد – باشد. به هر حال، پرهیز از مصرف مواد، اصلی از اصول درمان اختلال دوقطبی است. شگفتانگیز است که هنوز گاه و بیگاه کسانی را میبینیم که به عزیزشان توصیه میکنند داروهای اعصاب را قطع کند و با مصرف تریاک که به قول خودشان علاج هر دردی است به مداوا بپردازد!
خودکشی و اختلال دوقطبی
شدید شدن افسردگی ابتدا با بیمیلی به تفریح، کار و فعالیت، و سپس با بیمیلی به هر آنچه مربوط به زندگی و زندهبودن است و در نهایت با تمایل به مرگ یا حتی گرایش به خاتمه دادن به زندگی خود همراه میشود. به همین شکل، در اختلال دوقطبی که افسردگی تظاهر معمول و غالب آن است، تمایل به خودکشی ممکن است بهویژه در دورههای افسردگی بروز کند. درمان اختلال دوقطبی میتواند با کنترل این دورهها به برطرف شدن افکار خودکشی و بازگشت فرد به زندگی عادی بیانجامد و از این راه در واقع طول عمر فرد را زیاد کند. اعضای خانواده و دوستان فرد مبتلا نیز با برخورد آگاهانه و ارتباط صمیمانه با او میتوانند هم او را به ادامه ارتباط درمانی تشویق کنند و هم در صورت بروز گرایش به خودکشی، به موقع وارد عمل شده و از فرد متخصص کمک بگیرند. مشارکت دادن خود شخص مبتلا به اختلال دوقطبی در فرآیند درمان و حتی گاهی در تصمیمگیریهای درمانی، به ارتقای سطح همکاری او میانجامد و افراد نزدیک بیمار نیز میتوانند با هوشیاری وضعیت او را در نظر داشته باشند تا در صورت بروز اولین و خفیفترین نشانههای عود دورههای افسردگی یا شیدایی به پزشک اطلاع دهند تا به کمک او از عود کامل جلوگیری شود.
برای دسترسی به صفحه «همهچیز درباره اختلال دوقطبی» که شامل لینک صفحات و مطالب آموزشی مرتبط با موضوع اختلال دوقطبی است، اینجا را کلیک کنید.