سؤال ۶۱: میخواستم بدانم عوارض قطع ناگهانی مصرف سرترالین مثل سرگیجه تا چند روز باقی میمانند؟ …
سؤال ۵۹: آیا مصرف قرص سرترالین ۱۰۰ میلیگرمی و کلومیپرامین تداخلی دارند؟
سؤال ۵۶: خوردن همزمان دوکسپین با سیتالوپرام مشکلی ندارد؟
سؤال ۴۷: آیا اختلال پارانوئید (در سطح بالا) به طور کامل قابل درمان است؟
سؤال ۳۷: … آیا دخترم میتونه برای امتحانش فقط دو یا سه عدد قرص ریتالین مصرف کنه …
سؤال ۳۴: … چه مواد غذایی و خوراکی برای اختلالات دوقطبی مفید هستند …
سؤال ۳۲: … سه ماهی است که شیشه را ترک کردم ولی اصلاً سرحال نیستم … داروی جدیدی نیاز است؟
سؤال ۳۱: … میگوید نفسم یک طور دیگر هست، من با بقیه آدمها فرق دارم … «من میمیرم» … راهنماییم کنید.
سؤال ۲۷: … آیا الکتروشوک میتواند خاطرات منفی انسان را پاک کند؟
سؤال ۲۵: … از کوچکی دیرآموز بود. به علت تشنج … پرخاشگری میکند. … خواهش میکنم من را یاری کنید.
سؤال ۲۲: … صورت و بدنش حدود چند ثانیه لرزش شدید میکند … آیا نوار مغز یا اسکن از مغز خوب است؟ …
سؤال ۱۴: … چه تمرینها و چه رفتاری برای بامسؤولیت کردن مردی که تازه با او ازدواج کردهام وجود دارد؟
سؤال ۵: … هر سال با شروع پاییز و زمستان احساس افسردگی میکنم … آیا فقط با مصرف دارو درمان میشوم؟ …
سؤال ۴: سیزده سال است که … موهای سرم را میکنم. دیگر از این وضعیت خسته شدهام. … باید چه کار کنم؟
متن کامل پرسشها و پاسخها
سؤال ۶۲: سلام. مصرف همزمان فلووکسامین و سرترالین با هم تداخلی ندارد؟ کدامیک قویتر است؟ آیا برای درمان وسواس فکری اگر از الکتروشوک استفاده شود بهتر است یا دارو درمانی؟ در حال حاضر بهترین دارو برای درمان وسواس فکری چیست؟ من مصرف سرترالین به مدت ۶ ماه و سپس ترک آن به مدت ۲ ماه و بعد مصرف کلومیپرامین به مدت یک ماه و بعد ترک آن به مدت دو هفته داشتهام. آیا این طور مصرف داروها، وسواس فکری را صعبالعلاج میکند؟ آیا مقاومت دارویی ایجاد میکند؟ اثر پاروکستین در درمان وسواس فکری چقدر است؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. پاسخ برخی از پرسشهای خود را می توانید در لینک زیر پیدا کنید: http://ravanpezeshkan.com/?
سؤال ۶۱: میخواستم بدانم عوارض قطع ناگهانی مصرف سرترالین مثل سرگیجه تا چند روز باقی میمانند؟ متشکرم
پاسخ سایت روانپزشکان: معمولاً اگر دارو دوباره با دوز کمی شروع شود علایم قطع برطرف میشود و آنگاه میتوان در مورد قطع دوباره دارو (اگر پزشک معالج صلاح میداند) با سرعت کمتری نسبت به دفعه قبل اقدام کرد. در غیر این صورت تا دفع کامل دارو از بدن که ممکن است ۵ روز یا بیشتر طول بکشد علایم قطع میتواند ادامه یابد.
سؤال ۶۰: سلام. ظاهراً یک قرص آمریکایی هست که بعد از چند ساعت از مصرف آن انسان هیچگونه ترسی ندارد. آیا چنین مطلبی درست است؟ من محیطبانم و اگر اینگونه باشد با دکتر مشورت کنم. با تشکر.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. داروهایی (چه ایرانی و چه تولید هر کشوری) برای کم کردن اضطراب وجود دارد و همینطور روشهایی برای تغییر رفتارها و واکنشهای انسان. چه داروها و چه روشهای «رفتاری یا شناختی» برای درمان ترسهای غیرعادی یا به اصطلاح، ترسهای مرضی به کار میروند و اگر دچار چنین ترسهایی هستید، ابتدا برای تشخیص درست میتوانید به روانپزشک مراجعه کنید.
سؤال ۵۹: آیا مصرف قرص سرترالین ۱۰۰ میلیگرمی و کلومیپرامین تداخلی دارند؟
پاسخ سایت روانپزشکان: این دو دارو از نظر مکانیسم عمل، هر دو عمدتاً سروتونرژیک محسوب میشوند و بنابراین در شرایط عادی و عموماً با هم تجویز نمیشوند. از طرفی از آنجا که پیشبینی میشود سرترالین سطح کلومیپرامین را در خون افزایش دهد، احتمالاً میتواند برخی از عوارض آن را بیشتر کند و بنابراین باید در تنظیم دوز آنها با احتیاط عمل کرد. در کل، به جای مصرف همزمان آنها، مهم است که یکی از آنها با دوز کافی و در مدت کافی مصرف شود. به هر حال، میتوانید دلیل تجویز همزمان آنها را از روانپزشک معالج خود که با وضعیت شما آشنایی دارند بپرسید.
سؤال ۵۸: با سلام. حدود یک ماه پیش به خاطر درد و احساس کوفتگی در تمام بدنم (بهخصوص بالاتنه) بیش از ۲۰ نوع آزمایش دادم که در نهایت جواب آزمایشها هیچگونه مشکلی را نشان نمیداد (دردها و کوفتگیها نزدیک به ۱۰ سال است که همچنان هستند و کم نمیشوند). پزشکان مختلف به این نتیجه رسیدند که مشکل را باید با روانپزشک در میان بگذارم. علائم غیر جسمی من: «حالم از همه مردم به هم میخورد، ارتباطم با دیگران در حد صفر است، حوصله هیچکسی و هیچکاری را ندارم، به صورت کلی دنیا را مسخره و پوچ میدانم، خودکشی نکردم چون جرأتش را نداشتم؛ البته تا الآن.» حالا به نظر شما چه مریضیای دارم و آیا درستشدنی هست؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. در موارد زیادی دردهای جسمانی منشأ روانی دارند و این به خصوص در شرایطی ممکن است رخ دهد که مانند شما علایم افسردگی نیز وجود داشته باشد. اتفاقاً زمانی که علایمی مثل افسردگی همراه با علایم درد وجود دارد، شانس بهبودی دردها در حین درمان افسردگی خیلی بیشتر است. شروع بدون تأخیر درمان زیر نظر یک روانپزشک منطقیترین کاری است که باید انجام دهید.
سؤال ۵۷: با سلام. آیا درست است که بیماری دو قطبی بعد از چهل سالگی عود نمیکند یا به ندرت عود می کند؟ و دیگر آنکه اگر تاریخ مصرف قرص ضد افسردگی دو ماه مانده باشد تا تمام شود آیا تأثیری روی اثر آن دارد؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. اختلال دوقطبی در هرسنی ممکن است عود کند و معمولاً با بروز هر عود، احتمال عود بعدی بیشتر میشود. در ضمن، تا زمانی که تاریخ مصرف دارو نشان میدهد میتوان آن را مصرف کرد، مگر آن که در شرایطی به جز آنچه در بروشور نوشته شده، نگهداری شده باشد.
سؤال ۵۶: خوردن همزمان دوکسپین با سیتالوپرام مشکلی ندارد؟
پاسخ سایت روانپزشکان: مصرف این دو دارو در حالت کلی برای یک فرد بزرگسال امکانپذیر است. با این حال باید دلیل تجویز هر یک از آنها مشخص و دوز مصرفی هر یک در حد ضروری و متناسب با سن و وضعیت جسمانی فرد باشد. با توجه به اثر دوزهای بالاتر سیتالوپرام بر ریتم قلب، در این دوزها نیاز به بررسی با نوار قلب وجود دارد و مصرف همزمان آن با دوکسپین ممکن است این اثر سیتالوپرام را تشدید کند (البته بستگی به دوز هر یک از آنها دارد). به هر حال، در صورتی که پزشک معالج پیشبینیهای لازم را انجام داده و دارو را تجویز کرده است، مصرف همزمان آنها قابل قبول است.
سؤال ۵۵: سلام. من سه سال بعد از خوردن قرص سیتالوپرام زیر نظر روانپزشکی که تشخیصش افسردگی بود تازه فهمیدم که ای کاش از اول این قرص را نمیخوردم. در ابتدای مراجعه فقط مشکل بیخوابی و کمی استرس داشتم، مشکل بیخوابیم خوب شد اما الان دچار عدم انگیزه و کندی در تفکر شدم. قبلاً آدم تیز و بزی بودم اما الان ادم بیخیالی شدهام. بعد از سه سال دکترم بهم گفت که افسردگی اساسی دارم و بهم آلونتا داد. اگر ممکن است کمی توضیح بدهید که چطور ممکن است قرص ضد افسردگی سبب افسردگی بشود! به نظر شما این طبیعی است که حین مصرف سیتالوپرام تعادل ملاتونین مغز به هم بخورد؟ چون به مدتی طولانی شب و روزم قاطی شده بود. یعنی روزها میخوابیدم و شبها کشیک میکشیدم.
مگر غیر از این است که این قرصها سروتونین مغز را بالا میبرند؟ خوب الان من باید احساس سرخوشی کنم که؟ میخواهم بدانم آیا من دچار عوارض سیتالوپرام شدم؟ یعنی اگر به جای سیتالوپرام داروی ضد افسردگی دیگری میخوردم الان حالم خوب بود؟ در کل به نظرم علم روانپزشکی نسبت به سایر علوم خیلی عقبه.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. درمان افسردگی اساسی همیشه کار سادهای نیست و در موارد زیادی با اولین داروی ضدافسردگی بهبود نمییابد و نیاز به تغییر دارو یا مصرف بیش از یک داروی ضد افسردگی پیدا میکند. اغلب در شروع درمان نمیتوان با اطمینان داروی قطعاً مؤثر را شناخت و البته این منحصر به روانپزشکی نیست و مثلاً در درمان بسیاری از بیماریها مانند دیابت قندی، بیماریهای مختلف گوارشی، زیادی فشار خون و حتی بیماریهای عفونی که علت مشخصتری دارند هم مشاهده میشود.
مکانیسم بروز و بهبودی افسردگی موضوعی پیچیده و چندعاملی است و نمیتوان آن را تنها با تغییرات سروتونین توضیح داد. باز هم این موضوع در مورد بیشتر بیماریهای غیر روانپزشکی نیز صادق است و مثلاً کنترل دیابت در بسیاری از موارد بدون کنترل وضعیت هیجانی و اضطراب فرد و تنها با مصرف داروهای پایین آورنده قند خون میسر نمیشود.
یکی از نکات مهم در طول درمان دارویی اختلال افسردگی این است که باید به طور دورهای اثربخشی داروی مصرفی بازبینی شود و در صورتی که دارو یا داروهای مصرفی کارکرد کافی ندارند روانپزشک معالج اقدام به تغییراتی در دوز یا نوع آنها نماید. بنابراین اگر دارویی پس از چند ماه مصرف مرتب و با مقدار کافی نتواند افسردگی را مهار کند باید به فکر تغییر رژیم دارویی بود. از طرفی، عدم پاسخ درمانی به داروهای ضد افسردگی ممکن است به دلیل غفلت از تشخیص اختلال دوقطبی باشد که ممکن است پاسخ نامناسبی به داروهای مذکور بدهد. اختلال دوقطبی نیز نوعی بیماری است که مبتلایان به آن در بیشتر طول بیماری خود، از افسردگی رنج میبرند.
پیشنهاد میکنیم که موضوع سیتالوپرام را فراموش کنید و به فکر درمان این بیماری با دستورات جدید باشید و امیدواریم نتیجه دلخواه هر چه زودتر حاصل شود. پروتکل روانپزشکی برای درمان افسردگی شامل انتخابهای زیادی است که هنوز بیشتر آنها را نیازمودهاید.
سؤال ۵۴: با سلام. آیا مصرف همزمان ونلافاکسین و فلوکستین تداخل دارد؟ و آیا میتوان نورتریپتیلین را با اینها مصرف کرد؟ و اصلاً برای افسردگی شدید و بیقراری و سابقه چند بار اقدام به خودکشی و کار نکردن و بیرون نرفتن جوابگو هست؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. امیدواریم با پیگیریهایتان هرچه زودتر به بهبودی کامل از افسردگی برسید. میدانید که قضاوت کردن در مورد درمان دارویی بدون ملاقات با فرد و عدم آشنایی با سوابق او کار دشواری است. بنابراین تنها دو نکته بیان میشود و تصمیمگیری را به پزشک معالجتان میسپاریم:
۱- ونلافاکسین و فلوکستین در بخشی از مکانیسم اثرشان مشترکند و بنابراین مصرف همزمان آنها به شکل روتین در درمان افسردگی توصیه نمیشود. با این حال باید دلیل تجویز آنها را از پزشک معالج پرسید و عجولانه قضاوت نکرد.
۲- انتخاب داروهای مکمل ضد افسردگی با در نظر گرفتن عوامل مختلفی از جمله وضعیت جسمانی و بیماریهای همراه انجام میشود و توصیه نمیکنیم که از طریق تماس اینترنتی داروی مناسب را انتخاب کنید.
سؤال ۵۳: سلام. پدری ۶۱ ساله دارم که مدتهاست میگرن دارد و شبها دچار مشکل خواب است. ایشان حدود ۳۵ سال است که برای میگرن روزی ۴ تا ۶ عدد قرص نورتریپتیلین مصرف میکند و اگر شبها خواب خوبی نکند روزها بیشتر دچار میگرن میشود. روزها دو عدد نورتریپتیلین و شبها قبل از خواب نیز دو عدد نورتریپتیلین به همراه نصف کلونازپام یک میلیگرمی و دونورین ۲۵ میلیگرمی مصرف میکند. در طول این ۳۵ سال مشکل میگرن و کمخوابی خوب نشده و مدام قرصهای نورتریپتیلین و کلونازپام مصرف کردهاند. چند سؤال دارم: آیا داروی نورتریپتیلین با دونورین تداخل دارویی ندارد؟ چرا مشکل خواب و میگرن ایشان در طی این مدت خوب نشده است؟ به نظر شما چه کار کند که مصرف مداوم نورتریپتیلین و کلونازپام کمترین عوارض را برای ایشان داشته باشد.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. چند نکته قابل ذکر است:
۱- نورتریپتیلین و دونورین (دوکسپین) از یک دسته دارویی هستند (گروه سهحلقهای) و مصرف همزمان آنها عموماً منطقی نیست.
۲- میگرن درمانهای دیگری هم برای جلوگیری از عود حملات دارد؛ از جمله والپروات سدیم، توپیرامات و پروپرانولول. البته تجویز هر یک از این داروها نیاز به بررسی و معاینه بیمار دارد؛ به ویژه در سنین بالاتر.
۳- در صورت عدم پاسخ حملات سردرد به درمانهای موجود، لازم است تشخیص مربوطه بازبینی شود.
۴- گاهی وجود بیماری همراه دیگری، مانع از پاسخ به درمان میشود.
