کشور ما در میان مناطقی از جهان قرار داد که در معرض انواع متنوعی از سوانح و فجایع طبیعی است. بنابراین مشاهده مکرر چنین رویدادهایی امری طبیعی است و مسئولان و مردم همواره باید برای رویارویی با آنها آماده باشند. وقوع اخیر سیلهای ویرانگر در بخش قابل توجهی از کشور بار دیگر همه را متوجه این موضوع کرده است. به این بهانه و به مناسبت پنجمین روز از «هفته سلامت» (پنجم اردیبهشت) که عنوان «سلامت در حوادث و بحرانها» را بر خود دارد، در اینجا به چند نکته درباره چگونگی یاریرسانی به قربانیان سوانح بزرگ طبیعی با تأکید بر «سلامت روان» اشاره میشود.
۱- رفع فوری نیازهای اولیه:
پیش از اقدامات تخصصیتر معطوف به سلامت روان و درواقع به عنوان پیشنیاز آنها، شناسایی و رفع نیازهای اولیه زندگی در اولویت است؛ نیازهایی از قبیل غذا، پوشاک، امنیت و اسکان مناسب. در این شرایط پیدا کردن و گردهمآوردن اعضای خانواده و دوستان از اهمیت زیادی برخوردار است و توجه ویژه به افراد آسیبپذیرتر مانند کودکان، سالمندان، بیماران و افراد ناتوان ضروری است.
۲- حمایت فوری از آسیبدیدگان:
حمایت مسئولان و مردم در چنین شرایطی حیاتی است و «حضور سازماندهیشده» و مؤثر نیروهای کمکی در منطقه، به جز اثر در اصلاح مشکلات معیشتی و اقلیمی محلی، باعث تقویت روحیه و افزایش امیدواری در مردم بحراندیده میشود. لازم است تدارک چتر حمایتی توأم با شکلدادن به «اعتماد مردم» به نیروهای کمکی و در عین حال «عدالت» در خدمترسانی و «صداقت» در اطلاعرسانی باشد و در غیر این صورت «ادراک حمایت» و «ادراک عدالت» که اجزایی ضروری در بستهی کمکرسانی به سلامت روان آسیبدیدگان و اثربخشی واقعی خدمات ارائهشده به آنهاست از دست میرود. شیوه عملکرد نیروهای امدادگر و خدمترسان دولتی در بحرانهای پیشین نیز در هر بحران پسین اثرگذار است و در شکلدهی به میزان اعتماد مردم به نیروهای دولتی که باید نیروی اصلی مداخله در بحران باشند بسیار مؤثر. بنابراین استمرار حمایت و امداد و کارنامه عملکرد پس از هر بحران میتواند یکی از شاخصهای تعیینکننده «ادراک» حمایت و میزان بهرهگیری مردم از خدمات این نیروها باشد.
همچنین میدانیم که در بحرانهای بزرگ، نیروهای دولتی یک کشور اغلب به تنهایی از پس مدیریت کامل بحران برنمیآیند و نیاز به دریافت کمک از نیروهای مردمی، سازمانهای مردمنهاد و ارگانهای بینالمللی وجود دارد. زمینهسازی برای دریافت این کمکها نیز باید به شکل مستمر و پیش از هر بحران انجام شود.
۳- خدمترسانی سلامت روان:
نیروهای آموزشدیده باید از پیش برای ارائه خدمت در شرایط بحرانی آمادگی و تمرین داشته باشند و بر اساس دستورالعمل مشخصی رفتار کنند. خدمترسانی افراد حتی کارشناس، بدون گذراندن دوره مدون مربوطه و بدون قرار گرفتن در ساختار پیشبینیشدهی ملی میتواند مشکلساز شود. افراد تیم امداد سلامت روان در این شرایط به حمایت عاطفی از مردم بحراندیده میپردازند، به آنها و افراد خانوادهشان آموزشهایی ارائه میدهند و افراد نیازمند خدمات ویژهتر سلامت روان را شناسایی و به مراکز تخصصی ارجاع میکنند.
