[برگرفته از روزنامه شهروند، ۱۳۹۳/۳/۳۱؛ تحت عنوان «فجایعی مانند زلزله و جنگ چه اثری بر روان میگذارد؟»]
هر رویداد ناگواری به شکل بالقوه میتواند علائم عصبی- روانی در فرد ایجاد کند. گاه این رویداد بسیار جدی و آسیبرسان است و به تبعات شدید روانی میانجامد. بلایایی چون سیل، زلزله، جنگ، یا اتفاقاتی مانند تصادفات شدید حین رانندگی که فرد در آن ممکن است در موقعیتی قرار گیرد که امکان از دست رفتن زندگی خود یا دیگری وجود داشته باشد در اصطلاح پزشکی «تروما» نامیده میشود و میتواند به اختلالاتی بیانجامد که از مهمترین آنها «اختلال استرس پس از سانحه» (PTSD) است.
کسانی که قربانی زلزلهای فاجعهبار بودهاند، سیلی ویرانگر را پشت سر گذاشتهاند، در معرض تجاوز جنسی قرار گرفتهاند، شکنجه شدهاند و یا از جنگ باز گشتهاند، ناظر رویدادی بودهاندکه تحمل آن ممکن است بدون تبعات روانی ممکن نباشد.
اختلال یاد شده سه علامت اختصاصی دارد و تعداد زیادی علامت غیراختصاصی. یکی از این سه علامت، «تداعی شدن مکرر خاطرات مربوط به آن حادثه» است. برای نمونه، فرد در خواب به صورت کابوس خاطرات خود را مرور و یک به یک دوباره تجربه میکند. کسی که از جنگ برگشته است صحنه کشته شدن دوست خود را دیده و در موقعیتی قرار داشته که هر آن امکان مرگ خود او نیز بوده است؛ این تداعی مکرر ممکن است در طول روز و در خواب رهایش نکند.
علامت دوم «اجتناب» است؛ یعنی این که فرد از موقعیتهایی که او را به خاطرات آن زمان میبرد دوری میکند؛ مثلاً سربازی که از جنگ برگشته و دچار PTSD شده با یادآوری صحنههای جنگ منقلب میشود. او ممکن است از سرود یا نوحهای که در روزهای پر حادثه جنگ میشنیده یا مشاهده برنامهای از تلویزیون که او را به یاد فجایع جنگ میاندازد دوری کند. در مواردی هم که در معرض این «یادآورها» قرار میگیرد ممکن است به شدت پرخاشگر و بیقرار شود و رفتارهایی ناهنجار مانند آسیبزدن به خود یا دیگران نشان دهد؛ یا دورهای از افسردگی در او آغاز شود یا مشکلاتی دیگر.
پس از «تداعی مکرر» و «اجتناب»، علایم «بیشبرانگیختگی» سومین دسته علایم اختصاصی این اختلال را تشکیل میدهد. فرد مذکور ممکن است به قدری حساس شده باشد که با شنیدن صدای یک کلیک ساده ناشی از گذاشتن گوشی تلفن روی دستگاه، بسیار آزرده شود و حتی به خاطرات دوران جنگ و هیاهوی غیر قابل تحمل آن برگردد. بیخوابی، اضطراب، بیقراری و رفتارهای پرخاشگرانهای که ذکر آن رفت نیز در این دسته از علایم قرار میگیرند.
گاهی علایم این اختلال به قدری شدید است که فرد در حالتی واقع میشود که به آن «تجزیه» میگویند. در این حالت او از نظر هوشیاری و درک، از محیط واقعی خود خارج میشود و به موقعیت دیگری میرود که در ارتباط با همان رویداد آسیبرسان عامل بیماری اوست. ممکن است کسی که از جنگ برگشته با یک استرس به ظاهر ساده تصور کند که در دوران جنگ است و نیروهای متخاصم میخواهند به او حمله کنند و با این تصور اقدامی متناسب با آن از او سر زند. اختلال استرس پس از سانحه تبعات زیادی دارد که نیاز به مجالی بیشتر برای شرح دارد و در اینجا فهرستوار به مواردی چون احساس مزمن تقصیر، دردهایی با منشأ روانی، مصرف مواد مخدر و اقدام به خودکشی اشاره میشود.