سؤال ۵۲: با سلام و احترام. من کارشناس … هستم و بنا به دلایلی امکان ادامه تحصیل نداشتم. اما اکنون که ۳۰ سال سن دارم، به رشته روانپزشکی علاقهمند شدهام. ضمن اینکه مطالعات روانشناسی داشتم و دارم. آیا با ۳۰ سال سن، کار عاقلانهای است که ۱۱ سال درس بخوانم و روانپزشک بشوم؟ سپاسگزار.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. انگیزه شما برای تصمیم به آغاز این راه طولانی تحسینبرانگیز است. واقعیت این است که در این مسیر شما ابتدا پزشک خواهید شد و آشنایی بیشتر با حوزههای مختلف این رشته طی دوران طولانی تحصیل، ممکن است تصمیم نهایی دیگری را رقم بزند. به هر حال، از آنجا که روانپزشکی یکی از رشتههای تخصصی پزشکی است، ابتدا باید به پزشکی علاقهمند باشید، چرا که ممکن است با توجه به محدویت در ظرفیتها و سیاستهای سالهای آینده که هنوز تعیین نشده، به ناچار یا به هر دلیل در رشته دیگری از پزشکی ادامه تحصیل دهید یا به عنوان پزشک عمومی خدمت کنید. به عبارت دیگر، از اکنون نمیتوان برای روانپزشک شدن با اطمینان سخن گفت، بلکه بیشتر باید به پزشک شدن فکر کرد؛ هرچند به عنوان پزشک عمومی هم میتوان گرایش به درمان بیماران روانپزشکی را حفظ و تقویت کرد. البته مسایل دیگر حرفهای هم مطرح خواهد بود که بهتر است در مشورت با پزشکان بررسی کنید.
سؤال ۵۱: سلام. من کودکی و نوجوانی سختی را گذراندم. به همین خاطر بعدش و تا حالا دچار مشکلات زیادی شدم. از سال ۸۸ قرص مصرف میکنم. طبق نظر روانپزشک در شش سال اول تشخیص افسردگی بود؛ با مصرف قرصهای بوپروپیون، فلوکستین، سیتالوپرام، پرفنازین ۲ میلیگرمی، پروپرانولول، ریتالین، و نیز کلوفک برای IBS. بعد از مدتی به بیقراری دچار شدم و دکتر نورولوژیست گاباپنتین ۱۰۰ میلیگرمی و کلونازپام تجویز کرد. الان سه سال است که سیتالوپرام، کلونازپام، پروپرانولول، دونورین و گاباپنتین و مقدار زیادی مسکن از انواع مختلف برای دردهای شدید که از بچگی داشتم و نیز برای ساییدگی زانو و غضروفسازی طبق نظر پزشک ارتوپد Flexx و Fefol مصرف میکنم؛ یعنی تقریباً روزی ۱۱ قرص منهای مسکنها. سؤالی که داشتم این است که آیا عوارض این داروها با هم مشکلی خاصی ایجاد میکند؟ و آیا قرصی مثل کلونازپام فراموشی میآورد؟ و چه بر سر کبدم خواهد آمد؟ و آیا با ورزش اوضاعم بهتر میشود و میتوانم قرصهایم را کمتر کنم. بسیار نگرانم. لطفاً راهنماییم کنید. پاینده باشید.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. توضیح مفصلی نوشتهاید که تا حدودی وضعیت را نشان میدهد، ولی بدون دانستن علایم کنونی روانپزشکی، وضعیت جسمانی شما و سایر سوابق، قضاوت در مورد داروها دشوار است. نگرانی در مورد تداخل داروهای متنوع به جاست و باید به آن رسیدگی کرد، ولی این رسیدگی باید توسط پزشک معالج با در نظر گرفتن و احاطه به همه داروهای مصرفی شما با توجه به معاینات و آزمایشات لازم انجام شود. بسیاری از داروها با هم تداخل دارند، اما این به آن معنا نیست که هر تداخلی مضر یا مانع از ادامه مصرف دارو است. همچنین تقریباً همه داروها از راه کبد، کلیهها یا هر دو دفع میشوند و همچنین بر ارگانهای مختلف بدن اثر میگذارند، اما این هم الزاماً به معنای بیشتر بودن ضرر داروها نسبت به منافع آنها نیست. طی درمان، پزشک معالج باید به کمک معاینات و آزمایشات لازم به ارزیابی وضعیت ارگانهای بدن که ممکن است تحت تأثیر داروها باشند بپردازد؛ در این صورت با ملاحظه نرمال بودن نتیجه بررسیها و از سویی مؤثر بودن داروها در درمان، پزشک و بیمار از درستی مسیری که میپیمایند تا حدود زیادی مطمئن میشوند. به هر حال، این که داروهای متعددی مصرف میکنید به این معنا نیست که کبد شما حتماً در حال آسیب دیدن است و عموماً چنین اتفاقی نمیافتد.
در مورد فراموشی هم، هرچند داروهایی مانند کلونازپام یا بسیاری از داروهای دیگر ممکن است گاهی اختلالی در تمرکز یا سطح هوشیاری و یا وضعیت حافظه ایجاد کنند، همین داروها عموماً به بهبود این شاخصها کمک میکنند و اگر مشکلی در حافظه دارید باید با پزشک معالج خود مشورت کنید.
و در مورد ورزش؛ اگر ممنوعیت جسمانی برای ورزش کردن ندارید، ورزش منظم و با برنامه میتواند به بهبود علایم اضطرابی و افسردگی (در کنار مصرف داروها) کمک کند، ولی این موضوع الزاماً ارتباطی با کم شدن مقدار داروها ندارد و در آن مورد باید عوامل مختلفی را در نظر گرفت.
سؤال ۵۰: با سلام و وقت بخیر. خواهش میکنم بخوانید و راهنمایی کنید؛ هرچند طولانی است. از چهار سال پیش دچار وسواس فکری شدم. حدود ۸ ماه پیش به مشاور مراجعه کردم و آن موقع فهمیدم اسم بیماری من چی هست. صحبتهایی که با من داشتند از جمله: «احساس گناه لازم نیست. وسواس فکری افکار پوچ و باطلی هستند و…»؛ این جملات برای من کاملاً منطقی و قابل قبول بود. ولی یک هفته بعد از آن، افکار مزاحم و تکراری دوباره شروع شد. بعد از چند ماه به روانپزشک مراجعه کردم (دکتر … در شیراز). قرص فلووکسامین تجویز کردند که در مدت ۱۰ روز ۴ کیلوگرم وزن کم کردم. دوباره مراجعه کردم و قرص سرترالین دادند که مجدداً مشکل کاهش وزن داشتم (به دلیل اینکه وزن من از حد نرمال پایینتر است). بنابراین آن را قطع کردم. الان مشکلم خیلی حاد شده و دکتر هم مسافرت هستند. یک کلینیک پیشنهاد نوروفیدبک داد که اعتماد نکردم. خواهش میکنم راهنماییم کنید. کل زندگیم را تحت تأثیر قرار داده.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. در حدی که توضیح دادهاید، این شرح با تشخیص اختلال وسواس مطابق است. توجه به چند نکته زیر شاید مفید باشد:
۱- داروهای ضد وسواس مانند فلووکسامین، سرترالین و فلوکستین، همگی ممکن است با کاهش موقتی وزن همراه باشند، ولی این کاهش وزن امکان دارد که با ادامه مصرف دارو در هفتههای آینده برطرف شود.
۲- به جز داروهای دسته فوق، کلومیپرامین که در دسته داروهای سهحلقهای است نیز در درمان وسواس مؤثر است و حتی شاید مؤثرترین باشد. با این حال، به دلیل عوارض بیشتری از نظر خوابآلودگی، خشکی دهان، یبوست، تاری دید و مواردی دیگر، همچنین اثر بیشتر بر ریتم قلب انتخاب آن در خط دوم درمان، پس از داروهای دسته فوق قرار میگیرد. البته کاهش وزن از عوارض معمول کلومیپرامین نیست و بیش از آن، ممکن است منجر به افزایش وزن شود.
۳- داروهایی هم وجود دارند که در صورت عدم بهبود کافی علایم، به شکل کمکی در کنار داروهایی که نام برده شد به کار گرفته میشوند.
۴- اثربخشی نوروفیدبک تا امروز برای درمان این اختلال مورد تأیید منابع رسمی علمی قرار نگرفته است. در این مورد میتوانید با مراجعه به مقاله «اشارهای به تبلیغات غیرعلمی: آیا نوروفیدبک واقعاً مؤثر است؟»، بیشتر مطالعه کنید.
۵- به جز دارو، روشهای رواندرمانی به ویژه از نوع شناختی-رفتاری که توسط روانپزشکان (متخصصان اعصاب و روان) و روانشناسان گرایش بالینی (کارشناس ارشد یا دکترا) ارائه میشود نیز در درمان اختلال وسواس مؤثر است.
سؤال ۴۹: سلام. پدر من بر اثر ورشکستگی دچار اختلال دوقطبی شدند. البته عموهایم هم دچار این بیماری شده بودند ولی آنها درمان شدند. پدرم والپروات سدیم، تریهگزیفنیدیل، کلونازپام و کلوزاپکس مصرف میکنند. چون هر کاری میکند به یک خرابکاری ختم میشود مادرم به او اجازه کاری نمیدهد. خیلی افسرده است و صحبت نمیکند و به عنوان یک مرد هیچ قدرت و اختیاری ندارد. به نظرتان چه کار کنم که بهتر بشود؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. هرچند اختلال دوقطبی میتواند در بسیاری از موارد به خوبی کنترل شود، گاهی تبعات شدید یا پیچیدهای دارد که برای درمان نیازمند اقدامات متنوعی است. بیشترین تظاهری که از این بیماری دیده میشود علایم افسردگی است و افت کارکرد این بیماران نیز بیشتر با علایم افسردگی در ارتباط است. انتخاب داروهای مناسب نیاز به ارزیابی مفصل و دقیق داروهای مصرفی و دوز و اثربخشی هر یک از آنها در گذشته دارد و اطلاعاتی از قبیل نوع دورههای خلقی پیشین و چگونگی کنترل آنها، همچنین سابقه خانوادگی مصرف داروهای اعصاب و پاسخ درمانی بستگان نزدیک بیمار به این داروها مهم و کمک کننده است. به جز تجویز داروها، آموزش خانواده بیمار و کنترل استرسهای محیطی، در کنار اقدامات توانبخشی از قبیل کاردرمانی میتواند به نتیجه بهتری بینجامد. برای مطالعه بیشتر میتوانید مطلب «اختلال دوقطبی قابل درمان است» را در این لینک ببینید.
سؤال ۴۸: من دو ماه به تجویز پزشک قرص فلووکسامین ۵۰ میلیگرمی روزی یک عدد مصرف کردم. الان حالم خوبه. میتوانم این دارو را خودبخود قطع کنم؟
پاسخ سایت روانپزشکان: این که دارو را تا چه مدتی باید ادامه دهید به عوامل مختلفی از جمله «نوع تشخیص» و دلیل تجویز دارو بستگی دارد. به این ترتیب حتی اگر کاملاً در بهبودی باشید نمیتوان حکمی کلی صادر کرد. مطالعه مطلبی که در این لینک (اینجا) وجود دارد، کمک کننده است.
سؤال ۴۷: آیا اختلال پارانوئید (در سطح بالا) به طور کامل قابل درمان است؟
پاسخ سایت روانپزشکان: پارانویا در شکلهای مختلفی دیده میشود که اگر منظور شما اسکیزوفرنیا و یا اختلال هذیانی باشد، با درمان دارویی مناسب و مستمر (به عنوان درمان اصلی و در کنار سایر کمکها) و یا با کمک الکتروشوک، شانس بهبودی وجود دارد و البته درصد قابل توجهی از افراد مبتلا حداقل بهبودی نسبی خواهند یافت و درصدی هم با بهبودی اندک خواهند بود. به هر حال، راه حلهای درمانی مختلفی وجود دارد که باید تا رسیدن به نتیجه نهایی با حوصله پیگیری شود.
سؤال ۴۶: سلام. میخواهم بدانم علت اینکه انسان بعضی وقتها با علم به اینکه کاری درست است و صددرصد باید آن را انجام دهد ولی در انجامش تعلل میکند و انجام نمیدهد چیست؟ آیا ربطی به افسردگی و خستگی ذهنی دارد؟ مرسی.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. توجیه رفتارهای انسان اغلب ساده نیست و عوامل مختلفی همزمان بر آن اثر میگذارد. تعلل در انجام کارها میتواند به عنوان یک ویژگیشخصیتی (از قبیل کمالگرایی، وابستگی به دیگران، و غیره) و یا در زمینه اختلالاتی چون وسواس، سابقه اختلال بیشفعالی-نقص توجه در کودکی، افسردگی، نگرانی از قضاوت دیگران و هراس اجتماعی، همچنین به دلیل خستگی حاصل از مشکلات ذهنی یا جسمی روی دهد.
سؤال ۴۵: با سلام. خواهرم دچار اسکیزوفرنی (شیزوفرنی) پارانویید هست. مدت بیست سال است که به خاطر بیماریش تحت معالجه است. او شخصیتاً قبل از بیماریش و بعدها در بیماری با و بدون دارو فرد آرام و مهربانی بوده و هست. علایم دوره مانیا در او ندیدهایم. در حال حاضر نُه داروی مختلف مصرف میکند که هفتتای آنها برای شیزوفرنی، افسردگی و بیماری دوقطبی است و دوتای دیگر برای تنظیم قلب و کاهش پارکینسونیسم ناشی از داروهاست. این مقدار دارو در نظر من که متخصص نیستم خیلی زیاد و غیر عادی به نظر میرسد. نظر دکتر دیگری را پرسیدم و ایشان هم گفتند که مخلوط کردن داروها باید با احتیاط و در موارد خاصی صورت بگیرد. آیا معمول است که بیمار این تعداد دارو را همزمان مصرف کند؟ لیست داروها به این شرح است: آمپول فلوانکسول ماهی یکبار، قرص ریسپریدون ۶ میلیگرم در روز، قرص هالوپریدول ۵ میلیگرم در روز، قرص لیتیوم ۹۰۰ میلیگرم در روز، قرص لاموتریژین ۱۰۰ میلیگرم در روز، قرص بوپروپیون ۱۵۰ میلیگرم در روز، قرص سرترالین ۲۰۰ میلیگرم در روز، قرص پروپرانولول ۴۰ میلیگرم در روز، و نیز قرص بیپریدن.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. بدیهی است که بدون بررسی کامل و ویزیت بیمار هرگونه اظهار نظری ممکن است دقیق یا کاملاً متناسب نباشد. با این حال، نکات زیر شاید کمک کننده باشد:
الف- در درمان بیماری اسکیزوفرنیا، داروی اصلی یک داروی آنتیسایکوتیک است و در حالت معمول تنها از یکی از این داروها با دوز کافی استفاده میشود (مانند ریسپریدون، هالوپریدول و فلوانکسول). با این حال، در صورت عدم پاسخ به یک دارو، پزشک با قطع داروی اول، از داروی دیگری از این دسته سود خواهد برد. در صورت عدم پاسخ به دو یا سه داروی مختلف با دوز کافی که در مدت کافی (۴ تا ۸ هفته) مصرف شده باشد، تجویز داروی آنتیسایکوتیک دیگری به نام کلوزاپین (لپونکس) و یا استفاده از الکتروشوک (ECT) قابل اجراست (البته هر روشی محدودیتها و ممنوعیتهایی دارد که باید در نظر گرفته شود). راه دیگری که البته هنوز شواهد علمی زیادی برای آن وجود ندارد ولی در صورت عدم پاسخ درمانی به راههای پیشین قابل تجویز است، استفاده همزمان از دو داروی آنتیسایکوتیک مختلف است.
ب- گاهی در سیر بیماری اسکیزوفرنیا، دورههای افسردگی شدید و/یا مانیا (شیدایی) به مدت قابل توجهی تظاهر میکند که اگر دلیل مشخصی برای آنها یافت نشود، تشخیص از اسکیزوفرنیا به اختلال اسکیزوافکتیو تبدیل میشود. در این شرایط ممکن است تجویز داروهای ضد افسردگی (مانند سرترالین [آسنترا، زولوفت] و بوپروپیون [ولبوترین، ولبان]) و/یا داروهای تثبیتکننده خلق (مانند والپروات سدیم [دپاکین، اُرفیریل، اُرلپت]، لیتیوم و لاموتریژین [لامیکتال]) لازم شود.