۴- اطلاعرسانی رسانهها:
انتقال اطلاعات مفید، هشدارهای ضروری و مطالب آموزشی به مردم منطقه از طریق رسانههای مختلف واجد اهمیت بسیار است و چگونگی انتشار اخبار گاه اهمیتی بیش از محتوای آنها مییابد. اخبار باید در عین درستی، دقت و اعتبار، برانگیزاننده امید و با پرهیز از تنشزایی باشد. به بیان دیگر، باید «تعادلی میان اطلاعرسانی و تنشزایی» برقرار کرد. بدیهی است که انتشار «همه» اخبار و اطلاعات منطقه مفید نیست و انتشار مکرر جزییات اخبار ناگوار مربوط به بحران دارای قابلیت تشدید صدمات روانی مردم و افزودن حس ناامنی و خطر است. در عین حال، از انتشار اخبار و تفسیرهای غیرواقعگرایانهای که صرفاً برای ایجاد امید و نشاط در مردم تهیه شدهاند باید پرهیز نمود و چنین عملکردی به از دست رفتن اعتماد عمومی به رسانهها خواهد انجامید. برای افزایش امید و انگیزهی افراد بحراندیده، نشان دادن خدمات ارائهشده و حمایت عملی مردم و دولت مفید است و در چنین شرایطی باید از تخطئه و تضعیف روحیهی نیروهای امدادی جداً خودداری کرد. همچنین رسانهها باید از دلهرهآفرینی پرهیز کنند و برای جلوگیری از انتشار شایعات یا اطلاعات نامناسبی که رواج یافته، به تبیین موضوع به کمک کارشناسان قابل اعتماد مردم بپردازند.
یکی از صورتهای انتشار غیرحرفهای اخبار بحرانها که خود میتواند به ابتلای تعداد بیشتری از مردم به اختلالات روانپزشکی مرتبط با تجربه سوانح و فجایع منجر شود، نمایش مکرر صحنههای دلخراش فاجعه است. این رویارویی به خصوص اگر بدون هشدار قبلی به بینندهی گزارش باشد، میتواند به آشفتگیهایی چون اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) منجر شود. واقعیت آن است که خطر ابتلا به این اختلال حتی در میان نیروهای امدادگر آموزشدیده نیز وجود دارد.
۵- رفتار اطرافیان:
چگونگی برخورد خانواده، دوستان و اطرافیان با افرادی که در جریان حادثه دچار سوگ یا نشانههای افسردگی، اضطراب و عصبی شدهاند باید آموزش داده شود. اطرافیان باید تلاش کنند تا ضمن حفظ خونسردی، با همدلی و عطوفت شرایطی را برای ابراز احساسات و سخنگفتن فرد آسیبدیده مهیا کنند و با پرهیز از نصیحت و قضاوت نابهجا، «به حرفهای او گوش کنند»، نظرات و طرز فکر خود را تحمیل نکنند، احساس گناه در او ایجاد نکنند و قولی که به آن عمل نمیکنند ندهند. به بیان دیگر، نباید به شکل دستوری گفت «گریه نکن!»، «بیقرار نباش!» یا «خوشحال باش!»؛ نباید تفسیرهای فیالبداهه و دلبهخواه و بدون ارزیابی اولیه از وضعیت تفکر و باورهای صدمهدیدهی فرد ارائه کرد و مثلاً گفت «مهم نیست همه چیز درست میشود!»، «نباید این طور ضعیف بود!»، «حالا که چیز مهمی نشده است!» یا «خدا را شکر کن که اقلاً خودت سالم ماندهای!». اینگونه واکنشها، نصیحتها و قضاوتهای عجولانه اغلب از جانب فرد آسیبدیده به عنوان نشانههایی از عدم درک فرد نصیحتکننده از رنجی که او میکشد یا صادقنبودن و جعل واقعیتهای فاجعه و مصیبت تلقی میشود. آنچه از فرد مددکار یا کمککننده انتظار میرود عمدتاً «همدلی کردن» و «گوش کردن» است. در بسیاری از موارد، نشاندادن این رفتار مناسب به کاهش حس تنهایی و بیسرپناهی و ترمیم تدریجی زخمهای روانی فرد قربانی میانجامد.
۶- رفتار فرد در معرض سانحه:
افراد سانحهدیده برای بهبود وضعیت سلامت روان خود بهتر است اوقاتشان را در کنار خانواده و دوستان بگذرانند، تلاش کنند تا افکار و احساساتشان را با آنها درمیان بگذارند، در صورتی که امکانی به دست آمد به اندازه کافی استراحت کنند، برای آنچه از دست دادهاند به شکل مرسوم و دلخواه سوگواری کنند، اطلاعات مورد نیازشان را از منابع معتبر کسب کنند، در مواردی که نیاز دارند از دیگران کمک بخواهند و اگر از دستشان برمیآید به دیگران کمک کنند. آنها پس از رفع نیازهای اولیه خود و برقراری آرامش، بهتر است در بازسازی وضعیت بحرانزده مشارکت فعال داشته باشند و هرچه زودتر با امکانات حداقلی موجود و درحد توان، برنامه روزمره پیشین زندگی خود را از سر گیرند، به علاقهمندیهایشان بپردازند (بازی، تفریح، مطالعه، ورزش، باغبانی، …) و به یاری دیگران بشتابند (آموزش، حمایت، اهدای خون، …).