پ- تجویز همزمان چندین دارو به بیمار، لازم است با بررسیهای پزشکی مختلف و «منظم» همراه باشد؛ مثلاً به هنگام مصرف لیتیوم، آزمایشاتی از قبیل ارزیابی مکرر سطح سرمی لیتیوم و کارکرد کلیه و تیرویید؛ و طی مصرف ریسپریدون آزمایشاتی مانند اندازهگیری قند، کلسترول و تریگلیسرید خون ضروری است.
ت- در طول درمان بیمار، به ویژه هنگام تجویز همزمان چند دارو، لازم است به شکل دورهای لزوم ادامه هر یک از داروها و دوز آنها مورد بازبینی قرار گیرد.
سؤال ۴۴: سلام. من برای شب امتحان ریتالین مصرف میکنم (فقط شب امتحان). ولی گاهی اوقات باعث تپش قلب زیاد میشود. آیا میشود وقتی که ضربان قلبم بالا رفت از قرص پروپرانولول استفاده کنم. ممنون میشوم وقت بگذارید و جوابم را بدهید.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. مصرف ریتالین برای شب امتحان مورد تأیید نیست و این دارو اصولاً به جز مواردی که توسط پزشک و برای درمان اختلالات خاصی از قبیل اختلال بیشفعالی- نقص توجه (ADHD) و نارکولپسی تجویز میشود، توصیه نمیشود. احتمال سوءمصرف این دارو در آینده، در افرادی که بدون دلیل پزشکی و صرفاً برای روزهای امتحان از آن استفاده میکنند وجود دارد. با این حال، اگر اختلال مزمن در توجه و تمرکز که از دوران کودکی شروع شده باشد وجود دارد و مشکل در مطالعه و یادگیری به این دلیل بروز میکند، بهتر است با مراجعه به پزشک، وجود اختلال نقص توجه ارزیابی شود.
سؤال ۴۳: سلام. برادری ۲۹ ساله دارم که سه چهار سال قبل به سربازی رفت. یس از این که خدمتش تمام شد متوجه شدیم که او تغییر کرده است. از لحاظ جسمی بسیار ضعیف شده بود. از طرفی، خیلی کمحرف و گوشهگیر شده و به مسایل مذهبی بسیار بسیار علاقهمند شده بود. پس از مدتی او میگفت صداهایی را میشنود که نمیداند صدای چیست. پس از مدتی دیگر، به دکتر اعصاب و روان مراجعه کردیم که او را بستری کرده و تحت درمان با الکتروشوک قرار داد و داروی الانزاپین ۵ میلیگرمی و سرترالین ۱۰۰ میلیگرمی تجویز شد. ظاهراً تشخیص پزشکان محترم اسکیزوفرنیا بود. پس از مرخص شدن از بیمارستان، دیگر مصرف قرصها را ادامه نداد. میگفت من هیچ مشکلی ندارم. پس از مدتی دوباره رفتارهای عجیب و غریب نشان داد. غذا خوردنش بسیار کم شد و گوشهگیر و کمحرف شد. پس از مشورت با پزشک دوباره مصرف داروها را شروع کردیم، اما او میگفت من هیچ مشکلی ندارم و چند روز بیشتر داروها را ادامه نداد. لطفاً راهنماییمان کنید. چهکار کنیم؟ او اصلاً دارو نمیخورد و به هیچ وجه دکتر نمیآید. معتقد است که بدون علت به دکتر رفته است، در حالی که پس از مدتی که دارو نمیخورد دوباره آشفته میشود.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. یکی از دشواریهای رایج در درمان اسکیزوفرنیا و برخی از اختلالات دیگر روانپزشکی، عدم همکاری فرد مبتلا در شروع یا ادامه درمان است. در این موارد راهکارهایی برای افزایش پذیرش درمان در فرد مبتلا ارائه شده است. شکلگیری ارتباط درمانی مناسب میان پزشک و بیمار، حمایت مناسب از جانب نزدیکان بیمار، درمان عوارض دارویی، مشارکت دادن معقول بیمار در انتخاب دارو، سادهسازی دستورات مصرف دارو، آموزش مصرف داروها و چگونگی مدیریت عوارض جانبی آنها به بیمار و نزدیکان او، و نیز آموزش چگونگی مدیریت تغییرات احتمالی رفتاری به بیمار و نزدیکان او، به افزایش پذیرش درمان کمک میکند. با این حال در مواردی همکاری بیمار بسیار اندک است و ممکن است تجویز داروهای آنتیسایکوتیک تزریقی طولانیاثر توسط پزشک معالج در نظر گرفته شود؛ مانند فلوفنازین دکانوات (مودکیت)، فلوپنتیکسول دکانوات (فلوانکسول) و هالوپریدول دکانوات (هالدول دکانوات). تزریق این داروها بسته به مورد، هر یک تا چند هفته به شکل عضلانی انجام میشود. البته مشاهده آغاز اثربخشی این داروها، معمولاً نیاز به چند ماه مصرف مستمر آنها دارد. در صورتی که فرد مبتلا به این بیماری برای هیچ درمانی حداقل همکاری را نیز نشان ندهد، بستری اجباری با دستور پزشک معالج قابل اجراست. در بسیاری از موارد، پس از اجرای درمان در بیمارستان، پذیرش درمان از جانب بیمار بهبود مییابد و میتوان معالجه را به شکل بهتری پیش برد.
سؤال ۴۲: به مدت یک ماه و نیم مادرم به دستور پزشک قرص دوکسپین، سیتالورامین و پرفنازین مصرف کرده و دچار تاری دید شده است. الان دوکسپین قطع شده اما تاری دید باقی است. برای رفع تاری دید مادرم چه باید کرد؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. برخی از داروها دارای عوارض جانبی خاصی هستند که به آنها اصطلاحاً عوارض «آنتیکولینرژیک» گفته میشود. این عوارض به ویژه در افراد سنین بالا مشاهده میشود و تاری دید نیز یکی از آنهاست. اگر در بررسی و معاینه ایشان دلیل دیگری برای تاری دید یافت نشود، درمیان سه داروی نامبرده، ابتدا دوکسپین و پرفنازین و با احتمال خیلی کمتر سیتالوپرام (که یکی از نامهای تجاری آن را نوشتهاید) ممکن است عامل این عارضه باشد. به هر حال، لازم است دوباره با پزشک معالج ایشان در مورد چگونگی ادامه داروها مشورت نمایید.
سؤال ۴۱: سلام. خانمی ۲۶ ساله هستم و دبیر. به دلیل عصبانیت و پرخاشگری که از کودکی داشتهام و افکار منفی که از دو سال پیش به آن دچار شدهام، حدود یک سال و نیم است که فلوکستین ۱۰ میلیگرمی مصرف میکنم؛ در ابتدا سه بار در روز و اکنون دو بار در روز مصرف میکنم. افکار منفی کاملاً از بین رفتهاند و عصبانیت هم تا حدود زیادی برطرف شده. اکنون قصد بارداری دارم. آیا لازم است دارو را کاملاً قطع نمایم؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. پیش از تصمیمگیری در مورد مدت ضروری ادامه مصرف دارو، لازم است تشخیصی که منجر به تجویز فلوکستین شده روشن باشد و البته عوامل مختلف دیگری نیز در این تصمیمگیری مؤثرند. میدانیم که برخی از بیماریهای روانپزشکی (مانند اختلال افسردگی اساسی و اختلال دوقطبی) ممکن است در دوران بارداری یا پس از آن تشدید شوند یا عود کنند و همچنین اختلالات مزمن یا طول کشیده نیاز به درمان نگهدارنده طولانی مدت دارند. به این ترتیب ممکن است در موارد خاصی پزشک معالج حتی در دوران بارداری نیز ادامه مصرف فلوکستین را لازم بداند؛ هرچند این دارو در دستهبندی داروها از نظر عوارض حین بارداری در دسته C قرار میگیرد. قرار گرفتن دارو در دسته C به آن معناست که مطالعات و اطلاعات فعلی برای نتیجهگیری قطعی کافی نیست و پزشک ممکن است این دارو را با توجه به چربش احتمالی فواید آن به مضراتش برای بیمار باردار تجویز کند. در مجموع، تنها پزشک معالج است که با در نظر داشتن عوامل مختلف و البته پس از درمیان گذاشتن آنها با بیمار، قادر به بهترین تصمیمگیری خواهد شد.
سؤال ۴۰: با سلام. من مقیم کشور … هستم. خانم بنده به مدت یک ماه است که توهم شنیداری پیدا کرده است. اول افسردگی شدید داشت اما کمکم صداهایی شنید و هذیان میگفت. الآن دکترها هالوپریدول و سیتالوپرام و دیازپام تجویز کردهاند. سؤال من این است که چه مدت توهم خواهد داشت؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. پاسخ پرسش شما به عوامل مختلفی بستگی دارد و اصولاً خیلی دقیق قابل پیشبینی نیست. با این حال، اگر توهمات بدون علت مشخص ارگانیک (مانند برخی از بیماریهای شناخته شده مغزی) باشد و به دنبال مصرف مادهای بروز نکرده باشد، پاسخ به درمان دارویی میتواند پس از چهار تا هشت هفته دیده شود؛ مشروط بر آن که دوز داروهای تجویز شده کافی باشد و داروها واقعاً توسط بیمار مصرف شده باشد. با این حال، افسردگی سایکوتیک (یعنی افسردگی همراه با توهم و/یا هذیان) در موارد قابل توجهی به انتخابهای دارویی اول پاسخ نمیدهد یا پاسخی دیرهنگام به دست میآید و روانپزشک در این موارد ممکن است نوع داروی آنتیسایکوتیک (مانند هالوپریدول، پرفنازین، ریسپریدون، اُلانزاپین و …) و داروی ضدافسردگی (مانند سیتالوپرام، پاروکستین، دولوکستین، ایمیپرامین، تریمیپرامین، دوکسپین، میرتازاپین و …) را تعویض کند و یا از درمان با الکتروشوک (ECT) استفاده نماید. با توجه به مقاومت بسیاری از موارد افسردگی سایکوتیک به درمان دارویی اولیه یا پاسخ دیرهنگام آن به این درمان، برخی از روانپزشکان در همان ابتدای درمان، از الکتروشوک استفاده میکنند.
سؤال ۳۹: با سلام. دختری ١٩ ساله هستم. با تجویز پزشک به دلیل ADHD بزرگسالی به مدت دو هفته است که روزی ٢ عدد قرص ریتالین مصرف میکنم. از همان روزهای اول تأثیرات مثبت این دارو مثل افزایش تمرکز و تحمل و تنظیم خواب و کاهش آن ( که پیش از مصرف نزدیک به ١٠ تا ١٢ ساعت بود و الان بین ۶ تا ٧ ساعت است) برای من به وجود آمد. اما تأثیر این دارو برای من نزدیک به ۴ تا ۵ ساعت است و من بین زمان از بین رفتن اثر قرص اول تا مصرف قرص دوم که زمانی نزدیک به ۵ ساعت است دچار سردرد و احساس غم و ناراحتی و خستگی بسیار زیاد میشوم. علاوه بر این، عوارضی چون تپش قلب را برای من به همراه داشته است. اما آن چیزی که مرا بیش از همه نگران کرده لرزش دست است که با مصرف این دارو شروع شده. میزان آن به اندازهای است که اطرافیانم متوجه آن میشوند و از آن جایی که رشته و کارم وابسته به مهارت دستم است این لرزش مانع دقت در کارم میشود. به همین دلیل اگر این دارو باعث لرزش دستم در زمان مصرفش شود نمیتوانم آن را به مدت طولانی مصرف کنم. سؤال من این است: آیا این عوارض مصرف دارو، طبیعی است و با قطع مصرف از بین میرود و تأثیرات طولانی مدت ندارد؟ و آیا جایگزینی برای این دارو وجود دارد؟ و اگر ندارد من این دارو را قطع کنم؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. عوارضی که نام بردهاید عموماً با کاهش دوز برطرف میشوند. بنابراین کم کردن دوز دارو و افزایش دوباره آن با سرعتی کمتر از افزایش دوز اولیه ممکن است به کنترل آنها بیانجامد. همچنین استفاده همزمان از سایر داروها برای کاهش طپش قلب یا لرزش ممکن است کمک کننده باشد. از طرفی باید به یاد داشت که تنها داروهای درمان این اختلال (ADHD)، داروهای محرک نیستند و در صورت عدم تحمل آنها انتخابهای دیگری هم وجود دارد.
در مورد عوارضی که پیش از مصرف دوز دوم دارو در هر روز بروز میکند، راه حل بهتر استفاده از شکل طولانیاثر ریتالین است (که ممکن است در بازار دارویی ایران یافت نشود) و راه دیگر کم کردن فاصله مصرف دوزهای مختلف داروست؛ به عبارتی میتوان با تقسیم کردن دوز روزانه دارو در سه وعده (به شرطی که وعده سوم به شب نزدیک نباشد تا باعث بیخوابی نشود) عوارض بین وعدههای دارو را برطرف کرد.
سؤال ۳۸: با سلام. مردی هستم ۳۴ ساله و مبتلا به وسواس فکری. مدت ۸ سال است که دارو مصرف میکنم. من دو سؤال داشتم: ۱- داروهای زیادی در این مدت مصرف کردهام که در ابتدا عوارضی داشتند و بعد تأثیر مثبت به مدت یک هفته. ولی بعد از این مدت تأثیری آنچنانی نداشتند و با نظر دکتر دارو عوض شد. میخواستم بدانم علت چیست؟ ۲- من الآن علاوه بر وسواس به بیماریهای دیگری منجمله افسرگی، اضطراب اجتماعی و فراموشکاری دچار شدهام. اصلاً اطلاعات بیرون وارد ذهنم نمیشود. لطفاً راهنمائیم کنید که علت چیست و چه باید کرد.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. میزان پاسخ درمانی رضایتبخش طی درمان دارویی وسواس بستگی به عوامل مختلفی از جمله دوز کافی داروها و مدت کافی مصرف آنها دارد. با این حال، حتی در صورت مصرف دوز کافی در مدت کافی، در برخی از موارد پاسخ درمانی قابل توجهی دیده نمیشود یا این پاسخ به دست میآید و سپس از دست میرود. به هر حال ادامه دادن دوز کافی داروها در مدت طولانی شانس رسیدن به بهبودی را افزایش میدهد. پس شما لازم است در علتیابی عود وسواس خود عوامل احتمالی آن را که در ادامه ملاحظه میفرمایید به کمک پزشک معالج خود ارزیابی کنید: ۱) ممکن است دوز دارو کافی نباشد یا مدت مصرف دوز کافی دارو، ناکافی باشد؛ ۲) ممکن است به داروی کمکی نیاز باشد؛ ۳) ممکن است اختلال روانپزشکی دیگری یا اختلالی غیر روانپزشکی در همراهی با وسواس وجود داشته باشد و آن نیز درمان مجزایی بطلبد؛ ۴) ممکن است برخی از نشانههایی که به عنوان وسواس در نظر گرفته شده، در واقع ویژگیهای شخصیت وسواسی باشد، که در این صورت احتمالاً میزان پاسخ درمانی کمتر است؛ ۵) ممکن است داروهایی در کنار داروی ضد وسواس مصرف میشود که سطح این دارو را در خون کاهش میدهد و در نتیجه اثربخشی آن را کم میکند (داروهایی مانند کاربامازپین، فنوباربیتال، فنیتویین و ریفامپین). مصرف مستمر الکل نیز با تشدید متابولیسم کبدی ممکن است به طور مشابه سطح خونی داروها را کم و آنها را کماثر کند؛ ۶) بروز استرسهای محیطی ممکن است علیرغم ادامه مصرف داروهای ضد وسواس، به عود وسواس بیانجامد. در همین زمینه میتوان به استرس مهم حاصل از عدم حمایت افراد خانواده و سایر افراد نزدیک اشاره کرد.
در مورد سایر اختلالاتی که پرسیدهاید، همراهی آنها با وسواس شایع و هریک از آنها نیازمند درمان است. البته فراموشکاری، ممکن است عارضهای قابل برگشت از داروهای سروتونرژیک مرسوم ضد وسواس باشد و یا مهمتر و رایجتر از آن به دلیل وجود اضطراب یا افسردگی نمایان شده باشد. در هر صورت هر قضاوتی باید پس از تکمیل اطلاعات و توسط پزشک معالج صورت گیرد.
سؤال ۳۷: با عرض سلام وخسته نباشید. آیا دخترم میتونه برای امتحانش فقط دو یا سه عدد قرص ریتالین مصرف کنه و عوارض بعد از مصرف اولین قرص چیه؟ آیا باید دفعه اول نصف بخوره و آیا میزان مصرفش بستگی به وزن شخص داره. لطفاً راهنمائیم کنید، چون دخترم با وجود آمادگی درسی بدلیل استرس و اضطراب شدید بازدهی لازم رو نداره. ممنون از راهنماییتون.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. قرص ریتالین (متیلفنیدیت، استیمدیت) جزو داروهای دسته محرک و برای درمان اختلالاتی از قبیل اختلال بیشفعالی- نقص توجه (ADHD) است. برخی از افراد از این دارو برای «افزایش تمرکز» در دوران امتحانات استفاده میکنند، اما چنین کاربردی مورد تأیید نیست. هرچند ممکن است برخی از افرادی که از ریتالین در این مورد استفاده میکنند از این کار خود راضی باشند و در واقع سود برده باشند، این احتمال نیز وجود دارد که مصرف این دارو را در موارد مشابه ادامه دهند و به تدریج سوءمصرف یا وابستگی به دارو رخ دهد. این سوءمصرف یا وابستگی ممکن است به شکل پیشروندهای مخل کارکرد فرد در زندگی روزمره شود. همچنین در مواردی، بروز عوارض روانی دیگری ناشی از مصرف ریتالین در کسانی که برای دوران امتحان آن را مصرف میکنند محتمل است. لازم به یادآوری است که مصرف ریتالین در مواردی که به تشخیص و زیر نظر پزشک و برای درمان اختلالاتی چون اختلال بیشفعالی- نقص توجه به کار میرود، خطر سوءمصرف یا وابستگی را افزایش نمیدهد و حتی ممکن است خطر شروع سوءمصرف مواد را کم کند.
به علاوه، ریتالین کاربردی برای کاهش «اضطراب امتحان» ندارد (و حتی ممکن است اضطراب را افزایش دهد) و درمان چنین اضطرابی راهکارهای دیگری میطلبد.
سؤال ۳۶: مدت ۷ سال به تریاک اعتیاد داشتم و سه ماه است که ترک کردم. هنوز احساس ضعف در بدنم دارم و مشکلات بیخوابی هنوزم آزارم میدهد. دیگر مثل گذشتهها در جلسات کاری حوصله ندارم و برعکس گذشته برگزاری جلسات برایم سخت شده. با توجه به موقعیت شغلیام که مدیریتی است، راهی برای بهبود این وضعیت وجود دارد؟
پاسخ سایت روانپزشکان: اینکه تا مدتی طولانی پس از ترک مصرف مواد افیونی، مشکلاتی مانند کمخوابی و بیحوصلگی باقی بماند حالتی غیرمعمول نیست. همچنین همراهی اختلالاتی از قبیل افسردگی با اعتیاد، بسیار رایج است. واقعیت آن است که وابستگی به مواد نوعی از بیماری است که نیازمند پیگیری طولانی مدت است و «درمان با ترک مصرف ماده به پایان نمیرسد، بلکه آغاز میشود». لازم است زیر نظر روانپزشک مشکلاتی که نام بردید را پی بگیرید؛ داروهایی با اثر خوابآوری و بدون ایجاد وابستگی وجود دارد که برای رفع کمخوابی مفید است و البته اگر مشکل دیگری عامل کمخوابی باشد (مانند افسردگی یا اضطراب) درمان آن عامل به برطرف شدن کمخوابی منجر خواهد شد. حضور در جلسات گروهدرمانی یا رواندرمانی انفرادی، شرکت در گروههای خودیاری (مانند NA) و ورزش مستمر نیز کمک کننده است. شانس موفقیت نهایی، اغلب وابسته به «مدتی» است که فرد در برنامههای درمانی حضور فعال داشته باشد.
سؤال ۳۵: سلام، خسته نباشید. من ۲۱ سالم است و یکبار نزدیک به ۱۰ ساعت شیشه مصرف کردم و دیگر سمتش نرفتم؛ بدون هیچ دکتر و دارویی. اثراتش تا یک هفته بعد باقی بود ولی بعد رفع شد (۴ روز بیخوابی و سه چهار روز ضربان قلب شدید). الآن به شدت متنفرم ازش. این قضیه مربوط به یکسال پیش است. هر از گاهی استرس شدید میگیرم و در این حالت مغزم درست کار نمیکند. مثلاً میروم توی اتاق که یک کاری کنم، ولی به اتاق که میرسم یادم میرود چهکار داشتم؛ و از این قبیل مثالها. خواستم ببینم این اثر مصرف شیشه است یا نه؟ برای درمانش چهکار کنم؟ ممنون.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. هرچند شیشه مادهای بسیار اعتیادآور و با عوارض مختلف کوتاه و درازمدت است، این که مصرف یک روزه شیشه اثراتی اینچنینی در درازمدت داشته باشد، ثابت نشده است. با این حال لازم است برای ارزیابی کامل روانپزشکی و بررسی وضعیت کارکرد شناختی مغز اقدام کنید. مرکز آموزشی درمانی روانپزشکی ایران – وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران – خدماتی در این زمینه در واحد ارزیابی عصبی- شناختی خود زیر نظر اساتید روانپزشکی راهاندازی کرده است. ضمناً توصیه میشود برای ارزیابی وضعیت کارکرد مغزی، مراقب تبلیغات برخی از مراکز برای جلوگیری از اجرای آزمونهای هزینهزا و غیرضروری باشید.
سؤال ۳۴: با سلام. خواستم در مورد اینکه چه مواد غذایی و خوراکی برای اختلالات دوقطبی مفید هستند سؤال بپرسم.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. رژیم غذایی خاصی برای درمان اختلال دوقطبی وجود ندارد. با این حال در مورد «مصرف کمکی» امگا۳ برای درمان افسردگی دوقطبی شواهدی موجود است؛ البته میزان مصرف این مکمل در درمان افسردگی باید در حد مورد قبول برای درمان باشد و نه صرفاً مصرف روزانه هر نوعی از کپسول امگا۳. باید اذعان کرد که اطلاعاتی که روی تعدادی از وبسایتهای فارسی در مورد درمانهای غذایی اختلالات روانپزشکی آمده، حاوی نوعی بزرگنمایی در مورد اثربخشی نوع تغذیه در درمان این اختلالات و مطالبی غیرعلمی است. البته توجه به این نکته اهمیت دارد که با در نظر گرفتن فراوانی چاقی در افراد دچار اختلال دوقطبی و عارضه افزایش وزن که با مصرف برخی از داروهای درمان کننده این اختلال بروز میکند، توجه به کنترل وزن و میزان قند و چربی خون اهمیتی بسیار دارد. از این نظر، رژیم غذایی متناسب با این اهداف در کنار فعالیت کافی جسمانی و ورزش منظم کمککننده است.
سؤال ۳۳: با سلام. بنده از کودکی درخودمانده بودم و در ارتباط با دیگران و بازی کردن با همسالان در مدرسه مشکل داشتم و بسیار گوشهگیر بودم. هیچ دوست صمیمی نداشتم و به دوستی علاقه نداشتم. از نوجوانی با افسردگی حاد همراه با تشویش و اضطراب زیاد روبرو شدم که تا سن ۳۰ سالگی ادامه داشت و کسی مرا راهنمایی نکرد. افسردگی در من به حدی بود که احساساتم ضعیف شد و ارتباطم با واقعیت قطع شده بود. البته من موفق شدم که لیسانس حسابداری بگیرم اما در محیط کار با مشکل عدم توانایی ارتباط با همکاران مواجه شدم چون افسردگی و تشویش زیادی داشتم. بعد به فکر این افتادم که خودم را درمان کنم و ۳ سال به گشت و گذار پرداختم و توانستم مشکلات ذهنی را بر طرف کنم. خواهش میکنم به من بگویید چنین حالتها و احساساتی که من داشتم چه نوع اختلال روانی میباشد؟ درخودماندگی- گوشهگیری- عدم بازی و ارتباط با دیگران و علاقه به نشستن و تنها بودن- افسردگی و اضطراب شدید در حد خودکشی- علاقه شدید به مبانی تئوری درسی و کتاب- سکوت طولانی و عدم حرف زدن- ورزش نکردن. با تشکر از راهنمایی شما.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. شرحی که نوشتهاید میتواند با افسردگی، اختلالات خفیف طیف اوتیسم، و ویژگیهای شخصیتی (مانند اسکیزویید) همخوانی داشته باشد و افتراق آنها از هم نیاز به بررسی کامل با مراجعه به یک روانپزشک دارد. البته افسردگی در کنار هریک از دو مورد دیگر نیز میتواند وجود داشته باشد. در واقع با اشاره شما به سابقه علایم افسردگی و گرایش به خودکشی، وجود یک افسردگی مزمن که از سنین پایین شروع شده محتمل به نظر میرسد و ممکن است توجیهکننده همه مشکلات شما باشد؛ هرچند دستکم از نظر دو مورد دیگر مذکور هم باید ارزیابی شوید و ممکن است در شرح حال کامل، نکات مهم دیگری هم به دست آید. از آنجا که در میان این سه مورد، بیماری افسردگی (و البته علایم اضطرابی که نوشتهاید) قابلیت درمان مؤثرتری دارند، تمرکز درمان بر این مورد اولویت دارد و در صورت پیگیری درمان شانس بهبودی سریعتری وجود خواهد داشت. توصیه اکید ما این است که برای شروع درمان، مراجعه به روانپزشک را به تأخیر نیندازید؛ به ویژه اگر افکار خودکشی هنوز وجود دارد.
سؤال ۳۲: سلام. من سه ماهی است که شیشه را ترک کردم ولی اصلاً سرحال نیستم و افسرده و بیرمقم. میخواستم ببینم من که الانزاپین، کلونازپام، ولبان، ریسپریدون و دیوالپروئکس میخورم آیا دلیل بیرمقیام همین داروهاست. داروی جدیدی نیاز است؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. با توضیحی که نوشتهاید دلیل مصرف همه داروها روشن نیست و برای قضاوت نیاز به اطلاعات جامعی از شرح حال شما وجود دارد. از میان داروهای شما ولبان (بوپروپیون) جزو داروهای ضدافسردگی است و سایر داروهای مصرفی شما هم عموماً عامل بروز افسردگی نیستند؛ هرچند خوابآلودگی ناشی از برخی از داروهای رخوتزا (مانند الانزاپین) ممکن است باعث بیرمقی شود که در این موارد نیاز به تعدیل دوز دارد. با این حال پس از ترک مواد ممکن است تا مدت کوتاه یا بلندی بیحوصلگی وجود داشته باشد که به جز داروها، شرکت در جلسات گروهدرمانی، کاردرمانی، برنامههای ورزشی و اشتغال به کاهش آن کمک میکند. اگر علایم افسردگی با وجود مصرف داروی ضدافسردگی وجود داشته باشد، افزودن داروی مکمل ضدافسردگی کمک کننده خواهد بود. ضمناً قابل ذکر است که در موارد وجود سابقه دورهای از شیدایی یا نیمهشیدایی، مصرف داروی ضدافسردگی با محدودیتهایی رو به روست. در هر صورت، تنها روانپزشک معالج است که صلاحیت تغییر دارو یا دوز آن را دارد.
سؤال ۳۱: با سلام. حدود دو سال است که داداشم هر چندوقت روی یک قسمت از بدنش وسواس میشود و تا مدتها ادامه میدهد. از لحاظ جسمی کاملاً سالم است. مثلاً قبلاً میگفت من الآن میمیرم و الآن میگوید نفسم یک طور دیگر هست، من با بقیه آدمها فرق دارم، تا حالا هیچکس توی دنیا بیماری من را نداشته. تکیه کلامش هم این است که «من میمیرم» و این حالت در شب به اوج خودش میرسد، به طوری که همه را نگران میکند. خواهش میکنم راهنماییم کنید.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. برادر شما دچار علایم اضطرابی است و هرچند با شرح مختصری که نوشتهاید نمیتوان تشخیص محکمی را ارائه کرد، میتوان گفت که اگر نگرانی ایشان از مردن به شکل حملهای و با علایم شدید اضطرابی بروز میکند (یا تشدید میشود)، با حملات پانیک (panic) تطبیق میکند. به علاوه، نگرانیهای مستمر از وضعیت بدنی و افکار مزاحم و مکرر مربوطه، در صورتی که واقعیتسنجی فرد مختل نشده باشد، اختلالات وسواس و شبه جسمی را مطرح مینماید. در صورت اختلال مستمر در واقعیتسنجی – به معنای ناتوانی مستمر در تشخیص بیمارگونه بودن این علایم – احتمال وجود اختلالات روانپریشی (پسیکوتیک یا سایکوتیک) به میان میآید. رسیدن به تشخیص دقیق نیازمند مصاحبه با فرد مبتلاست و ضروری است که مراجعه به روانپزشک را برای شروع درمان به تعویق نیندازید.
سؤال ۳۰: سلام. خسته نباشید. من دختری ۲۱ساله هستم که به خاطر استرس کنکور دچار افسردگی شدم و بنا به تشخیص پزشک مصرف افکسور را شروع کردم. ابتدا ۷۵ میلیگرم در روز بود و بعد چون تغییر چندانی در وضعیتم حاصل نشد دکتر دوز آن را به ۱۵۰ میلیگرم در روز افزایش داد. الان ۴ ماه است که این دوز را مصرف میکنم و تقریباً دو ماه است که به صورت متناوب دچار گرگرفتگی میشوم. درضمن من شیرینیجات و کاکائو را زیاد مصرف میکنم. میخواستم بدانم که گرگرفتگیام به چه دلیل است؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. گرگرفتگی اگر به دلیل وضعیت جسمانی مشخصی رخ نداده باشد میتواند نشانهای از اضطراب شما باشد که در این صورت با درمان مؤثرتر اضطراب کاهش خواهد یافت. از طرفی ونلافاکسین (افکسور، ونابید، آلونتا و …) ممکن است به ویژه در دوزهای بالاتر باعث افزایش نسبی فشار خون شود. بنابراین لازم است فشار خون شما هم اندازهگیری شود.
سؤال ۲۹: سلام. دانشجوی رشته … هستم. یک سال است که ازدواج کردهام. همسرم دکتری … است. اتفاقات زیادی در زندگی مشترک یک سالهمان افتاده، طوری که از زندگی و همسرم متنفر شدهام. نمیتوانم از همسرم جدا شوم چون بسیار ظاهر الصلاح است و توجیهی برای جدا شدن از طرف خانوادهام پذیرفته نیست. با دو مشاور و روانپزشک صحبت کردم. نوع اختلال آسپرگر و شخصیت پارانوئید را برایش محتمل دانستند. امکان مراجعه به روانپزشک و پیگیری بیشتر ندارم. هر روز دعا میکنم یا او بمیرد یا من. دیگر امیدی به زندگی ندارم. چهکار کنم؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. ابتدا موضوع برطرف کردن ناامیدی شما اولویت دارد و نیازمند رسیدگی است. شرایط ناگواری که شرح میدهید قابل درک است و روشن است که دوران دشواری را سپری میکنید. با این حال و در هر شرایط دشواری، برای حل مسئله ابتدا باید روحیهای عادی پیدا کنید تا توان مقابله با این شرایط را داشته باشید. به این لحاظ در کنار مشاورههای لازم، بررسی تشخیصی اختلال افسردگی در شما ضروری است. به هنگام افسردگی و کاهش اعتماد به نفس، توان حل مسئله کاهش مییابد و قدرت رویارویی با مسایل از دست میرود. از آنجا که جزییات مشکلات زندگی خود را ننوشتهاید، اظهار نظر در سایر مسایل ساده نیست ولی تردیدی هم نیست که باید امکان پیگیری موضوع را فراهم کنید و برای تغییر شرایط دست از تلاش برندارید. روانپزشک، روانشناس، مددکار اجتماعی، اطرافیان قابل اعتماد و به ویژه بزرگان فامیل برای فراهمآوری چنین امکانی ممکن است کمک کننده باشند. از سویی، پیدا کردن دلیلی هرچند کمارتباط با موضوع اصلی برای هدایت همسرتان به همراهی کردن شما در مراجعه به متخصص میتواند راهگشا باشد. البته شما نباید ایشان را به عنوان بیمار نزد متخصص ببرید، بلکه موضوع مراجعه باید دریافت مشورت باشد.
سؤال ۲۸: سلام. من مردی ۳۰ ساله هستم. حدود دو سال است که هر روز یک عدد کپسول ۷۵ میلیگرمی ونلافاکسین میخورم. میخواستم ببینم میتوانم مصرف این دارو را کاهش دهم و یا کلاً آن را قطع نمایم؟ یک بار که این کپسول را نصف کردم سرگیجه داشتم و نمیتوانستم تمرکز داشته باشم. ممنون میشوم که راهنمایی بفرمایید.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. کاهش یا قطع مصرف این دارو و سایر داروهای مشابه بستگی به نوع تشخیص (نام بیماری)، مدت لازم برای درمانهای حاد و نگهدارنده و عواملی دیگر دارد. اگر دوره درمانهای حاد و نگهدارنده به پایان رسیده و روانپزشک معالج با کم کردن یا قطع داروی شما موافق است، با توجه به عوارض قطع دارو که ذکر کردید، بهتر است برای شروعِ کاهش دوز، از قرصهای ۳۷/۵ میلیگرمی ونلافاکسین استفاده کنید. به این شکل که میتوانید در هر نوبت یکچهارم از قرص ۳۷/۵ میلیگرمی را کم کنید و پس از چند روز که عوارض جانبی کمکردن دارو مشاهده نشد به همین ترتیب باز هم میزان دارو را کاهش دهید. لازم به ذکر است که گاهی روانپزشک معالج زمانی طولانی را برای اجرای برنامه کم کردن دوز دارو صلاح میداند و در صورت عدم تبعیت از آن، فرد ممکن است با بازگشت علایم بیماری مواجه شود. همچنین در صورت بازگشت علایم بیماری اولیه، قاعدتاً لازم است طی مشورت با پزشک، دوباره دارو شروع شود.
سؤال ۲۷: سلام. آیا الکتروشوک میتواند خاطرات منفی انسان را پاک کند؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. الکتروشوک یا تشنجدرمانی یا ECT روشی برای درمان انواع مشخصی از اختلالات روانپزشکی به ویژه افسردگی است و کاربردی برای از بین بردن خاطرات منفی ندارد. با این حال، پس از بهبودی افسردگی، در بسیاری از موارد و با هر نوع درمان متناسبی، خاطرات ناخوشایندِ غیرقابل تحمل، تحملپذیر میشود و کنارآمدن با آن امکانپذیر میگردد. البته باید گفت که اختلال در حافظه کوتاهمدت از عوارض جانبی درمان با الکتروشوک است که در اکثر موارد طی مدت کوتاهی کاملاً برطرف میشود؛ و بدیهی است که مختص خاطرات خوشایند یا ناخوشایند نیست.
برای مطالعه بیشتر در مورد الکتروشوک، مطلبی با عنوان «به بیماران روانی برچسب نزنید» را در اینجا ببینید.
برای آشنایی با تاریخچه درمان با الکتروشوک، لینک فیلم را در اینجا ببینید.
سؤال ۲۶: با سلام و آرزوی تندرستی شما عزیزان. آیا شخص اسکیزوفرنیا که به دندان خود حساسیت دارد و هر چندروز یکبار به مدت یک ساعت آنها را میشوید و به مدت یک ساعت بلکه بیشتر فقط غرغره میکند؛ به علت اینکه مبادا روزی خراب شده و درد شدیدی داشته باشد. آیا اینها جزو توهمات اوست یا وسواس است؟ اگر توهم است چرا سرترالین رویش اثر داشت؟ ناگفته نماند که کاملاً درمان نشد. وی الان تحت نظر دکتر روزی یک عدد ریسپریدون دو میلیگرمی، دو عدد کلونازپام یک میلی، ۷۵ میلی سرترالین و یک عدد ابیلیزول ۱۵ میلی میخورد. حالا میتواند از خانه بیرون برود. شستن ناجور دندان و شنیدن صدای توهینآمیز قطع نشده. به راهنمایی شما نیاز داریم.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. شستشوی مفرط دندانها با نیتی که ایشان برای پیشگیری دارد با «بیماری وسواس» همخوان است که میتواند در کنار اسکیزوفرنیا وجود داشته باشد؛ مگر آن که این شستشو در واکنش به علایم روانپریشی مانند «توهمات آمرانه» یا «هذیانی در ارتباط با وضعیت دندانها یا بدن» انجام شود. به هر حال، برای کمک به درمان آن، دوز بالاتری از سرترالین و (در صورت همکاری فرد مبتلا) رفتاردرمانی پیشنهاد میشود. از طرفی، در صورتی که علایم وسواس پیش از این وجود نداشته و اخیراً در حال مصرف داروها بروز کرده است، این احتمال را که عارضه مصرف ریسپریدون یا ابیلیزول (آریپیپرازول) باشد را باید در نظر داشت. در همه این موارد حتماً با پزشک محترم معالج مشورت کنید.
سؤال ۲۵: سلام. دحتری دارم ۱۸ ساله. از کوچکی دیرآموز بود. به علت تشنج بنا به تجویز پزشک قبلاً قرصهای والپروات میخورد و حالا قرص دیوالدین میخورد. در فصل پاییز به قدری حالش بد میشود که پرخاشگری میکند، با خودش حرف میزند، یا به یک نقطه نگاه میکند و حرف میزند، روی جنس مخالف حساس است و به شدت پرخاشگری میکند. پزشک قبلاً تریفن (تریهگزیفنیدیل) و ریسپریدون نیز تجویز کرده بود و بعد قطع کرد. حالا که حالش بد شده مجدداً روزی نصف قرص از هر کدام میخورد. خواهش میکنم من را یاری کنید.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. اگر تشخیص بیماری صرع (اپیلپسی) گذاشته شده و علت مشخصی برای حملات یافت نشده است، با اطلاعاتی که نوشتهاید کنترل حملات تشنج تحت بررسی با الکتروانسفالوگرافی (نوار مغز) با دوز کافی از داروهای ضدتشنج (از قبیل والپروات و دیوالدین که مصرف میکردهاند) درمان خط اول مشکلات رفتاری است. در این مسیر اندازهگیری سطح سرمی دارو در کنار بررسی وضعیت بالینی فرد به تنظیم دوز مناسب دارو کمک میکند. با این حال، در مواردی حملات تشنج بالینی (که دیده میشود) یا تحت بالینی (که در نوار مغز مشهود است) با یک دارو کنترل نخواهد شد و نیاز به داروهای ضدتشنج دیگری هم وجود دارد. از طرفی، ممکن است همه مشکلات رفتاری مربوط به حملات تشنج نباشد و یک بیماری روانپزشکی با علایم خلقی یا اضطرابی یا رفتاری یا روانپریشی هم تشخیص داده شود؛ در این شرایط تشخیص و درمان آن اختلال هم برای بهبودی بیشتر بیمار ضروری است. به این لحاظ، لازم است درمان این موارد به کمک دو نفر متخصص – روانپزشک (اعصاب و روان) و نورولوژیست (مغز و اعصاب) – انجام شود.
سؤال ۲۴: سلام. نصف قرص ونلافاکسین را طبق تجویز پزشک برای درمان افسردگی و اضطراب دیشب برای اولین بار مصرف کردم ولی به من بىخوابى و تهوع شدید داد. امروز عوارض برطرف شدهاند. قرار بود به تدریج مقدار دارو را بیشتر کنم. باید دارو را ادامه بدهم؟ ممنون.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. امشب دارو را مصرف نکنید و از فردا بعد از نهار و همراه با آب کافی یک چهارم قرص را میل کنید. اگر باز هم عوارض شدید بود بهتر است در صورت موافقت پزشک معالج دارو تعویض شود، ولی اگر عوارض مذکور قابل تحمل بود در روزهای آینده با ادامه مصرف دارو احتمالاً برطرف خواهد شد. پس از برطرف شدن این عوارض، مقدار دارو را به نصف قرص برسانید (پس از نهار) و به همین ترتیب طبق برنامه قبل افزایش دهید.
سؤال ۲۳: با سلام و خسته نباشید. من دچار وسواس شدید فکری هستم و واقعاً امکانش نیست پیش روانپزشک بروم. هشت سال است که وسواس عذابم میدهد. توی این ۸ سال عذاب کشیدم و در بهترین وشیرینترین لحظات زندگیم، افکار آشفته من نگذاشته لذت ببرم. عذاب وجدان شدید دارم. نمیشود بروم نزد روانپزشک چون شوهرم موافقت نمیکند و ظاهرم چیزی را نشان نمیدهد. کمکم کنید. آیا با مطالعه کتاب میتوانم بدون دارو مشکلم را حل کنم؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. به عنوان بخشی از درمان، همراهی اطرافیان و درک مشکلات فرد مبتلا از جانب افراد خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است. به این لحاظ پیشنهاد میکنیم ضمن مطالعه کتاب یا مطالب مرتبط، به تدریج همسر محترمتان را با این بیماری آشنا کنید و مشکلاتتان را بگویید. همچنین مطالعه بخشهایی از سایت روانپزشکان که در بخش «پرسشهای متداول» به معرفی روانپزشک و حوزه کاری او پرداخته، و مطالعه مقاله «بیماریهای روانی در نگاه مردم» و نیز مقاله «چرا باید داروی اعصاب مصرف کنم» و معرفی آنها به همسر گرامیتان ممکن است کمک کننده باشد. در نهایت برای مشورت با روانپزشک و تشخیص مشکل، و نه الزاماً با هدف شروع درمان، به همراه همسر محترمتان مراجعه کنید.
پرسش شما در این مورد که آیا تنها با مطالعه کتاب میتوان به بهبودی رسید، سؤال سادهای نیست و به هر حال توصیه به درمان بدون ارزیابی دقیق تخصصی و طراحی پروتکل جامع و متناسب، مطلوب نیست.
سؤال ۲۲: با سلام. پسرم بعضی مواقع درحالی که نشسته صورت و بدنش حدود چند ثانیه لرزش شدید میکند و میگوید نخاعش سرد میشود. بعد مجرای ادرارش سرد شده و نمیتواند ادرار کند و مرتباً آب گرم میریزد تا ادرارش بیاید. در حالی که از نظر ارولوژی مشکلی ندارد. دکتر اعصاب و روان به علت توهم و دیگر علایم، اسکیزوفرنیا تشخیص داده و از کودکی دچار این ناراحتی است. الان حدود ۳۰ سال دارد. با داروهای مختلف و بردن پیش دکترهای حاذق هنوز همه خانواده رنج میبریم. به نظر شما ممکن است مشکل چیز دیگری باشد و من کوتاهی کرده باشم؟ به نظر شما این بار پیش دکتر مغز و اعصاب برویم؟ آیا نوار مغز یا اسکن از مغز خوب است؟ البته ۲۲ سال پیش همه این کارها را کردیم، ولی الان وسایل علمی پیشرفته شده. آیا ممکن است صرع خفیف باشد؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. با توضیحاتی که فرمودید، این که احتباس ادرار یا دشواری در دفع ادرار عارضه داروهای مصرفی باشد محتملتر به نظر میرسد و درمان آن به عنوان عارضه جانبی داروها اولویت دارد. با این حال، رفتارهای یک شکل و تکرار شونده مورد نظر شما هنگام نشستن، میتواند موردی برای انجام نوار مغز باشد و معاینه یک نورولوژیست (متخصص مغز و اعصاب) پیشنهاد میشود.
سؤال ۲۱: پسرم هفته قبل از بیمارستان مرخص شده. ۲۶ سالش است. تشخیص سایکوز داده بودند. الان هالوپریدول و آرتان میخورد. مشکل فعلی پسرم این است که آب دهانش جاری است و آنقدر شدید است که ظاهر خیلی بدی پیدا کرده. راه رفتنش هم اینقدر آهسته شده که به زحمت حرکت میکند. قبل از بستری شدن اصلاً این مشکلات را نداشت و این برای ما خیلی نگران کننده شده. امیدی هست که بهتر بشود؟
پاسخ سایت روانپزشکان: افزایش ترشح بزاق و کندی حرکات احتمالاً عارضه مصرف هالوپریدول در ایشان است. به این عارضه، پارکینسونیسم میگویند و دلیل تجویز آرتان (همان داروی تریفن یا با نام ژنریک تریهگزیفنیدیل) نیز قاعدتاً جلوگیری از بروز این عارضه یا درمان آن بوده است. ممکن است دوز تجویز شده هالوپریدول بیشتر از آن بوده که آرتان بتواند از عوارض آن جلوگیری کند و البته به هرحال برخی از افراد برای ابتلا به عوارض داروها حساسترند. در هر صورت، با تنظیم دوز این دو دارو یا در نهایت تعویض دارو این عارضه معمولاً به سادگی قابل درمان است و لازم است در اولین فرصت به کمک پزشک معالج برای رفع آن اقدام کنید. در صورتی که به ایشان دسترسی ندارید میتوانید به اورژانس بیمارستان مراجعه کنید.
سؤال ۲۰: خواهری ۳۹ ساله دارم که معلول ذهنی است. مدتی بود کمی پرخاشگر شده بود. دکتر ریسپریدون تجویز کرد ولی بعد از مصرف خیلی بدتر شده طوری که اعضای خانواده را میزند. جیغ میزند و بیقراری میکند. نمیتواند جایی برای مدتی بنشیند. شرایط خیلی بدی دارد. خواهش میکنم راهنمایی کنید.
پاسخ سایت روانپزشکان: انتخاب داروی مناسب برای کنترل رفتارهای پرخاشگرانه افراد دچار ناتوانی ذهنی در بیشتر موارد به کاهش این رفتارها منجر میشود. ریسپریدون از معدود داروهایی است که مطالعات قابل توجهی در این زمینه روی آن انجام شده و در حالت کلی انتخاب مناسبی محسوب میشود. با این حال، اثرات جانبی داروها قابل پیشبینی نیست و گاهی از این طریق باعث تشدید بیقراری یا عصبانیت فرد میشوند. تنها بر پایه اطلاعاتی که نوشتهاید و بدون شرح حال کامل و معاینه بیمار، بدیهی است که نباید تجویز دارویی را به شما پیشنهاد کنیم و هر نامی که در اینجا آورده میشود باید توسط پزشک معالج بیمار تأیید شود. با این حال، میتوان گفت که در چنین موردی دلیل تشدید علایم ممکن است شروع دارو با دوز بالا یا بروز عارضهای به نام آکاتیژیا (بیقراری قابل مشاهده ناشی از دارو) باشد. در این صورت ممکن است شروع دوباره دارو با دوز کم و افزایش تدریجی آن به رفع مشکل کمک کند و در صورت ادامه یافتن علایم شدید رفتاری، قطع دارو پیشنهاد میشود. همچنین داروهایی مانند پروپرانولول (اگر به دلیلی منع مصرف در این بیمار نداشته باشند) میتوانند این بیقراری دارویی را کم کنند. داروهای دیگری مانند داروهای دسته «ضدتشنج» نیز در مواردی به کار میروند. نکته مهم دیگری هم در انتخاب دارو وجود دارد و آن تشخیص اختلالات دیگری است که ممکن است در فرد دچار ناتوانی ذهنی وجود داشته باشد. مثلاً وجود مشکلاتی از قبیل افسردگی یا بقایای بیشفعالی کودکی انتخابهای درمانی دیگری را مطرح میکنند. البته این بیقراری ممکن است دلیل دیگری از قبیل استرسهای جدیداً پیشآمده داشته باشد و یا گاهی بروز یک بیماری ساده جسمی، عامل بیقراری یا پرخاشگری فرد دچار ناتوانی ذهنی میگردد. جدا از تجویز داروها، روشهای آموزش خانواده، کمک به ارتقای حس امنیت و اعتماد به نفس بیمار و مداخلههای رفتاری میتواند به افزایش آرامش فرد و خانواده کمک کند.
سؤال ۱۹: من ۳۰ ساله هستم و روانپزشک تشخیص بیماری دوقطبی برایم داده است. در حال مصرف والپروات سدیم و گاباپنتین بودم که به دلیلی دکترم را عوض کردم. حالم کاملاً خوب بود. دکتر دوم گفت برای مشخص شدن تشخیص دوقطبی باید نوار مغزی بگیرم. نوار مغزی انجام شد و گفتند تشخیص دوقطبی تأیید نمیشود و نوار نرمال است. بنابراین والپروات را قطع کردند و داروی دیگری به جای آن تجویز کردند. بعد از تغییر دارو بیخوابی شدید و دلشوره پیدا کردهام. کمی هم عصبانیت و چندبار درگیری لفظی داشتهام که معمولاً این طور نیستم. مصرف لورازپام و دیازپام هم آرامم نمیکند. از نظر شما باید چه کار کنم؟
پاسخ سایت روانپزشکان: نوار مغز (الکتروانسفالوگرافی یا EEG) وسیلهای برای تشخیص اختلال دوقطبی نیست. اختلال دوقطبی بر پایه مصاحبه روانپزشکی، شرح حال کامل، بررسی برای اطمینان از نبودن بیماری دیگری به عنوان علت علایم روانپزشکی، و اطمینان از آن که مصرف مواد عامل بروز علایم نباشد، تشخیص داده میشود. اگر این بیماری با والپروات سدیم که از داروهای رایج و مؤثر در درمان آن است در کنترل بوده و عارضه عمدهای با مصرف آن وجود نداشته، بهترین راه، بازگشت تدریجی به درمان پیشین است. با این حال، لازم است که در اولین فرصت نزد روانپزشک برای ارزیابی وضعیت کنونی خود بروید.
سؤال ۱۸: سلام. من ۱۴ سالم است. من با تجویز پزشک ریتالین مصرف میکنم. میخواستم بدانم آیا راست میگویند که ریتالین نوعی شیشه است؟ اگر هست آیا برای من مصرف ریتالین اشکالی ندارد؟ برای من عوارضی ندارد؟ راستی من به علت بیشفعالی ریتالین میخورم.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام بر شما. کماکان داروهای دسته محرک از قبیل ریتالین (که نام تجاری داروی متیلفنیدیت است) مهمترین درمان اختلال بیشفعالی هستند. مصرف این داروها در درازمدت باعث اصلاح ساختار مغز افراد مبتلا به بیشفعالی میگردد. از سوی دیگر، «شیشه» نام مادهای بسیار اعتیادآور و در دسته «مواد محرک» است و از نظر ساختمانی شباهتهایی به داروهای فوق دارد. با این حال، برخلاف داروهایی مثل ریتالین که ساختار مغز را در افراد بیشفعال اصلاح میکنند، مصرف شیشه مخرب سیستم عصبی است و باعث اعتیاد و عوارض روانی و جسمانی مختلف میشود. البته ریتالین هم توسط برخی از افراد مورد سوء مصرف واقع میشود و بدون تجویز پزشک نباید مصرف شود. با این حال، جالب است که این دارو در افراد دچار بیشفعالی و با دوزی که پزشک تجویز میکند اعتیادآور نیست و فرد میتواند دارو را اگر لازم باشد تا سالها مصرف کند. بدیهی است که در طول مدت مصرف دارو، فرد باید به شکل دورهای توسط پزشک معالج برای ارزیابی لزوم ادامه درمان و عوارض جانبی دارو بررسی شود.
سؤال ۱۷: ۴۳ ساله هستم. به توصیه دوستم که سالهاست داروی خوابآور میخورد شروع کردم به مصرف زولپیدم. باعث شد هر شب راحت خوابم ببرد. ولی اتفاق عجیبی افتاده. خانوادهام هر روز میگویند قبل از خواب حرفهایی زدهام ولی هیچکدام را یادم نمیآید. خیلی از این موضوع ترسیدم و دارو را قطع کردم. ممکن است عارضه زولپیدم باشد؟
پاسخ سایت روانپزشکان: زولپیدم داروی خوابآوری با اثر سریع و البته کوتاه است. یعنی باعث شروع سریع خواب میشود ولی تداوم خواب را افزایش نمیدهد. به این دلیل، برای افرادی که مشکل در شروع خواب دارند ممکن است مناسب باشد. با این حال، با توجه به اثر سریع آن، لازم است بلافاصله پیش از خوابیدن مصرف شود. در غیر این صورت عارضهای که برای شما پیش آمد – یعنی اختلال حافظه در مورد وقایع حدفاصل مصرف دارو تا پیش از خواب – ممکن است بروز کند. البته این عارضهای دایمی نیست و با قطع دارو برطرف میشود. همچنین در مواردی بروز توهم بینایی (دیدن چیزهایی که دیگران نمیبینند) در همین فاصله زمانی که گفته شد گزارش شده است. پس شیوه درست مصرف دارو (بلافاصله پیش از رفتن به رختخواب) اهمیت دارد. البته نکته بسیار مهم آن است که کمخوابی طولانیمدت را نباید تنها با مصرف داروی خوابآور درمان کرد، بلکه باید با مراجعه به پزشک به بررسی علت زمینهای آن اقدام نمود. در این مورد مقاله «خوابآورهای عامل بیخوابی» را مطالعه کنید.
سؤال ۱۶: من یک زن خانهدار و ۳۶ ساله هستم. قبلاً در یک روستا معلم بودم ولی دلشورههای زیادم مانع از موفقیت در آموزش بچهها و ارتباط خوشایند با همکارانم میشد. در آخر استعفا دادم و سعی کردم با این کار آرامش را به زندگیم برگردانم. خانهنشین شدنم هم فایدهای نداشت و مصیبتها و بیقراریهایم ادامه پیدا کرد. الان تحمل سروصدا، مخالفت دیگران، گوشه و کنایه و حتی شوخی یا نصیحت کسی را اصلاً ندارم و خیلی زود از کوره در میروم. شوهر و دوستانم همه اصرار دارند که باید قرص اعصاب بخورم و یکبار پیش دکتر هم رفتم و او هم همین را گفت. با همه این حرفها هنوز قانع نشدهام و ته دلم راضی نمیشوم که دارو بخورم. همهاش میگویم چرا من؟ شاید شما حرف جدیدی داشته باشید.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. این سؤال بسیاری از افرادی است که هنوز درمانهای روانپزشکی را متفاوت با سایر شاخههای پزشکی میبینند و بیماریهای روان را چیزی جدا از سایر بیماریهای بدن خود میدانند. از طرفی ممکن است باورهای نادرست همهگیری که در مورد داروهای اعصاب وجود دارد یا برچسبی که گاهی اطرافیان به ناحق بر پیشانی فرد مصرف کننده داروی اعصاب میزنند عامل فرار از روانپزشک یا داروهای روانپزشکی باشد. برای اطلاع بیشتر در این مورد، پیشنهاد میکنیم مقاله «چرا باید داروی اعصاب مصرف کنم؟» را مطالعه کنید. در مورد اضطراب نیز میتوانید اینجا را ببینید.
سؤال ۱۵: با سلام خدمت شما بزرگواران. آیا دادن قرص سلکوکسیب به بیمار اسکیزوفرنیا که ریسپریدون، کلونازپام، ابیلیزول و سرترالین میخورد اشکالی دارد؟ چون هروقت حالش بدتر میشود داروهای ضد التهاب مثل دگزامتازون یا دارویی مثل دیفنهیدرامین مؤثر است. اگر اشکالی ندارد مقدار مصرف آن در روز چقدر است؟ ممنونم.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. سلکوکسیب، دیفنهیدرامین و دگزامتازون از درمانهای خود بیماری اسکیزوفرنیا نیستند و در صورتی قابل تجویزند که دلیل دیگری برای مصرف آنها وجود داشته باشد. مصرف بیمورد سلکوکسیب و دگزامتازون میتواند در درازمدت بر سیستمهای مختلف بدن اثرات سوء بگذارد. البته داروهای آنتیهیستامین نسل قدیمی، مانند دیفنهیدرامین و هیدروکسیزین، اثرات رخوتزایی دارند که از آن طریق میتوانند به کاهش اضطراب و افزایش خواب کمک کنند؛ بدیهی است که تجویز آنها باید پس از ارزیابی موارد ممنوعیت و شرایط بالینی بیمار صورت گیرد.
سؤال ۱۴: با سلام. چه تمرینها و چه رفتاری برای بامسؤولیت کردن مردی که تازه با او ازدواج کردهام وجود دارد؟ با تشکر
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. مسؤولیتپذیری موضوع پیچیدهای است که عوامل زیادی ممکن است بر آن تأثیر بگذارد. بنابراین ابتدا باید به دنبال دلیل کمبود یا نقصان آن گشت. بعضی از ویژگیهای شخصیتی، بعضی از حالات روانی مانند افسردگی یا اضطراب، وقایع دوران کودکی، ادامه برخی از علایم اختلالات رفتاری کودکی در دوران بزرگسالی، مصرف مواد و … را به عنوان برخی از عوامل احتمالی بروز این مشکل میتوان نام برد. به این ترتیب موضوع سادهای نیست که با چند توصیه قابل حل باشد. بهترین راه در آغاز، بررسی کارشناسانه موضوع است و در واقع، مراجعه به روانپزشک برای بررسی وضعیت رفتاری، شخصیتی و مسایلی که میان شما وجود دارد، از جمله تفاوتهای فرهنگی، گام اول محسوب میشود. سپس بسته به نوع مشکل و تشخیص، توصیهها قابل ارائه خواهد بود.
سؤال ۱۳: سلام. من کارمند و دارای چهار فرزند هستم. بعد از شروع افسردگی به تدریج نتوانستم به وظایف شغلیم به خوبی عمل کنم. بعد از مدتی ارتباطم با همسر و بچهها تیره شد و گاهی حتی به آنها پرخاش فیزیکی میکردم. بچهها را میزدم و بعد به شدت گریه میکردم یا سرم را به دیوار میکوبیدم. کم کم کاملاً از کار افتاده و خانه نشین شدم. بالاخره به توصیه دوستان به روانپزشک مراجعه کردم ولی مصرف داروهایی مثل نورتریپتیلین، آمیتریپتیلین و ونلافاکسین مؤثر واقع نشدند. هفته قبل دست به خودکشی زدم و بعد در بیمارستان بستریام کردند. الآن در حال درمان با الکتروشوک هستم. دو جلسه الکتروشوک انجام شده ولی اصلاً تأثیری نداشته. انگار دیگر امیدی به بهبودی من نیست. بعد از این چه باید بکنم؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. خوشبختانه راههای درمان بیماری افسردگی متنوع و امیدبخش است. انجام دو جلسه الکتروشوک برای نتیجهگیری در مورد عدم اثربخشی آن بسیار ناکافی است و عموماً انجام شش جلسه حداقل تعداد جلسات لازم است. گاهی و البته به ندرت حتی تا ۲۰ جلسه الکتروشوک متوالی ممکن است لازم شود. در مورد داروهایی هم که مصرف کردهاید، هرچند جزو داروهای ضدافسردگیِ مؤثرند، پیش از آن که در مورد اثربخش بودن یا نبودن آنها در مورد خودتان قضاوت شود باید از این موضوع که با مقدار کافی و در مدت کافی مصرف شده باشند مطمئن شد. از سوی دیگر، استفاده از داروهایی از دستههای دیگر که هنوز مصرف نکردهاید و نیز بهرهگیری از ترکیب دو یا چند داروی مؤثر بر افسردگی راهکارهای بعدی هستند. تعداد این ترکیبات چند دارویی که قابل مصرفاند زیاد است و روانپزشک محترم شما حتماً در این مورد میتوانند اطلاعات زیادی در اختیارتان بگذارند. در کنار همه اینها شرکت در جلسات رواندرمانی و مشاوره خانوادگی هم کمک کننده است. با در نظر گرفتن همه این راهها، ناامید شدن شما از درمان را شاید بتوان تا حدی علامتی از بیماری افسردگیتان دانست و به هر حال پیشنهاد میکنیم که این برداشت را صرفاً نشانهای از خود بیماری بدانید و نه آن که نتیجه بگیرید واقعاً امیدی نیست و دست از ادامه درمان بکشید. با شما عمیقاً همدردی میکنیم و آرزوی بهبودی هر چه سریعترتان را داریم. واقعاً امیدی هست و چه بسیار.
سؤال ۱۲: سلام. من مبتلا به وسواس، صرع و اختلال دوقطبی هستم. الآن لاموتریژین، دپاکین و فلووکسامین مصرف میکنم. مدتی است که افسردگیم خیلی شدید شده و گاهی به خودکشی فکر میکنم. به این دلیل روانپزشک تصمیم گرفته از شوک برای درمانم استفاده کند. قرار است قبل از شوک داروهای ضدتشنج کم کم قطع شود و بعد برای انجام شوک بستری شوم. من نگرانم که کم کردن داروهای ضدتشنج باعث برگشتن تشنجها شود. نظر شما در این مورد چیست؟ سپاسگزارم
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. امیدواریم هر چه زودتر به سلامتی کامل دست یابید. این که برای تصمیمگیری در چنین موردی حتماً باید پزشک معالج نظر دهد امری بدیهی است. بنابراین چند نکته با تکیه بر اطلاعاتی که فرستادهاید در اینجا بیان میشود و تصمیم بر عهده روانپزشک محترم شما خواهد بود:
۱- استفاده از الکتروشوک (ECT) برای درمان افسردگی شدید (دوقطبی و غیر دوقطبی) در حالت کلی، معقول و انتخاب مناسبی است.
۲- الکتروشوک جلسه به جلسه باعث کم شدن احتمال بروز تشنج در فرد میشود. بنابراین اجرای آن در فرد دچار بیماری صرع، در حالت کلی ممنوعیتی ندارد.
۳- از آن جا که درمان با الکتروشوک به وسیله ایجاد تشنج پیش میرود، معمولاً هنگام انجام آن داروهای ضدتشنج که برای درمان بیماریهایی مانند اختلال دوقطبی تجویز شدهاند به تدریج قطع میشود، تا الکتروشوک قابل اجرا باشد. با این حال، در افراد مبتلا به بیماری صرع نیازی به کم کردن دوز داروی ضدتشنج نیست و در واقع، کم کردن سریع دوز آن میتواند خطر عود حمله تشنج را در فردی که سابقه بیماری صرع (اِپیلپسی) دارد زیاد کند.
۴- اگر داروهای ضدتشنج شما هر دو برای کنترل بیماری صرع تجویز شدهاند (و نه صرفاً به منظور درمان اختلال دوقطبی)، ادامه مصرف آنها در روزهای اجرای الکتروشوک لازم است؛ مگر آن که به دلیل دیگری پزشک معالج قطع مصرف آنها را ضروری بداند.
سؤال ۱۱: با سلام. دختر ۳۲ سالهام مدت ۲۰ سال است که اسکیزوفرنیا دارد. هر وقت دکتر به او دارویی میدهد با احتباس شدید ادرار مواجه میشود. دکتر اورولوژی هم گفتند مشکل کلیه و مثانه ندارد. روزانه ریسپریدون ۳ میلیگرم، کلونازپام ۲ میلیگرم و سرترالین ۱۰۰ میلیگرم مصرف میکند. با وجود مصرف داروها گاهی صداهای توهینآمیز میشنید. بنابراین ریسپریدون را اضافه میکردم ولی حالش بدتر میشد تا این که دکتر جدید بردم گفتند تمام داروها قطع شود و فقط ۳۰۰ میلیگرم کوئتیاپین بدهید. دوز روزانه دارو را از ۲۰۰ میلیگرم که بالاتر بردم هم احتباس ادرارش بیشتر شد و هم از اتاق دیگر بیرون نمیآمد. به ناچار دوباره سرترالین روزانه ۱۰۰ میلیگرم را دادم. بهتر شد. الآن روزانه ۲۰۰ میلیگرم کوتیاپین، ۱۰۰ میلیگرم سرترالین و ۲ میلیگرم کلونازپام میخورد. حالش مثل قبل است. دکتر هم به قدری مشغول است که تماس با وی بسیار سخت است. دیگر خودم هم ناراحتی روحی گرفتهام. با تشکر
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. عارضه احتباس ادرار اگر در بررسیهای متخصص اورولوژی یا نفرولوژی مشکلی دیده نشده، با توضیحات شما قاعدتاً به مصرف داروها مربوط است. این عارضه جزو عوارض به اصطلاح آنتیکولینرژیک داروهاست و هرچند ریسپریدون و کوئتیاپین (ترانکوپین، سروکوئل، کوئنتیاکس) از این نظر کم عارضهاند احتمال بروز آن وجود دارد. با توجه به باقیماندن برخی از علایم بیماری اصلی و اینکه احتمالاً کم کردن دوز دارو به صلاح نیست، دارویی به نام بتانکول که از مراکز خاصی احتمالاً قابل تهیه است در درمان احتباس ادرار قابل تجویز است. میتوانید در مورد تجویز این دارو با پزشک محترم معالج مشورت نمایید.
سؤال ۱۰: سلام. من ۲۹ ساله و مادر دو فرزندم. بعد از آن که روانپزشک تشخیص افسردگی داد، از سه سال قبل روزی یک قرص سیتالوپرام ۲۰ میلیگرمی میخورم و از همان اوایل مصرف دارو تا حدی بهتر شدم و میتوانم به کارهایم برسم و گوشهگیری را هم تا حدی کنار گذاشتم. ولی با این که سه سال گذشته هنوز کاملاً راضی نیستم و کمی بیانگیزه و بدون شور و شوق زندگی هستم. دکترم مقدار دارو را تغییر نمیدهد و همین مقدار را کافی میداند. همسرم هم میگوید خودت سعی کن تا دارویت بیشتر نشود. به نظر شما امکان بهتر شدن هست؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. توضیحی که در اینجا داده میشود با فرض درست بودن تشخیص اختلال افسردگی است و بدیهی است که پیشنهادات ما برای اجرا باید از طرف پزشک معالج شما تأیید شود. نکته اول: افسردگی باید در صورت امکان به شکل کامل درمان شود و در غیر این صورت امکان عود حالت شدیدتر آن وجود دارد. نکته دوم: عدم بهبودی کامل افسردگی با مصرف دوز کمی از اولین داروی تجویز شده موضوع عجیبی نیست. در این موارد، راه حلهای مختلفی وجود دارد؛ مانند افزایش دوز دارو (تا حد مجاز)، اضافه کردن داروی دیگری به داروی اول، تغییر دادن داروی مصرفی، و استفاده همزمان از رواندرمانی. بنابراین همیشه امکان بهتر شدن هست و ناامیدی جایی ندارد. نکته سوم: در این موارد، سعی کردن برای مصرف داروی کمتر یا دوز کمتر آن، راه حلی خارج از منطق است. در واقع، هدف نباید کم کردن دارو باشد، بلکه هدف را باید دستیابی به بهبودی کامل بیماری افسردگی قرار داد. با این هدفگذاری و در کنار اجرای کامل شیوههای درمان، میتوان در زمان کوتاهتری به بهبودی رسید و پس از آن این بهبودی را حفظ کرد. اگر صرفاً برای کمتر کردن دارو در اجرای دستورات درمانی کوتاهی کنیم، ممکن است به تشدید سیر بیماری و عود بیشتر آن و در نهایت به افت کیفیت زندگی خود در درازمدت کمک کرده باشیم. نکته چهارم: این که افراد خانواده یا دوستان با گفتن جملاتی از سر خیرخواهی، از فرد افسرده بخواهند که «خودت سعی کن تا داروهایت را کم کنی»، درحقیقت بار بیماری را بیش از پیش بر گردن فرد مبتلا میگذارند و چه بسا با این روش باعث شوند که او احساس کند نزدیکانش او را درک نمیکنند و همین به طولانی شدن یا تشدید افسردگی منجر شود.
سؤال ۹: سلام. پسر ۸ سالهام بیشفعال است و مشکلات تحصیلی زیادی دارد. روانپزشک دو سال قبل برایش ریتالین نوشت و سه ماه به او دادم. عارضهای نداشت ولی به خاطر این که به من گفته بودند اعتیادآور است بیشتر از یک قرص در روز به او ندادم. همین هم بد نبود و هر روز تا چند ساعت اثرش را میدیدیم. با این حال به خاطر ترس از وابستگی دارویش را قطع کردم. الآن مشکلات رفتاری و درسی پسرم واقعاً اذیتمان میکند. اخیراً به مرکزی رفتیم که به ما پیشنهاد نوروفیدبک دادند. گفتند این برخلاف ریتالین عوارض ندارد. به نظر شما چه کار کنیم؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. در صورتی که تشخیص اختلال بیشفعالی درست باشد هنوز مهمترین درمان آن داروهای گروه محرک از قبیل متیلفنیدیت است. این دارو در ایران با نامهای ریتالین و استیمدِیت در دسترس است. البته مصرف این دارو بدون تأیید و تجویز پزشک به هیچوجه توصیه نمیشود. در مورد خطر وابستگی به این دارو باید تأکید کرد که این خطر در صورت مصرف خودسرانه آن در افراد غیر مبتلا به اختلال بیشفعالی وجود دارد. با این حال در کودکان یا بزرگسالان مبتلا به این اختلال قابل تجویز است و نه تنها خطر سوء مصرف دارو مطرح نیست، احتمال کلی سوء مصرف سایر مواد را نیز کم میکند. از سایر داروهای مورد تأیید برای درمان اختلال بیشفعالی، میتوان از اتوموکستین نام برد. روشهای غیر دارویی مانند آموزش والدین، تکنیکهای رفتاری، رفتار درمانیِ شناختی و آموزش مهارتهای اجتماعی نیز از روشهای مؤثری است که میتوان در کنار دارو به کار گرفت.
در مورد کاربرد نوروفیدبک در درمان اختلال بیشفعالی باید گفت که چنین کاربردی هنوز جایگاهی در بیشتر راهنماهای بالینی معتبر نیافته است. بنابراین نمیتوان توصیه کرد که آن را جایگزین درمانهای مؤثر موجود کنید. برای مطالعه بیشتر در مورد جایگاه نوروفیدبک در روانپزشکی، اینجا را ببینید.
سؤال ۸: پسری ۲۲ ساله دارم که از ۶ ماه پیش رفتار و اخلاق او شروع به تغییر کرد. شبها تا صبح بیدار میماند و به شدت بیقرار شده بود. هروقت میخواستم با او صحبت کنم با بیحوصلگی جوابم را میداد و وقتی اعتراض میکردم با پرخاشگری او مواجه میشدم. وقتی او را بیشتر زیر نظر گرفتم متوجه شدم که شیشه مصرف میکند. با خواهش و التماس او را به مرکز ترک اعتیاد بردم که کمی حال او بهتر شد، اما حدود دو هفته است که متوجه شدهام دچار توهم شده و تصور میکند که کسی دارد به حرفهای او گوش میدهد یا او را مسخره میکند. لطفاً بگویید چطور میتوانم پسرم را از این وضعیت نجات دهم و عواقب مصرف شیشه چیست و درمان او چقدر طول میکشد؟
پاسخ سایت روانپزشکان: متأسفانه مصرف شیشه چند سال است که دامنگیر افرادی که به سمت اعتیاد گرایش دارند و به ویژه جوانان شده و بسیاری از بخشهای روانپزشکی بیمارستانها برای درمان توهم ناشی از استعمال شیشه اشغال شده است. به این لحاظ توضیح بیشتری برای آشنایی مردم با این ماده در اینجا میآوریم.
مصرف شیشه علایمی دارد که خانوادهها باید از آن مطلع باشند. این علایم در ابتدای مصرف به صورت کماشتهایی، کمخوابی و اضطراب خود را نمایان میکند، اما احساس شعف بسیار شدیدی که هنگام مصرف در دفعات اول به فرد دست میدهد، باعث ادامه مصرف میشود و همان مصرف بار اول نیز میتواند خطرناک باشد. مصرف شیشه که با نامهای مختلفی مانند آیس، کریستال و نام علمی مِتامفتامین خوانده میشود باعث افزایش فشارخون، گُرگرفتگی شدید، تشنج، نارسایی کلیه و حتی سکتههای قلبی و مغزی میشود. همچنین متامفتامین که جزو محرکها محسوب میشود باعث بیخوابی شدید و کماشتهایی فرد شده و در درازمدت عوارض پوستی مانند آبسههای جلدی ایجاد میکند و ظاهر پوست را سالمندتر نشان میدهد. ادامه مصرف این ماده همچنین باعث گیجی، منگی، اختلال حافظه، کندی حرکتی و اختلال یادگیری میشود و نیز به پوسیدگی دندانها میانجامد.
از طرفی مصرف این ماده در دراز مدت و با افزایش دوز مصرف، منجر به بروز نشانههای شدید روانی میشود و نه تنها بیقراری و اضطراب فرد افزایش مییابد، بلکه علایمی مانند توهمهای دیداری و شنیداری نیز نمایان میشود. به عنوان مثال، ممکن است صدایی به او امر کند که کاری را انجام دهد. در بعضی موارد این دستورها میتواند بسیار خطرناک باشد؛ مانند آن که از فرد درخواست شود که خودکشی کند یا به فرد دیگری آسیب بزند یا از جای بلندی بپرد. فرد این صداها را کاملاً واقعی تلقی کرده و ممکن است این کارها را انجام دهد. با مصرف شیشه انواعی از هذیان نیز به وجود میآید؛ مانند آن که فرد احساس کند اشخاصی او را تعقیب میکنند یا قصد قتل او را دارند یا افکار عجیبتر دیگری مانند این که فرد فکر میکند اشخاصی دارند ذهن او را از فکر خالی میکنند یا بدون آن که او افکارش را بر زبان بیاورد دیگران متوجه افکار او میشوند و به این گونه زندگی فرد عذابآور میشود. از طرفی این ماده مانند سایر مواد اعتیادزا حالتهای مختلفی مانند بیقراریهای شدید، افسردگی، عصبانیت و پرخاشگری نیز ایجاد میکند.
مصرف این ماده در ابتدا باعث شادی و شعف زیادی میشود ولی با قطع مصرف، فرد ممکن است به قدری افسرده شود که دست به خودکشی بزند.
اینها عوارض کوتاه و بلند مدتی است که میتواند برای افرادی که شیشه مصرف میکنند به وجود آید و نه تنها صدمات بسیاری به سلامت و زندگی فرد وارد کند بلکه تحمل او را از سوی اطرافیان نیز بسیار سخت گرداند. از طرفی مصرفکنندههای شیشه مانند سایر افراد وابسته به مواد، به هر طریق ممکن باید مواد مورد نیاز خود را تهیه کنند که در این راه ممکن است دست به خشونت یا دزدی زده و به اطرافیان آسیب وارد نمایند.
بنابراین بستری کردن این افراد و طی کردن مرحله ترک اغلب ضروری است و برای درمان باید دو اقدام مهم انجام شود؛ اول آنکه مصرف ماده قطع شود و دوم داروهایی برایشان تجویز شود که علایم روانی شدید را مهار کند.
برای این کار ضروری است افراد وابسته به شیشه به مراکز ترک اعتیاد معرفی شوند؛ اما باید در نظر داشت که برخی از این مراکز فاقد مجوز فعالیت بوده و بدون نظر پزشک اقدام به محدود کردن بیماران میکنند و در مواردی رفتار بسیار تندی با آنها دارند. اما کمپهایی نیز وجود دارد که زیر نظر پزشک فعالیت کرده و دارای امکانات درمانی هستند. همچنین مراکز روانپزشکی بیمارستانی و درمانگاهی پذیرای این بیماران هستند.
در مواردی که نشانههای شدید روانی مانند پرخاشگری و عدم همکاری بیمار وجود دارد، یا مواردی مانند آنچه در این سؤال مطرح شده، پیشنهاد میشود که آنها از طریق اورژانس در یکی از بیمارستانهای روانپزشکی بستری شوند. درمان آنها نیز مراحل مختلفی دارد؛ ابتدا علایم حاد روانی به کمک داروها درمان میشود و وقتی که بیمار روحیه عادی خود را به دست آورد و هذیانها و توهمها برطرف شد، از درمانهای نگهدارنده مانند رواندرمانی فردی یا گروهی، کاردرمانی و نیز حضور در گروههای خودیاری استفاده میشود. لازم به یادآوری است که برای ترک شیشه برخلاف اعتیاد به مواد افیونی، داروی خاصی برای رفع نشانههای حاد محرومیت ماده وجود ندارد و درمانهای دارویی نگهدارنده آنچنان اثربخش نیستند و ضروری است چند روش در کنار هم – دارویی و غیردارویی- بهکار گرفته شود.
سؤال ۷: مرد ۳۷ ساله و مجرد هستم. یک سالی است که به دلیل ابتلا به مشکل افسردگی فلوکستین مصرف میکنم. اما مصرف این دارو هر چند کمی حال من را بهتر کرده، باعث خوابآلودگی، بیحالی، خشکی دهان و بیاشتهایی شده است. در مدت این یک سال، فقط ۲ بار به متخصص اعصاب و روان مراجعه کردهام و متخصص مقدار مصرف داروی من را تغییر نداده است. به خوردن این دارو ادامه بدهم یا میتوانم آن را متوقف کنم؟
پاسخ سایت روانپزشکان: افسردگی وقتی با شدت زیاد تظاهر میکند یا به مدت طولانی ادامه مییابد معمولاً به درمان دارویی نیاز دارد. فلوکستین یکی از داروهای ضدافسردگی است و مانند بیشتر آنها برای اثربخشی نیاز به مصرف مقدار کافی در مدت حداقل ۴ تا ۶ هفته دارد. با این حال ممکن است در این مدت بهبودی کافی حاصل نشود که ظاهراً در مورد شما هم چنین پاسخی به درمان دیده میشود. در این شرایط لازم است به کمک روشهای موجود علایم باقیمانده افسردگی را نیز برطرف کرد. در واقع، برطرف کردن علایم باقیمانده اهمیت زیادی دارد، چرا که وجود همان علایم به ظاهر اندک، احتمال بازگشت دوره افسردگی شدیدتر پیشین را زیاد میکند. بنابراین در حالت کلی با نظر پزشک معالج میتوان به یکی از روشهای زیر برای درمان علایم باقیمانده افسردگی اقدام کرد: ۱) افزایش دوز دارو (در صورت امکان)، ۲) افزودن داروی ضدافسردگی دیگری به داروی مصرفی کنونی، ۳) تغییر داروی ضدافسردگی مصرفی به داروی ضدافسردگی دیگر، و ۴) بهرهگیری از رواندرمانی در کنار مصرف دارو. در مورد شما با توجه به اینکه خوشبختانه پاسخ درمانی نسبی به مصرف دارو به دست آمده، احتمالاً هر یک از راه حلهای شماره ۲ و ۴ و در صورت امکان استفاده همزمان از هر دو راه حل میتواند مفید باشد. البته این مشروط به آن است که عوارض فعلی دارو برای شما قابل تحمل باشد و در غیر این صورت، تعویض دارو (راه حل شماره ۳) انتخاب بهتری خواهد بود. این که در طول یک سال، با وجود پاسخ ناکافی به درمان تنها دو مراجعه به پزشک انجام شده، کافی نیست و پیگیری بیشتری برای رسیدن به بهبودی لازم است. ذکر این نکته نیز اهمیت دارد که در درمان افسردگی پس از رسیدن به بهبودی کامل، لازم است درمان دارویی تا مدتی که پزشک معالج بر اساس شرح حال کامل و نوع تشخیص تعیین میکند برای جلوگیری از عود افسردگی ادامه یابد. در پایان، باید بر دو نکته تأکید شود: ۱) این مطالب در مورد درمان افسردگی غیر دوقطبی بود و در سایر انواع افسردگی، درمانهای متفاوتی در نظر گرفته میشود. ۲) همه این توضیحات با توجه به شرح کوتاهی است که فرستادهاید و بدیهی است که بهترین راهنمایی از جانب پزشک مستقیم شما قابل ارائه است.
سؤال ۶: زنی ۳۶ ساله هستم. حدود سه سال پیش تجربه شکست عاطفی را داشتم. بعد از این مسأله دیگر نتوانستهام به کسی اعتماد کنم. به این دلیل که دیگر تحمل شکست را ندارم. ترجیح میدهم مجرد بمانم اما دوباره به شخص دیگری دل نبندم. اما این مبارزه سخت است. یکی از دوستانم که روانشناسی خوانده، معتقد است من با چند جلسه رواندرمانی میتوانم خاطره تلخ شکست را فراموش کنم. میخواستم بدانم که این مسأله امکانپذیر است؟ من در حال حاضر به هیچ کس اعتماد ندارم و این عدم اعتماد زندگی را برایم جهنم کرده است. اگر حتی کسی روبهرویم بایستد و بگوید دوستم دارد، شک میکنم. شاید او را دوست داشته باشم، اما نگرانم که عاقبت رابطه چه خواهد شد. به همین دلیل ناخواسته رفتارهای پس زنندهای دارم. لطفاً من را راهنمایی کنید.
پاسخ سایت روانپزشکان: بسیاری از افراد پس از مواجهه با تنشها و ناملایمات زندگی دچار علایم اضطرابی، نشانههای افسردگی، تغییر رفتار یا حتی تغییر نگرش میشوند. در شرحی که آوردهاید وجود همه علایم روشن نشده ولی بر تغییر نگرش خود در مورد سایر افراد اشاره کردهاید. به هر حال لازم است که ابتدا بررسی کاملی از نظر افکار، رفتار و هیجانات انجام شود تا اگر بیماری مشخصی مانند اختلال افسردگی، اختلال انطباقی، یا انواع اختلالات اضطرابی بروز کرده در اولین فرصت درمان متناسب شروع شود. در واقع ممکن است «ناتوانی در فراموش کردن خاطرات عذابآور» یا «بیاعتمادی به دیگران» در زمینه یک اختلال دیگر مانند مثالهایی که ذکر شد رخ داده باشد و درمان بیماری زمینهای مسایل شما را کلاً حل کند. درمان برای این نیست که خاطرات فراموش شود، بلکه با این هدف است که بتوانید با پذیرش رویدادهای تلخ گذشته، زندگی عادی، شاد، پُرامید و فعال خود را دوباره و با وجود همه خاطرات تلخی که به تجربه تبدیل شدهاند پی بگیرید. انتخاب شیوه درمان اعم از رواندرمانی، مصرف دارو یا هر دوی آنها را به پزشک معالج خود که ابتدا و پیش از هر اقدامی باید تشخیص این وضعیت را با یک بررسی همهجانبه تعیین کند، بسپارید.
سؤال ۵: سلام. خانمی ۳۰ ساله هستم. هر سال با شروع پاییز و زمستان احساس افسردگی میکنم و نمیتوانم به خوبی به کارهای روزانه و شغلم رسیدگی کنم. خیلی دچار احساس ناامیدی میشوم. چگونه میتوانم دوباره حس مثبت را در خودم ایجاد کنم؟ آیا فقط با مصرف دارو درمان میشوم؟ جالب اینجاست که در تابستان و بهار اصلاً این حس را ندارم.
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام. این شرح حال با بیماری افسردگی فصلی همخوانی دارد که نام رسمی آن «اختلال عاطفی فصلی» یا SAD است. اگر علایم بیماری شدید نباشد میتوان آن را مانند سایر افسردگیها به روش رواندرمانی (مانند درمان شناختی- رفتاری) معالجه کرد. در صورت شدید بودن نسبی یا کامل علایم، باز هم مانند سایر افسردگیها (به جز نوع دوقطبی) مصرف یک داروی ضدافسردگی به مدت چهار تا شش هفته اغلب به تسکین نشانههای افسردگی میانجامد. با این حال، هرگز نباید بدون ارزیابی سابقه دورههای شیدایی یا نیمهشیدایی توسط پزشک، به مصرف خودسرانه داروی ضدافسردگی پرداخت. وجود بیماری جسمانی زمینهای را نیز باید بررسی کرد.
درمان دیگری هم برای افسردگی فصلی وجود دارد و آن به کارگیری «نور درمانی» به کمک لامپهای مخصوصی است که قادرند نور بسیار روشن ساطع کنند. به کمک این لامپها میتوان به مقابله با کاهش مدت روز و کمیِ نور فصلهای پاییز و زمستان رفت. در واقع، این روش میتواند با کم کردن ترشح ملاتونین و افزودن بر میزان سروتونین در دسترس سلولهای عصبی مغز، از شدت افسردگی بکاهد. با این وجود، اثر این روش ظاهراً کوتاهمدت است و در سال بعد نیز فرد ممکن است دوباره همان شدت از افسردگی را دچار شود.
اجرای برخی از توصیهها نیز کمککننده است. فرد باید تلاش کند تا از حداکثر نور روز در فصلهای پاییز و زمستان بهره بگیرد. پیادهروی در میانه روز، انجام کارهای شغلی یا روزمره تا جایی که امکان دارد در فضای آزاد و در روشنایی روز، انجام ورزش منظم بهویژه در روشنایی روز و در فضای آزاد، نشستن در کنار پنجره برای تماس با نور هنگام حضور در ساختمان، یادگیری چگونگی مقابله با استرسها و تنشهای روزمره، دوری از موقعیتهای تنشزای قابل پیشبینی، حل تعارضات درون خانواده، آگاه کردن سایر افراد خانواده از بروز افسردگی در فصلهای خاص برای تعدیل انتظارات و جلب حمایت آنها، و رژیم غذایی سالم و متعادل از سایر توصیههای مفید است.
سؤال ۴: سیزده سال است که در اثر مرگ عمویم و غم از دست دادن او موهای سرم را میکنم. دیگر از این وضعیت خسته شدهام. به متخصصان زیادی مراجعه کردهام اما هنوز نتوانستهام دست از این کار بردارم. باید چه کار کنم؟
پاسخ سایت روانپزشکان: در روانپزشکی هم مانند سایر رشتههای پزشکی، هر علامتی میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. کندن موها هم علامتی است که باید به دنبال مشکل زمینهای آن گشت. برخی به دلیل «وسواس کندن مو» چنین رفتاری دارند، برخی به دلیل «تکانهها» و وسوسههای غیر قابل مهار، گروهی به دلیل اضطراب و بیقراری مفرط، افرادی در زمینه افسردگی، و بعضی نیز هستند که در پاسخ به توهمات یا افکار هذیانی دست به چنین رفتاری میزنند. در این پرسش کوتاه، تنها نکتهای که به سمت تشخیص راهنمایی میکند، یک افسردگی مزمن است و بیتردید رسیدن به تشخیص درست نیازمند اطلاعات بیشتری است. هر یک از موارد بالا که دلیل بروز رفتار کندن مو باشد هدف درمان خواهد بود و در اغلب موارد، ترکیبی از درمان دارویی و رواندرمانی در کنار برقراری آرامش در خانواده و برطرف کردن تنشهای محیطی به نتیجه میرسد؛ هرچند ممکن است در آغاز، نیاز به چند ماه درمان حاد و مستمر داشته باشد. به هر حال، در اختلالاتی که چنین مزمن شده باشند، ادامه درمان تا مدتی طولانی پس از دست یافتن به بهبودی نیز لازم است، که به آن درمان نگهدارنده میگویند.
سؤال ۳: سلام. من به دلیل بیماری دوقطبی قرص لیتیوم مصرف میکنم. به من گفتهاند باید همیشه لیتیوم مصرف کنم چون لیتیوم خونم کم است. چطور میتوانم مشکل کمبود لیتیوم را حل کنم؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام بر شما. لیتیوم داروی مؤثری در درمان اختلال دوقطبی است و به دلیل مؤثر بودن است که برای درمان این اختلال تجویز میشود و نه به دلیل کمبود آن در بدن یا در خون. اصولاً کمبود نمک لیتیوم به عنوان عامل بیماری شناسایی نشده و میزان معمول آن در خون انسان بسیار اندک است. به عبارت دیگر، هیچکس مبتلا به یک بیماری به نام «کمبود لیتیوم خون» نیست. با این حال در طول درمان با لیتیوم لازم است با فواصل منظم میزان آن در خون اندازهگیری شود؛ چرا که پزشک با این روش میتواند پی به این موضع ببرد که قرص به درستی مصرف شده و از طرفی مطمئن میشود که مقدار لیتیوم مصرفی به اندازه است. در واقع، اگر میزان تجویز شده لیتیوم کم باشد ممکن است مؤثر نباشد و اگر زیاد باشد باعث عوارض جانبی بیشتر و یا در مواردی مسمومیت دارویی میشود.
برای مطالعه بیشتر در مورد اختلال دوقطبی، میتوانید مطالب «اختلال دو قطبی چیست؟» و «اختلال دوقطبی قابل درمان است» را ببینید.
سؤال ۲: با سلام. امیدوارم همواره پیروز و سربلند باشید. بنده بیمار وسواسی هستم و به همین خاطر روزی صد میلیگرم سرترالین مصرف میکنم. روانپزشک بنده به من گفته که دوز دارو را برای دو هفته از ۱۰۰ میلیگرم به ۱۲۵ میلیگرم افزایش بدم و در صورت بهبودی، دوز دارو را به ۱۵۰ میلیگرم برسانم و همین روند را ادامه بدهم و در هر دوزی که وسواسم بدتر شد، به دوز پایینتر برگردم. در واقع ایشون معتقده که اس اس آر آی ها دارای یک دوز بهینه هستند و برای رسیدن به این دوز میبایستی دارو را با افزونه ۲۵ میلیگرمی افزایش داد؛ اما از طرفی یکی از دکترهای ایرانی مقیم آمریکا به من پیشنهاد داده که دوز سرترالین را برای دو هفته از ۱۰۰ به ۱۵۰ میلیگرم افزایش دهم و اگر جواب نگرفتم، دوز دارو را به ۲۰۰ میلیگرم برسانم. میخواستم ببینم نظر شما چیست و کدام یک از موارد فوق بنا بر علم و تجربه شما صحیح است؟ سپاسگزارم
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام و با تشکر از پرسش شما. درمان دارویی اختلال وسواس در مواردی که اختلال دوقطبیِ همراه وجود ندارد، با داروهای مهارکننده اختصاصی بازجذب سروتونین از قبیل فلوکستین (پروزاک)، سرترالین (آسنترا، زولوفت) و فلووکسامین (لووُکس) انجام میشود. این داروها در درمان اختلال افسردگی (معمولاً غیر دوقطبی) نیز به کار میروند ولی دوز یا مقدار معمول آنها در درمان وسواس بیش از دوز آنها در درمان اختلال افسردگی است. در مورد سرترالین که مورد سؤال شماست، دوز دارو تا روزانه ۲۰۰ میلیگرم قابل تجویز است و میزان افزایش دارو بسته به میزان پاسخ به درمان و نظر پزشک معالج تعیین میشود. حتی ممکن است در مواردی پزشک معالج تجویز مقداری بیش از آن را هم به صلاح بداند. به هر حال، به طور معمول توصیه میشود که مقدار «افزایش هفتگی» دوز دارو از ۵۰ میلیگرم بیشتر نشود.
نکته مهمی هم در مورد زمان تأثیر داروهای ضد وسواس وجود دارد. برخلاف تأثیر ضدافسردگی آنها که معمولاً حداقل پس از ۴ هفته قابل مشاهده است، رسیدن به اثر ضد وسواس آنها، اغلب نیاز به حداقل چند ماه (۲ تا ۴ ماه) مصرف مستمر دوز بالای دارو دارد. به این ترتیب در بیشتر موارد، برای دست یافتن به بهبودی، نه تنها مصرف دوز بالای دارو (مثلاً روزانه ۲۰۰ میلیگرم سرترالین) لازم است، بلکه ادامه درمان دارویی برای چند ماه ضروری است.
این توصیه که «با تشدید علایم وسواس در دوز خاصی از دارو، باید این دوز را کاهش داد» ممکن است در مواردی به نتیجه مطلوب برسد. با این وجود، اصولاً سیر وسواس بسیار غیر قابل پیشبینی است و همیشه نمیتوان با اطمینان در مورد اثربخشی آینده یک توصیه درمانی اظهار نظر کرد. در واقع با شدت گرفتن علایم وسواس در چنین موردی، همواره نمیتوان افزایش دوز دارو را مقصر دانست، بلکه به احتمال بیشتر، این سیر طبیعی وسواس است که به شکل فراز و فرود نمایان میشود یا ممکن است به اثر استرسهای محیطی مربوط باشد. صبر کردن تا رسیدن به زمان اثربخشی دارو یا بهتر از آن اجرای همزمان رواندرمانیهایی چون رفتاردرمانی یا رفتاردرمانیِ شناختی ممکن است چارهساز شود.
در مواردی که وسواس با دوز بالای این داروها هم بهبودی نمییابد، اغلب از افزودن دارویی کمکی (که هم اکنون بیشترین شواهد اثربخشی به داروهای آنتیپسیکوتیک تعلق دارد) استفاده میشود. در نهایت و پس از بهبودی، درمان باید تا مدتی که پزشک تعیین میکند برای جلوگیری از عود وسواس ادامه یابد.
همه نکات بالا در حالت کلی صدق میکند و کسی که میتواند بهترین تصمیم را در مورد بیماری شما بگیرد پزشک معالج خودتان است.
سؤال ۱: با سلام. بنده مدت یکسال هست قرص الانزاپین ۵ میلیگرمی مصرف میکنم که باعث اضافه وزن شدید در من شده است. آیا داروی دیگری میتوان جایگزین کرد؟
پاسخ سایت روانپزشکان: سلام بر شما. افزایش وزن از عوارض جانبی داروی مصرفی شماست. با این حال باید فواید مصرف آن را در برابر عوارض آن سنجید و سپس قضاوت کرد. بدیهی است که بهترین فردی که میتواند در مورد تغییر دادن یا ادامه مصرف این دارو تصمیم بگیرد پزشک معالجتان است. داروهایی از دسته داروی الانزاپین وجود دارد که افزایش وزن کمتری را به دنبال دارد (مانند آریپیپرازول، ریسپریدون و کوئتیاپین) و در این مورد میتوانید از پزشک خود راهکار بخواهید. به هر حال، افزایش فعالیت بدنی (اگر ممنوعیتی نداشته باشد)، رعایت یک رژیم غذایی کم کالری، و مصرف برخی از داروهای کمکی کاهنده وزن که تداخلی با داروی مصرفی شما نداشته باشد و در درمان بیماری اصلی شما خللی وارد نکند نیز قابل اجراست.